Quantcast
Channel: جهان زن
Viewing all 6328 articles
Browse latest View live

زنان ژاپن نجات‌بخش اقتصاد کشور

$
0
0

zanan japonدویچه وله: دولت ژاپن قصد دارد شمار بیشتری از زنان را وارد بازار کار کند و زمینه‌ساز حضور آنها در مدیریت شرکت‌ها شود. ضرورت‌های اقتصادی و مسائل جمعیتی دولت ژاپن را به اتخاذ تدابیر تازه سوق داده‌اند.


شنیزو آبه، نخست‌وزیر ژاپن به شرکت‌ها و موسسات اقتصادی این کشور تا سال ۲۰۲۰ فرصت داده است تا ۳۰ درصد از اعضای مدیریت خود را به زنان واگذار کنند. این در حالی است که بنا بر گزارش تحقیقی موسسه مک‌کینزی، در حال حاضر ژاپن از هدف یاد شده بسیار دور است.

این گزارش می‌گوید که در سال ۲۰۱۱ تنها ۱۱ درصد مقام‌های ارشد موسسات به زنان اختصاص داشته است که البته سهم زنان در هیئت مدیره شرکت‌ها از یک درصد و در شورای نظارت موسسات از ۲درصد فراتر نبوده است.

وضعیتی نامناسب در رده‌بندی‌های جهانی

بر اساس داده‌های مجمع اقتصادی جهان (World Economic Forum) ژاپن به لحاظ برابری جنسیتی در میان ۱۳۶ کشور جهان در رتبه ۱۰۵ ایستاده است که رتبه‌ای پس از هند و آذربایجان است.

از میان ۲۵۵ شرکت ژاپن که سهام آنها در بازار بورس عرضه می‌شود ریاست هیچکدام بر عهده زنان نیست. سهم زنان در اشتغال نیز ۱۰درصد کمتر از مردان است.

از سال‌ها پیش اقتصاددانان در باره اثرات منفی حضور محدود زنان در اقتصاد ژاپن هشدار می‌دهند. یک تحقیق مربوط به سال ۱۹۹۹ که توسط موسسه گلدمن ساکس در ژاپن انجام شده به این نتیجه رسیده است که اگر شراکت زنان در فعالیت‌های اقتصادی به اندازه مردان بشود تولید ناخالص ملی ژاپن ۱۵درصد افزایش می‌یابد.

سال ۲۰۱۲ نیز صندوق بین‌المللی پول در تحقیقی جداگانه به نتایجی مشابه رسید. این تحقیق که عنوان «آیا زنان می‌توانند ژاپن را نجات دهند؟» بر خود دارد، می‌گوید که در صورت شراکت بیشتر زنان در فعالیت‌های اقتصادی، تولید ناخالص ملی به طور سرانه ۴درصد افزایش خواهد یافت.

آنچه که در کنار این گزارش‌ها و هشدارها رویکرد جدیدی را در میان سیاستمداران و ارباب اقتصاد ژاپن دامن زده، مسئله روند‌های جمعیتی پرپیامد این کشور و پیرشدن جامعه نیز هست.

کایزای دویوکای، رئیس اتحادیه کارفرمایان ژاپن نیز از طرح دولت حمایت کرده است. او دو سال پیش از اعضای اتحادیه خواسته بود که تنوع‌بخشی جنسیتی در فعالیت‌های خود را در دستور کار قرار دهند.

برخی شرکت‌ها نیز ساعات کار کارکنان خود را کاهش داده‌اند تا زمینه بهتری برای ایجاد تناسب میان کار دائم و رسیدن به خانواده ایجاد شود.

پدرهایی که در زایمان زنانشان نیز حضور ندارند

نیپون لایف، بزرگترین شرکت ‌بیمه فعال در عرصه بیمه عمر از همه تازه ‌پدرشده‌ها خواسته است که یک هفته «مرخصی پرستاری» بگیرند. فشردگی کار و نبود حق ثابتی در زمینه مرخصی در ژاپن به گونه ای است که حتی بسیاری از مردان امکان حضور در اتاق وضع حمل و بودن در کنار همسرانشان را در این ساعات سخت ندارند.

از سال‌ها پیش اقتصاددانان در باره اثرات منفی حضور محدود زنان در اقتصاد ژاپن هشدار می‌دهند
از سال‌ها پیش اقتصاددانان در باره اثرات منفی حضور محدود زنان در اقتصاد ژاپن هشدار می‌دهند

نقش اصلی در تمرکز توجه به اشتغال زنان به خانمی به نام ساکی فوکوشیما برمی‌گردد. او که مترجم و دانش‌آموخته دانشگاه هاروارد است، در هیئت رئیسه شماری از شرکت‌های ژاپنی عضو است یا به آنها مشورت می‌دهد، از جمله به مدیران لاستیک‌سازی بریجستون و شرکت میتسوبیشی. فوکوشیما گاه و بی‌گاه طرف مشورت مقام‌های سیاسی است.

سال ۲۰۰۸، زمانی که فوکوشیما عضو هیئت مدیره ارشد شرکت سونی و یکی از دو زن حاضر در هیئت مدیره‌های ژاپن بود، مجله فوربس با انتشار گزارشی در باره او توجه‌ها را متوجه وضعیت اشتغال زنان در ژاپن کرد.

علاوه بر این، خود خانم فوکوشیما سعی کرده است با تشکیل جلساتی برای زنان، آنها را به تحرک بیشتر در حضور در رتبه‌های بالاتر شغلی ترغیب کند.

مانعی به نام ارزش‌ها و تقسیم کار سنتی

با این همه، همچنان موانع بر سر راه حضور بیشتر زنان در فعالیت‌های اقتصادی و به خصوص مشارکت آنها در سطوح بالای مدیریتی کم نیست.

اتحادیه صنعتی ژاپن کماکان از هرگونه موضع‌گیری صریح به سود جذب بیشتر زنان و شهروندان خارجی‌تباز ژاپن به بازارکار خودداری می‌کند. نشریات اقتصادی ژاپن نیز در این زمینه بسیار محافظه‌کارانه عمل می‌کنند.

البته کار اقناعی در میان زنان و مردان و تغییر ذهنیت‌ها و سنت‌های فرهنگی هم کاری است که به آسانی پیش نمی‌رود.

بنا بر یک نظرسنجی تازه، از هر سه زن شاغل در ژاپن یکی قصد دارد پس از ازدواج شغل خود را رها کند. از هر ۴ زنی هم که با خواست شوهران خود مبنی بر کنارگذاشتن کار مواجه می‌شوند یکی به این خواست تن در می‌دهد.

دلایل این رویکردها و گرایش‌ها متنوع‌اند: بسیاری از زنان به ارتقای شغلی و دست‌یابی به مقام‌های برتر فکر نمی‌کنند. ۷۰ درصد آنها با شور و شوق وارد کارآموزی و اولین استخدام می‌شوند، ولی با تولد اولین فرزند کار را رها می‌کنند و شرکت‌ها نیز بلافاصله نیروی کار مرد جایگزین آنها می‌کنند.

توسعه و گسترش کودکستان‌ها و مهدکودک‌ها، امکانات برای برنامه‌ریزی منعطف در زمان کاری همسران و کاهش ساعات کار والدین جوان، از جمله برنامه‌هایی هستند که نخست‌وزیر و وزیر امور تربیت و برابرحقوقی زن و مرد قصد پیشبرد آنها را دارند.

با این همه تقسیم نقش سنتی عامل بسیار سخت و بازدارنده‌ای است که غلبه بر آن زمان و تلاش فراوانی می‌طلبد. خانم فوکوشیما در این باره می‌گوید: «تنها زمانی که مردها نیز در کار خانه و مراقبت و تعلیم و تربیت فرزندان شریک شوند مشارکت بیشتر زنان در فعالیت‌های اقتصادی، ارتقای کیفیت کار شرکت‌ها و تحول در اقتصاد ژاپن ممکن خواهد بود.»



خشونت خانگی و راهکار های پیش رو- ویدا بالیخانی

$
0
0

khoshoonat khanegiخانه امن: به راستی علل و ریشه های خشونت خانگی چیست؟ تنوع آراء و عقاید در این زمینه و اختلاف نظر ها در مورد راه های مقابله با آن، خشونت خانگی را به معضلی لاینحل در جهان مبدل ساخته است، چنانچه بر اساس آمار سازمان های تحقیقاتی وابسته به سازمان ملل متحد روندی روزافزون داشته و سالانه در جهان زنان و کودکان بسیاری قربانی آن می شوند.

محققان علل متفاوتی در بروز خشونت خانگی را برشمرده، و بسته به رشته تخصصی خود راه کارهای گوناگونی را ارائه کرده اند، اما آنچه مسلم به نظر می رسد راه کارهای هیچیک از آنان به تنهایی، تا کنون برای حل این مشکل کافی نبوده است.

بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی WHO یک سوم زنان جهان تحت خشونت قرار دارند، اما این آمار مسلما” آمار واقعی نیست، زیرا زنانی را که در دورترین نقاط جهان و در قبایل و دهکده ها و حتی شهرهای بزرگ تحت خشونت خانگی قرار دارند، اما به دلایل متفاوتی هرگز گزارشی نمی دهند را در بر نمی گیرد.

همانطور که گفته شد محققان بسیاری در زمینه علل و ریشه های خشونت خانگی و راه های مقابله با آن تحقیق کرده اند اما در این میان جامعه شناسان، جرم شناسان و روانشناسان بیشترین حجم تحقیقات را به خود اختصاص داده اند.

اما به هر حال سریع ترین و بهترین راه های پیشگیری و مقابله با خشونت خانگی چیست؟

راه کارهای پیشنهادی صاحب نظران:

راه کارهای آموزشی:

اما مهمترین مسئله ای که باعث تداوم خشونت خانگی علیه زنان شده است “ناآگاهی بسیاری زنان از حقوقشان است. ” بررسی ها نشان داده اند که حتی در کشورهای پیشرفته که قوانین جامعی برای پیشگیری و مبارزه علیه خشونت عیله زنان وضع شده، همچنان این خشونت ها تداوم داشته و حتی اشکال شدیدی تری از آن دیده شده است و مقابله با آن به دلیل باور بسیاری از خود زنان به عادی بودن خشونت خانگی که علیه آنان به کار گرفته می شودف بسیار دشواربه نظر می رسد.

بسیاری از صاحب نظران معتقدند که خشونت خانگی علیه زنان در جامعه باید یک رفتار غلط و نادرست تلقی شود و بنابراین باید راه بردهای مناسب برای آموزش و اطلاع رسانی به جامعه و نیز قانونی و اجباری کردن آموزش های کوتاه مدت و بلند مدت مرتبط با آن را برای افراد ذیربط در نظر گرفت.

راه کارهای قانونی:

در اصول۳،۱۰،۲۰،۲۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عدالت بین زن و مرد به صورت یک سان اشاره شده و تاکید می کند که آنان از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.

صاحب نظران معتقدند که مفاهیم فرهنگی و حقوقی و مسئولیت های زن و مرد در خانواده و جامعه نیازمند باز خوانی و اصلاح است و باید تعریفی صحیح و جامع و مورد توافق از خشونت خانگی و مصادیق آن در زندگی امروز و روابط زوجین در خانواده ارائه شود و به افراد، خانواده ها، تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران اطلاع رسانی گردد. قانون گذار باید با یک نگاه ویژه نسبت به خشونت خانگی بنگرد و با توجه به پیامدهای منفی اجتماعی و خانوادگی خشونت خانگی، خلاء های قانونی را در این زمینه پر کرده و در خصوص قوانین جاری شفاف سازی کند.

صاحب نظران به نمونه هایی از قوانین کشور که اصلاح آنها نیازمند عزم سیاسی و ملی است اشاره کردند:

- قوانین مربوط به سن ازدواج و عدم تطبیق سن بلوغ شرعی با رشد قانونی، اجازه پدر در ازدواج دختران

- قوانین مربوط به ازدواج موقت، ازدواج های تحمیلی، اجباری و مصلحتی، تعدد زوجات

- حق حضانت زن، حق طلاق و قانون ارجاع به داوری، مصادیق عسر و حرج زن درخواست طلاق، فسخ نکاح

- تعارض حق مالکیت و استقلال مالی زنان با مساله ریاست مرد در خانواده و اجازه شوهر

صاحب نظران و کارشناسان معتقدند که با اصلاح قوانین خانواده در جهت رفع نابرابری زن و مرد در خانواده و جامعه، تعیین شروط ضمن عقد و ضمانت های اجرایی لازم برای آن و نیز معقول کردن مهریه، می توان تا حدودی از بروز خشونت خانگی علیه زنان پیشگیری کرد. تأکید آنان بر لزوم برنامه ریزی و مقابله با این معضل اجتماعی و نیاز به داشتن آمار و اطلاعات دقیق و استفاده از نتایج پژوهش های علمی، ضرورت فراهم ساختن امکانات لازم برای ثبت موارد خشونت خانگی و ایجاد یک نظام آماری و اطلاعاتی مناسب و ثبت صحیح و رسمی آن از طریق پرسشنامه های استاندارد را نشان می دهد .

راهکارهای حمایتی:

توانمند سازی پزشکان و کارکنان نظام بهداشتی درمانی برای مدیریت موارد خشونت خانگی علیه زنان مورد توافق کارشناسان و صاحب نظران است، ادغام خدمات مرتبط با خشونت خانگی در نظام مراقبت های بهداشتی اولیه و فراهم کردن زمینه ارجاع نیازمند زنان آسیب دیده خشونت در نظام ارائه خدمات سلامت، استفاده از روش های مانند گروه درمانی، خانواده درمانی به همراه آموزش و توانمند سازی خانواده های آسیب پذیر و قربانی خشونت با تأکید بر برنامه های آموزشی مهارت های زندگی شامل مهارت مواجه با خشم همسر در زمان های بحرانی و اجتناب از ایجاد زمینه خشونت مانند حضور در مکان ها و فضاهای خاص از جمله مهمترین راهکارهای پیشنهادی بود. آنان همچنین بر ایجاد مکان های امن و حمایتی مناسب برای قربانیان و جداسازی افراد قربانی از یکدیگر و از افراد با سابقه توسط دستگاه های ذیربط، تأسیس و تقویت سازمان های مردم نهاد( سمن) فعال در زمینه مقابله با خشونت خانگی و حمایت از قربانیان و تشکیل شبکه های مردمی متشکل از مساجد، مراکز فرهنگی، مشاوره ای و سازمان های خیریه برای حمایت و ارائه خدمات مددکاری به قربانیان تأکید داشتند. پیشنهاد دیگر ارائه شده، تأسیس یک مرکز ملی پژوهش و برنامه ریزی در زمینه پیشگیری و کنترل خشونت خانگی و انتشار خبرنامه های علمی و پژوهشی برای اطلاع رسانی به جامعه و حساس سازی سیاست گذاران و تصمیم گیرندگان بود که بتوانند بین دستگاه های مسوول کشور در حوزه های نظام سلامت، نظام قضایی و پلیس و آموزش عمومی، همگرایی و هماهنگی ایجاد کند.

نقش پلیس در استمرار خشونت خانگی

بی رغبتی نیروی انتظامی به پیگیری موارد خشونت خانگی عامل دیگری برای استمرار خشونت علیه زنان است، در مجموع پلیس تمایلی به بازداشت مردان همسر آزار نشان نمی دهد و زنان را از پافشاری بر پیگیری دفاع از حقوق خود دلسرد می کند این در حالی است که مهمترین عامل در واکنش کشورها نسبت به مسئله خشونت علیه زنان نحوه واکنش پلیس است. گاه پلیس وجود خشونت یا ترس از آن را جدی تلقی نمی کند، یا دلایل کافی برای دخالت در مسئله نمی یابد آنان چنین عذرهایی دارند حریم خانواده دارای ارزش است ، خود زنان باعث خشونت می شوند، تعقیب کیفری بی حاصل است و یا از وجود مراکزی کمکی و حمایتی اطلاع ندارند.

بسیاری ازماموران پلیس اعتقاد دارند که نباید در منازعات خانوادگی مداخله کنند بلکه باید به آن گوش دهند و در منازعات شدید، فقط باید موقعیت را آرام کنند. مطالعات نشان می دهد که عملکرد پلیس ایران به صورت تلاش برای میانجی گری یا مشاوره با طرفین و رساندن آنها به سازش بوده است.

همه این امور نقش حمایتی و پیش گیرانه پلیس را در مورد خشونت خانگی تضعیف می کند و باعث تشدید و استمرار خشونت علیه زنان می شود

مطالعه ای نشان می دهد که در ۸۵% موارد قتل و بدرفتاری بین زن و شوهر قبل از حادثه حداقل در یک مورد از نیروهای پلیس برای مداخله در بحران کمک گرفته شده و در نیمی از حوادث منجر به قتل نیز قبلا” در پنج مورد یا بیشتر پلیس مجبور به مداخله شده است.

نتیجه گیری:

با توجه به موارد فوق، مقابله با خشونت خانگی تنها با همکاری همه نهادها ( نهاد خانواده، اجتماع ، قانونگذاری و …) میس خواهد بود. همچنین تصحیح باورها و سنت های غلطی که خشونت خانگی بر علیه زنان را جنبه ای عادی و معمولی زندگی زناشویی و خانوادگی می داند نقش مهمی در این مبارزه را ایفاء خواهد کرد.

منابع:

مجله دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی ، ۱۲ مرداد ۱۳۹۱
دو فصلنامه علمی – تخصصی مطالعات اسلام و روانشناسی سال سوم، شماره چهارم، بهار و تابستان ۱۳۸۸ نوشته: محمد رضاسالاری فر( عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه)


تشکیل وزارت ازدواج و طلاق جهت تسریع سیاست افزایش جمعیت

$
0
0

ezdewaj wa talagh مجلس به دنبال تشکیل وزارت ازدواج و طلاق
عضو هیات رئیسه کمیسیون اقتصادی مجلس از تدوین پیش‌نویس طرح تشکیل وزارت ازدواج و طلاق خبر داد و گفت:‌ با توجه به اینکه ادغام وزارت ورزش و جوانان به بی توجهی به حوزه جوانان منجر شد تشکیل وزارت‌خانه مذکور کمک شایانی به رفع معضلات جامعه جوان خواهد کرد.

ابراهیم نکو درگفت‌وگو با خبرنگار پارلمانی ایسنا، با انتقاد از منفعل بودن وزارت ورزش و جوانان در رفع مشکلات حوزه جوان کشور گفت: طرح تشکیل وزارت ازدواج و طلاق با هدف کمک به جوانان و تسهیل ازدواج آنان به امضای حدود ۱۵ نماینده مجلس رسیده است و پس از بررسی ایرادات شورای نگهبان نسبت به بودجه ۹۳ این طرح تقدیم هیات رییسه مجلس خواهد شد.

وی با بیان این نکته که این طرح در ادامه راه از نظرات دیگر نمایندگان جهت کارشناسی‌تر شدن بهره خواهد جست، افزود: باید بپذیریم که ورزش مقوله‌ای بسیار گسترده است و وزارت ورزش و جوانان امکان کار تخصصی در حوزه جوانان را نیافته است.

به گفته وی حتی کسانی که ممکن است با این طرح مخالف باشند هم بر لزوم تقویت کار در حوزه جوانان تاکید دارند و این امر به معنای انجام نشدن کار تخصصی و مثمر ثمر در حوزه جوانان است.

نکو، ازدواج، اشتغال و مسکن را از جمله مسائل مبتلابه جوانان دانست و با بیان اینکه پرداختن به این امور و فراهم کردن تسهیلات لازم موجب رغبت جوانان به ازدواج و در نتیجه افزایش جمعیت خواهد شد، گفت: شاید در کشوری که به سمت پیری می‌رود، نتوان افرادی را که تشکیل خانواده داده‌اند، به افزایش جمعیت ترغیب کرد اما با فراهم کردن مقدمات ازدواج جوانان می‌توان به افزایش جمعیت نیز کمک کرد.

نماینده مردم رباط‌کریم با تاکید بر اینکه ایجاد وزارت ازدواج و طلاق می تواند جایگزین مناسبی برای وزارت جوانان باشد، تصریح کرد: پیشنهاد تشکیل این وزارت‌خانه از سوی برخی نمایندگان در جهت بهبود شرایط کشور و به ویژه قشر جوان جامعه بوده است.

نکو افزود: ارائه تسهیلات، وام‌های بلاعوض یا با کارمزد پایین، خانه‌دار کردن زوج‌های جوان قبل از تشکیل خانواده از جمله اقداماتی است که این وزارتخانه می‌تواند انجام دهد.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا خلأ موجود صرفا نبود یک وزارتخانه تخصصی در این زمینه است، گفت: تجربه نشان داده که هر گاه در موضوعی وزارت‌خانه تخصصی داشته‌ایم تا حدود زیادی موفق عمل کرده‌ایم.

این نماینده مردم در مجلس نهم با بیان اینکه پس از موافقت هیات رئیسه مجلس با طرح مذکور این طرح برای بررسی به کمیسیون مربوطه ارجاع خواهد شد، افزود: با تشکیل وزارت ازدواج و طلاق بسیاری از مشکلات جوانان از جمله شرایط سخت ازدواج و دریافت وام تسهیل خواهد شد.

نکو با تاکید بر اینکه مغفول ماندن بخش جوانان در وزارت ورزش و جوانان دلیل عمده ارایه پیشنهاد نمایندگان برای تشکیل وزارت‌خانه مذکور بوده است گفت: با تشکیل وزارت ازدواج و طلاق اقدامات ویژه‌ای برای اشتغال و ازدواج آسان جوانان انجام گیرد.

عضو هیات رئیسه کمیسیون اقتصادی مجلس یادآور شد: با تشکیل وزارت ازدواج و طلاق علاوه بر تسهیل در ازدواج جوانان راهکارهای کاهش تمایل جوانان به طلاق و جدایی نیز بررسی خواهد شد.


زنی که فرزندش را پیش فروش کرده بود/سحر بیاتی

$
0
0

foroosh farzandدرست شش ماه از نخستین روزی که «کبری» به مدد یکی از موسسه‌های خیریه شهر به مرکز ترک اعتیاد سپرده شد، می‌گذرد. حالا مسوولان کمپ می‌گویند که او موفق به ترک اعتیادش شده است، اما مشکلات این زن 21 ساله ایرانی همین‌ یک جا ختم نمی‌شود.
او که اعتیاد به مواد مخدر را از همسرش به ارث برده، حالا هم به هپاتیت پیشرفته مبتلا است و هم فرزند چهارم را حامله. اما معلوم نیست که پدر این بچه‌ای در شکم دارد، چه کسی است.
هپاتیت، یادگار روابط جنسی متعدد برای زنی است که در ابتدای جوانی برای تامین هزینه‌های اعتیاد همسرش به تن فروشی وادار شده است. فرزند اول و دوم کبری در بهزیستی نگه‌داری می‌شوند اما گویا فرزند سومش را مدت‌ها پیش فروخته است.

کبری قصد داشت فرزند چهارم را نیز پیش‌فروش کند اما حالا با ترک اعتیاد و با ترغیب دست‌اندرکاران موسسه خیریه، متقاعد شده تا از فروش دخترکی که به زودی دیده به جهان خواهد گشود، چشم‌پوشی کند. یک تا دو میلیون تومان همه پولی است که باعث شده کبری به فکر فروش فرزند جدیدش باشد.

مسوولان موسسه خیریه برای سپردن کبری به یک کمپ ترک اعتیاد تلاش بسیاری کرده‌اند اما با توجه به بارداری او، مراکز ترک اعتیاد حاضر به پذیرش وی نمی‌شدند. هزینه نگه‌داری کبری در مرکز ترک اعتیادی در پاکدشت در هر دوره 21 روزه، 400 هزار تومان اعلام شده است که آن را موسسه خیریه پرداخت می‌کند اما هزینه کنترل بیماری هپاتیت کبری گزاف است که حتی این موسسه هم هنوز نتوانسته است آن را تامین کند.

کبری از طریق خواهرش به موسسه خیریه معرفی می‌شود. «سکینه»، خواهرش نیز نوجوانی 15 ساله است که سال قبل فرزندش را به خانواده‌ای واگذار کرده است.

هرچند پی‌گیری مددکاران موسسه خیریه خبر از وضعیت مناسب فرزند سکینه دارد اما پیش از این واگذاری، برادر سکینه قصد فروش فرزند او را داشته است که با گمان این که آن نوزاد مرده به دنیا آمده است، آن را رها می‌کند و حالا سکینه توانسته فرزندش را نجات دهد. سکینه ازدواج نکرده و او نیز از سوی خانواده خودش و برای تامین هزینه‌های زندگی به تن‌فروشی مجبور شده است.

حالا مسوولان موسسه خیریه که گمان می‌کردند کبری پس از ترک اعتیاد می‌تواند به نزد خانواده‌اش بازگردد، می‌گویند به دلیل نزدیکی خانه پدری کبری و خانه همسرش، احتمال این که خانواده همسر او را بیابند و باز هم او را معتاد کنند، زیاد است. به همین دلیل مسوولان موسسه نمی‌دانند پس از زایمان کبری با او و فرزندش چه کنند.

مددکار یکی از این موسسه‌های خیریه می‌گوید:« تنها راه درآمدزایی زن و شوهر معتاد، تن‌فروشی زن است. در این روابط، بچه‌های زیادی متولد می‌شوند و بیماری‌های زیادی هم گریبان‌گیر زنان می‌شود. در واقع، زنان و کودکان آن‌ها قربانیان اصلی این اعتیادها هستند.»

سرنوشت نوزادانی که فروخته می‌شوند، تفاوت بسیاری با یکدیگر دارند. یکی از مسوولان مرکز نگهداری از کودکان بی‌سرپرست معروف به «شیرخوارگاه آمنه» به «ایران وایر» می‌گوید:« بستگی دارد این بچه‌ها را چگونه بفروشند. بعضی‌ها که خودشان مستقیم اقدام به فروش می‌کنند، با توجه به محله و نوع زندگی خود، بچه‌ها را با مبالغ بسیار ناچیز به دست متکدیان یا قاچاق‌چیان مواد مخدر می‌سپارند. بیش‌تر این بچه‌ها معتاد می‌شوند تا در ساعت‌های شلوغ و در خیابان‌های پر رفت وآمد، وسیله‌ای باشند برای تکدی‌گری. اگر خوب دقت کنید، می‌بینید چطور این بچه‌ها با آن همه سر و صدا و هرج و مرج به خواب رفته‌اند. به محض این که از آب و گل هم درآمدند، متاسفانه مجبور می‌شوند به شکل مستقل کار کنند.»

اما دسته دومی هم هستند که به خانواده‌های بدون فرزند فروخته می‌شوند که وی در این باره می‌گوید:« اصولا آن‌هایی که به دست خانواده‌های بدون فرزند می‌رسند، از راه دلالان فروخته می‎شوند. به هر حال باید خانواده بدون فرزند که توانایی مالی دارند و البته حاضر به خرید بچه‎ها هستند، شناسایی شوند که توسط خود افرادی که ناخواسته باردار شده‎اند تقریبا این کار ناممکن است. برای همین هم دلالان و واسطه‌هایی که اغلب از ماماها یا پزشکان لغو مجو شده یا افرادی که به کارهای غیرقانونی مانند سقط جنین زیرزمینی مشغول هستند، دست به این نوع اقدامات می‌زنند. همین چند سال پیش بود که در اصفهان باند خرید و فروش نوزادان شناسایی شد که به بیش از 140 مورد نوزاد خرید و فروش شده اعتراف کردند.»

بررسی قوانین کیفری ایران نشان می دهد که تا آذرماه 1381، قانونی که خرید و فروش کودکان را جرم تلقی کنند وجود نداشته است و فقط در مواد پراکنده قانون مجازات اسلامی نظیر ماده 631 دزدیدن، مخفی کردن یا جابه جا کردن اطفال، جرم تلقی و برای آن شش ماه تا سه سال حبس در نظر گرفته شده است.

اما در 25 آذرماه 1381 در نتیجه تلاش های نهادهای مدنی فعال در حوزه کودکان، قانونی 9 ماده‌ای با عنوان «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان» به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید که براساس ماده 3 آن، هرگونه خرید و فروش افراد زیر 18 سال را جرم تلقی و برای مرتکب، حبس از شش ماه تا یک سال زندان و یا جزای نقدی از 10 تا 20 میلیون ریال تعیین می‌شود.

اما چه عاملی سبب می‌شود خانواده‌های بدون فرزند دست به خرید نوزادان بزنند؟ در پاسخ به این پرسش، مددکار شیرخوارگاه آمنه می‌گوید: « متاسفانه فرزندخواندگی مراحل پر پیچ و خمی را طی می‌کند. نگاه نکنید که چه قدر تعداد کودکان و نوزادان شیرخوارگاه‌های کشور زیاد است. قانون اجازه نمی‌دهد بسیاری از آن‌ها را به خانواده‌های واجد شرایط بسپاریم. تنها می‌توانیم کودکان و نوزادانی را به فرزندخواندگی بسپاریم که پدر و جد پدری آن‌ها در قید حیات نباشند یا تلاش برای یافتن آن‌ها بی‌نتیجه باشد. در صورتی که پدر، مادر یا جد پدری بسیاری از این بچه‌ها زنده هستند که یا در زندان به سر می‎برند یا به هر دلیلی، نمی‌توانند از بچه‌های خود نگه‌داری کنند. تعدادی از این بچه‌ها از سلامت کافی برخوردار نیستند و کسی هم حاضر نیست آن‌ها را به فرزندخواندگی قبول کند.»

به نوشته «فرارو»، آمارهاي منتشر شده از سوي سازمان بهزيستي نشان مي‌دهد كه سالانه تنها 800 تا یک هزار كودك به خانواده‌ها واگذار مي‌شوند و در حال حاضر به ازاي هر كودك، 5/7 خانواده متقاضي فرزند‌خواندگي تشكيل پرونده داده‌اند.

با توجه به این که ولايت قهري، يعني ولايت پدر و جد پدري غيرقابل سلب است، 87 درصد كودكان مورد حمايت بهزيستي، والديني دارند كه به علت اعتياد، بزه‌كاري، بيماري‌ يا مسایل اخلاقي، به طور موقت صلاحيت سرپرستي كودك خود را از دست داده‌اند. به همين دليل، امكان واگذاري سرپرستي آن‌ها به ديگران وجود ندارد. در حال حاضر تنها 15 درصد از 21 هزار فرزندي كه در مراكز شبه خانواده به سر مي‌برند به دليل مشخص نبودن پدر، مادر و جد پدري، قابليت واگذاري به خانواده‌ها به عنوان فرزند‌خوانده را دارند كه 4 درصد از اين تعداد نيز دچار معلوليت جسمي و ذهني هستند. به اين ترتيب، از اين 15 درصد، تنها 10 تا 11 درصد فرزندان شرايط لازم را براي واگذاري به خانواده‌هاي متقاضي به عنوان فرزندخوانده دارند.

ماجرا سویه دیگری هم دارد؛ شرایط خانواده‌ای که می‌خواهند فرزند بی‌سرپرستی را به خانه ببرند. به گفته مددکار شیرخوارگاه آمنه، «خانواده باید سوء پیشینه نداشته باشد، توان مالی کافی داشته باشد و از هفت خوان رد شود تا قانون اجازه واگذاری سرپرستی به آن‌ها را قبول کند. بنابراین، برخی راه میان‌بر را برگزیده‌اند و آن هم خرید نوزادان از مادرانی است که حتی بسیاری نمی‌دانند پدر فرزندشان چه کسی است.»

انهدام باند خرید و فروش نوزادان در اصفهان که به فروش 145 نوزاد اعتراف کرده بودند، یکی از جنجالی‌ترین خبرهایی بود که در این مورد در رسانه‌های داخلی ایران منتشر شد.

رسانه‌ها در سال 1385 درآمد حاصل از فعالیت فروش نوزادان در طول 7 سال برای این باند، 5میلیارد تومان اعلام کردند؛ مبلغی که بازرس پرونده آن را تایید کرده بود. يك پزشك، 3 ماما ، 3 پرستار و دو كارمند ثبت احوال اعضای این باند را تشكيل می‎دادند. آن‌ها با دريافت 10 ميليون تومان، نوزادان را به زوج‌هاي نابارور مي‌فروختند و تنها حدود يك ميليون تومان از اين پول را به فروشندگان مي‌دادند.

کبری که تا چند هفته قبل برای پیش‌فروش دخترش تقلا می‌کرد نیز به همان یک تا دومیلیون تومان راضی بود اما مسوولان موسسه خیریه می‌گویند حال تنها انگیزه او برای نجات زندگی از اعتیاد، همین نوزاد است. این در حالی است که کبری پس از بیرون آمدن از کمپ جایی برای ماندن ندارد، حرفه‎ای بلد نیست و از همه بدتر، به بیماری هپاتیت مبتلا است.

کبری تنها یکی از زنان جوانی است که این روزها در ایران قربانی فقر و اعتیاد شده است.


یک میلیارد صدا در اعتراض به خشونت علیه زنان در افغانستان/ عکس

$
0
0

tazahorat zana afghanبی بی سی: صدها تن از اعضاء یک نهاد زنان افغان که خود را عضو جبش جهانی یک ملیارد صدا علیه خشونت در برابر زنان می‌خوانند، امروز در کابل راهپیمایی کردند. آنان خواستار تامین حقوق زنان و مبارزه با خشونت علیه آنان هستند. برگزار کنندگان این تظاهرات می‌گویند در نظر دارند تظاهرات مشابه را در ولایت‌های دیگر افغانستان هم راه اندازی کنند.

عکسها از خوشحال تایب خبرنگار بی‌بی‌سی در کابل


زندگی تن‌فروشان «شهرنو»پیش و پس از انقلاب ۵۷/ عکس

$
0
0

zan shah noزنان آسیب دیده » شهر نو»

داستان غمگین روسپیان «شهر نو» به اشکال مختلفی روایت شده است. عکس‌های کاوه گلستان در سال‌های میانی دهه پنجاه از این محله گرفته شده است. شهر نو پس از انقلاب ۵۷ به عنوان یکی از مظاهر فساد تخریب شد.

1234567891011121314151617181920

دویچه وله

  • زندگی تن‌فروشان «شهرنو» پیش و پس از انقلاب ۵۷

زندگی تن‌فروشان «شهرنو» پیش و پس از انقلاب ۵۷

این مجموعه عکس توسط کاوه گلستان، عکاس سرشناس ایران در سال‌های میانی دهه پنجاه از زندگی تن‌فروشان در «قلعه‌نو» تهیه شده است. مکانی که مدتی پس از انقلاب نیز فعال بود، اما در نهایت این محله و ساکنان‌اش که خود قربانی شرایط نامناسب اجتماعی پیش از انقلاب بودند، این‌بار توسط انقلابیون مذهبی مورد حمله قرار گرفتند.

کاوه گلستان فرزند ابراهیم گلستان بود. وی در میان خبرنگاران عکاس بین‌المللی نامی آشنا است. کاوه ۵۳ ساله در ۱۳ فروردین ۱۳۸۲ هنگام انجام مأموریت تصویربرداری برای شبکه خبری بی‌بی‌سی در کردستان عراق، بر اثر انفجار مین کشته شد.

قلعه «شهر نو» نام محله‌ای در تهران پیش از انقلاب ۵۷ بود که مجموعه‌ای از روسپی‌خانه‌ها و میخانه‌ها را شامل می‌شد. خیابان‌های مهم این محله عبارت بودند از خیابان حاج عبدالمحمود، خیابان قوام دفتر، خیابان راه‌پیما و خیابان جمشید.

قلعه شهر نو ابتدا توسط محمد علی شاه قاجار و برای اسکان خانواده شاه ساخته شد و با نام محله قجرها شناخته می‌شد. اواخر حکومت احمد شاه قاجار به دلیل ساختن دروازه قزوین در این بخش، «دروازه» نامیده شد و این محل که خارج از دروازه قزوین قرار داشت به تدریج به محلی برای تن‌فروشان و معتادان تبدیل شد.

در دوران رضاشاه بخش‌هایی از این محله بازسازی و به مرکز تن‌فروشان تهران تبدیل ‌شد. هدف از این کار، کنترل تن‌فروشی در تهران بود. به این ترتیب تن‌فروشان از تهران خارج و در بیرون دروازه قزوین در محله قجرها اسکان داده شدند.

 بعد تر رضاشاه در صدد جمع‌آوری روسپی‌ها برآمد و باروی قلعه تخریب و به محله‌ای از شهر تهران تبدیل شد. شخصی به نام ارباب جمشید ده‌ها خانه به منظور اسکان زنان بی سرپرست ساخت. همچنین به منظور تأمین مخارج این خانواده‌ها چندین مغازه نیز ساخته شد و محله رسما به عنوان «محله جمشید» نامگذاری شد.

 ساخت خانه‌های جدید و آسفالت چند خیابان در این محله باعث شد که محله جمشید به اسم «شهر نو» معروف شود. شهر نو به دو بخش «قلعه» و «نجیب‎خانه» تقسیم می‌شد. قلعه محل کار و نجیب‎خانه محل زندگی عادی روسپی‌ها بود.

ده‌ها تئاتر و تماشاخانه و کافه در خیابان جمشید و داخل شهر نو و خیابان‌های سی متری احداث و دو سینما نیز در حوالی آن شروع به کار کردند. محله شهرنو، مرکز تجمع تن‌فروشان، قاچاقچیان و معتادان شد. در سال ۱۳۴۶، هزار و پانصد زن در شهرنو زندگی می‌کردند. آن‌ها باید هر هفته به درمانگاه می‌رفتند و هر شش ماه نیز آزمایش خون می‌دادند.

 در جریان انقلاب ۱۳۵۷ ایران‌، «شهر نو» مورد حمله انقلابیون مذهبی قرار گرفت. در این باره روزنامه اطلاعات دهم بهمن ۱۳۵۷ می‌نویسد: «از حدود ساعت پنج بعد از ظهر در اطراف «قلعه شهر نو» به تدریج مردم اجتماع کردند. بعد از ظهر جمعیت به خیابان‌های داخل «قلعه» ریختند. در این هنگام با وسایلی که از قبل تهیه شده بود، خانه‌ها و مغازه‌های داخل «قلعه» به آتش کشیده شد.»

روزنامه اطلاعات در گزارش خود اضافه می‌کند که گروهی از زنان ساکن محله مورد حمله قرار گرفتند: «چند تن از شاهدان عینی اظهار داشتند تعدادی از روسپیان در این وقایع مجروح و دو تا سه نفر کشته شده‌اند.»

بر اساس این گزارش آتش‌سوزی ساعت‌ها «محله غم» (نام دیگر شهر نو) را می‌سوزاند و خاکستر می‌کرد. مأموران آتش‌نشانی پیرو اعلامیه قبلی خود ضمن اعلام همبستگی با مردم اعلام کرده بودند از خاموش کردن آتش‌هایی که مردم نمی‌خواهند، خودداری خواهند کرد، در نتیجه اقدامی برای خاموش کردن این آتش‌ها صورت ندادند.

ایرج مصداقی‌از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی در مورد حمله به «شهر نو» می‌نویسد: «موضوع آتش زدن بعضی خانه‌های قلعه شهرنو مربوط به دیماه ۵۷ است که با موضع‌گیری هشیارانه آیت‌الله طالقانی مواجه شد. پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، شهرنو مانند سابق همچنان به کار خود ادامه می‌داد و به مأموران کلانتری منطقهٔ پانزده دستور داده شده بود که از آوردن زنان جدید به قلعه ممانعت به عمل آورند.»

به نوشته ایرج مصداقی فعالیت شهرنو تا مرداد ۵۸ بدون مشکل ادامه داشت: «در روزهای اول مرداد ۵۸ به مناسبت فرارسیدن ماه رمضان، به دستور «کمیته مرکزی انقلاب اسلامی»، تعطیل شد و پس از پایان یافتن ماه رمضان نیز دیگر اجازه بازگشایی به آن‌جا داده نشد.»

مصداقی اضافه می‌کند: «پری بلنده، اشرف چهارچشم و ثریا ترکه به خاطر اعلام نظر آیت‌الله طالقانی مبنی بر لزوم وجود «شهرنو»، مطمئن از آینده خود همچنان بدون دغدغه مشغول ادارهٔ خانه‌های خود در شهرنو بودند، که به یک باره با هجوم پاسداران دستگیر و پس از چند سؤال و جواب کوتاه و به محض «احراز هویت» در دادگاه انقلاب به ریاست خلخالی، اعدام شدند.»

روزنامه کیهان چاپ ۲۱ تیرماه ۵۸ در صفحه اول خود از اعدام سه زن خبر داد. به نوشته کیهان این سه زن پری بلنده، اشرف چهارچشم و ثریا ترکه نام داشتند. گفته می،‌شود که سیمین بی ام و، شهلا آبادانی و پری سیاه نیز پس از انقلاب اعدام شده‌اند. .

بر اساس برخی گزارش‌های منتشر شده، حدود هزار و پانصد زن ساکن این محله، پس از تعطیلی آن در روز دوم مرداد سال ۱۳۵۸ آواره یا دستگیر شدند و تعداد زیادی از آن‌ها نه تنها در ماه‌های نخست، بلکه در سال‌های پس از انقلاب، اعدام شدند.

هنگامه جلالی، همسر کاوه گلستان در کتاب «بودن با دوربین» اثر حبیبه جعفریان می‌گوید: «از بچگی خود من با این ذهنیت بزرگ شده بودم که این ها موجودات کثیف و پلید و بدی اند که اصلاً نباید نزدیک‌شان بروم یا اسم شان را بیاورم. بعد کاوه که رفت آنجا عکاسی کرد و حرف زد باهاشان، دیدم این ها همه شان زن های معصوم و بدبختی هستند…»

همسر کاوه گلستان از تجربه عکاسی از شهر نو این‌گونه می‌گوید: «وقتی کاوه توی سئوال هاش می‌رسید به زندگی خصوصی شان، زن های خجالتی یی می شدند که اصلاً نمی توانستند حرف بزنند. وقتی کاوه ازشان می پرسید شما از کدام ده آمده ای، چند سالت بود که آمدی اینجا؟ این ها از زور کم رویی نمی توانستند جواب بدهند.»

هنگامه جلالی به نقل از کاو ه گلستان می‌گوید: «وقتی دارم باهاشان حرف می زنم و بهشان می گویم خانم، این ها از خجالت سرخ می شوند. چون هیچکس هیچوقت به این ها نگفته خانم.

همسر کاوه گلستان اضافه می‌کند: «من مطمئنم این عکس های کاوه برای خیلی از زن ها غیرمنتظره بوده. تصور همه ی ما از این ها یک چیز دیگر بود.»

 


شبکه های مجازی و فضاهای بدیل جنبش زنان؛ نگاهی به تجربه فعالان زن در دوره کمپین محور/محبوبه عباسقلی زاده

$
0
0

jonbeshe zananکمپین دفاع از حق زنان برای ورود به ورزشگاه ها /عکس
جنس دیگر:آیا فضای سایبر فضای مناسبی برای این هست که کنشی در آن سازمان دهی شود و نتیجه آن در یک فضای عمومی خودش را نشان دهد؟ این پرسشی بود که دقیقا تجربه جنبش زنان به آن پاسخ مثبت داد. منتهی چگونه؟ مبارزه در فضای سایبر ابتکاری بود که از طریق …
آیا فضای سایبر فضای مناسبی برای این هست که کنشی در آن سازمان دهی شود و نتیجه آن در یک فضای عمومی خودش را نشان دهد؟ این پرسشی بود که دقیقا تجربه جنبش زنان به آن پاسخ مثبت داد. منتهی چگونه؟

مبارزه در فضای سایبر ابتکاری بود که از طریق جنبش زنان و همزمان با به قدرت رسیدن دولت افراطی احمدی نژاد در سال 1384 آغار شد. از آن زمان ما شاهد بودیم که چگونه سازمان های جامعه مدنی، فضاهای عمومی، رسانه های مستقل و هر گونه مکانی که می توانست ارتباطی بین گروه های مختلف ایجاد کند یک به یک بسته و تعطیل شدند. و چگونه اغلب فعالان حقوق بشر و جنبش های مختلف اجتماعی، روزنامه نگاران و فعالان جامعه مدنی تحت فشار و کنترل شدید قرار گرفتند و فعالیت در فضای عمومی برای آنان غیر ممکن شد.
تقریبا از یک دهه پیش اکثریت نیروهای جنبش زنان در سازمان های غیر دولتی متمرکز بوده به این معنی که اغلب آنان دفتر کار و پروژه های تعریف شده و حتی گاهی منابع مالی و انسانی مشخص داشتند، این دوره را از نظر “ساختار گروهی” دوره فعالیت “سازمان محور” جنبش زنان می توان نامید.
بعد از محدود شدن فضاهای عمومی و امنیتی شدن فعالیت های سازمان های غیر دولتی زنان، استراتژی که جنبش زنان اتخاذ کرد استراتژی انتقال از فضای سازمان محور به فعالیت های کمپین محور بود. کسانی که فعالیت های جنبش زنان ایران را تعقیب می کنند، بارها به نام کمپین یک میلیون امضا و قانون بی سنگسار و یا سایر کمپین هایی مرتبط با گروه های زنان برخورد کرده اند. این کمپین ها بعد از سال 1384 ایجاد شده است، یعنی درست از زمانی که حکومت احمدی نژاد سخت ترین شرایط را برای جامعه مدنی ایجاد کرد.
در آن زمان پرسش هایی که فراروی ما قرار داشت این بود که چه رابطه ای بین جنبش های مدنی و فضاهای عمومی وجود دارد؟ چه رابطه ای بین سرکوب و بین بنیادگرایی وبین به وجود آمدن و بال و پر گرفتن جنبش های اجتماعی وجود دارد؟ ایا جنبش های اجتماعی در شرایط باز و شرایط دمکراتیک رشد می کنند یا در شرایط بسته و خفقان؟
جنبش زنان یکی از نمونه های روشن در ایران است که نشان می دهد چگونه با وجود یک حکومت اقتدارگرا و بسته شدن فضاهای عمومی و سرکوب جامعه مدنی، یک جنبش می تواند رشد کند، چگونه استراتژی های هایش را تغییر می دهد و راه های تازه ای برای تداوم حرکت خود پیدا می کند. واقعا جنبش زنان در سال های گذشته چگونه اوج گرفت؟ از طریق سازمانهای غیر دولتی؟ از طریق سمینارها یا کنفرانس ها یا از طریق امکاناتی که عموما در کشورهایی که فضاهای امن تری وجود دارد از آنها استفاده می شود، در واقع هیچ کدام از این ها نبود.
یکی از دلایلی که باعث شد جنبش زنان ایران در چند سال گذشته به اوج خود برسد و به یکی از پرقدرت ترین جنبش های اجتماعی تبدیل شود، تلاش خستگی ناپذیر آنان برای خلق فضاهای جایگرین بود. جنبش زنان در چند سال گذشته نشان داد که چگونه می شود از فضاهای عمومی به فضاهای جایگزین گذار کرد و چگونه می شود از فضای مجازی برای رشد و سازماندهی جنبش بهره برد.
در سال هایی (1388-1384 ه. ش) که شبکه هایی از زنان در کمپین یک میلیون امضا، گروه میدان زنان، مدرسه فمنیستی یا کانون زنان ایرانی یا گروه های دانشجویی و حقوق بشری متنوع فمنیستی گرد هم آمده بودند، از طریق یک دفتر و سازمان به ثبت رسیده مشخص و حتی افراد معین در فضاهای عمومی قابل دسترسی نبوده اند. این گروه ها بر خلاف سازمان های غیر دولتی از هیچ منبعی جز کمک های دواطلبانه و محدود مردمی جذب در آمد نداشته اند.
این گروه ها در کدام محیط رشد کرده اند؟ این شبکه ها و گروه ها چگونه فعالیت می کردند که نتیجه آن منجر به تظاهرات خیابانی، بسیج نیروهای اجتماعی زنان، تغییر قوانین در مجلس و حتی منجر به آزاد شدن برخی از قربانیان سنگسار بود. این فعالیت ها چگونه اتفاق می افتاد؟ آیا فضای سایبر فضای مناسبی برای این هست که کنشی در آن سازمان دهی شود و نتیجه آن در یک فضای عمومی خودش را نشان دهد؟ این پرسشی بود که دقیقا تجربه جنبش زنان به آن پاسخ مثبت داد. منتهی چگونه؟
در درجه اول گروه هایی که از آنها نام برده ام از طریق سایت ها شناسایی می شوند. سایت های زنان، سایت هایی مانند تغییر برای برابری،میدان زنان یا مدرسه فمنیستی، سایت خانواده برابر و.. هر کدام از این سایت ها یک جریان و شبکه اجتماعی را نمایندگی می کند و با مجلات و روزنامه های آن لاین تفاوت زیادی دارند، یعنی با اینکه حاوی اخبار و مقالات و گزارش های مختلف است اما توسط سردبیر یا هیات تحریریه اداره نمی شود و ترکیبی از روزنامه نگاری شهروندی، سایت های نظری – تحلیلی و ادوکسی ( حمایتگری) است. اداره کنندگان این پایگاه های اینترنتی می گویند که “سایت های ما اکتیویستی است” و این نوع سایت ها را جزو رسانه های آلترناتیو محسوب می کنند. هر مخاطبی به راحتی می تواند وارد شبکه نویسندگان این سایت ها شود، تنها کافی است که با ارسال یک ایمیل به ادمین سایت اظهار تمایل کند که می خواهد مطلبی در سایت منتشر و یا در یکی از کمپین های مورد بحث مشارکت کند. اگر این ارتباط تداوم پیدا کند این فرد عضو میلینگ لیستی می شود که در واقع شبکه اجتماعی مرتبط با فعالان آن سایت بوده و توسط سایت نمایندگی می شود.
چگونه شبکه های اجتماعی زنان شکل گرفت؟
بعد از سرکوب شدیدی که با به قدرت رسیدن احمدی نژاد اتفاق افتاد، فعالان جنبش زنان تصمیم گرفتند در گروه های کوچکی با یک محور موضوعی مشخص مشغول به کار شوند و سایت هایی را برای اینکه نشان بدهند چه می خواهند افتتاح کنند. تاریخ به وجود آمدن کمپین ها و سایت های مهم مرتبط است با تاریخ روی کار آمدن احمدی نژاد و بسته شدن فضاهای عمومی یعنی 1384ه.ش به بعد.
چنانکه گفته شد این گروه ها در طی یکی دو سال سایت هایی را تاسیس کردند که هر کدام کمپین مشخصی را نمایندگی می کرد. به طور مثال کمپین یک میلون امضا، ابتدا سایت تغییر برای برابری را ایجاد کرد، شبکه اجتماعی مرتبط با این سایت بسرعت گسترش یافت. در شهرستان های مختلف و یا حتی در بعضی کشورهای دیگر سایت های متنوعی در ارتباط با کمپین یک میلیون امضا به وجود آمد به طوری که مجموعه این سایت ها به سی تا چهل سایت و وبلاگ بالغ می شود. شبکه وسیعی از افرادی که در خیابان ها مشغول فعالیت چهره به چهره و امضا گرفتن از مردم بودند در این سایت ها تبادل تجربه ، بحث ، تحلیل و حتی گفتارسازی می کردند. همین اتفاق برای کمپین قانون بی سنگسار نیزپیش آمد بدون اینکه هیچ گونه رابطه همکاری با کمپین یک میلیون امضا اشته باشد، دفاع روزمره از قربانیان سنگسار در سایت میدان زنان پیگیری می شد و در اطراف آن خبرها، بحث و تحلیل صورت می گرفت.
پشت این سایت ها چه خبر بوده؟ چیزی که ما در سال های گذشته در موردش حرف نزدیم ولی دستگاه های امنیتی کاملن از آن مطلع هستند و به همین دلیل است که رسما از دو سال گذشته جنگ سایبری را علیه ما شروع کردند. وقتی که حکومت از جنگ سایبری نام می برد چرا ما از مقاومت سایبری حرف نزنیم؟ چرا نگوییم که در سال های گذشته چگونه زنان توانستند شبکه وسیعی را در فضای سایبری ایجاد بکنند و نتیجه این تجربه به رشد شبکه های اجتماعی جنبش سبز کمک بزرگی کرد.
روال ما در آن دوره این بود که چند نفر از فعالانی که توانایی برنامه ریزی داشتند، هسته اولیه ای تشکیل داده و مدت ها بررسی می کردند که چگونه می شود کنشی را سازماندهی کرد که توانایی بسیج افراد و ایجاد یک شبکه از نیروهای فعال جنبش زنان را داشته باشد. افرادی که سازماندهی را به عهده داشتند سعی می کردند از تجربه زنان در دوره های سیاسی و تاریخی گذشته و مبارزات زنان در سایر کشورها استفاده کنند. بحث این هسته ها این بود که چگونه در حالی که امکان کار سازمانی و رسمی و فعالیت در فضاهای عمومی وجود ندارد، می شود فعال باقی ماند؟
با بازداشت شدن فعالان، می توانست ریسک فعالیت اجتماعی بالا برود، بنابراین آنها بحث می کردند که ” چگونه فعالیتی را تعریف کنیم که مردم بدون ریسک و ترس جذب فعالیت های فمنیستی بشوند.” وقتی که یک فرد به زندان می افتد فقط به این معنی نیست که یک مدتی را در زندان به سر می برد، به این معنی است که ریسک همکاری با آن فرد هم بالا می رود و آن فرد دیگر کارکرد خودش را برای اینکه کار گروهی بکند از دست می دهد. به همین دلیل بود که تلاش شد کمپین هایی تعریف بشود که تا حدی پراگماتیست باشد، تا حدی ازآن حالت آرمان گرایی و ایده آل گرایی، اینکه یک شبه بشود جامعه را تغییر داد، فاصله بگیرد و روی موضوعاتی متمرکز شود که زنهایی که در کوچه و بازار و درگیر زندگی روزمره هستند بتوانند با آن ارتباط بر قرار کنند. بر اساس همین استراتژی، گروه های مختلف شروع کردند به تعریف کمپین های مختلف. چرا کمپین؟ به دلیل اینکه کمپین دیگر آن ساز و کار سازمانی را نداشت. ساختار کمپین به صورت شبکه ای هست، و افراد راحت می توانند در آن آمد و شد کنند و هیچ تعهدی در مورد عضو گیری با تعهد کاری وجود ندارد. یک ماموریت طولانی مدت و ایده آل برای گروه تعریف نشده بلکه هدف مشخص و کوتاه مدت است و همه اینها در شرایطی هست که تضمینی برای اینکه مثلن سال دیگر بشود به همین روال فعال بود وجود ندارد. بنابراین فعالیت ها بنوعی بود که بتواند سریع زنان را بر اساس مطالبات مشخص، موبالایز و بسیج کند و آن مطالبه بتواند با مردم رابطه بر قرار کند و زمینه تغییرات برابری خواهانه را فراهم کند.
این مطالبات چه بود؟ در این باره به طور خاص در مورد تجربه خود در کمپین قانون بی سنگسار را شرح می دهم: سنگسار از اول به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی وجود داشت ولی موضوع سنگسار تا زمانی که ما کمپین “قانون بی سنگسار” را ایجاد کنیم همیشه یک موضوع سیاسی بود که توسط اپوزسیون سیاسی خارج از کشور مطرح می شد و به عنوان یک برگ برنده علیه یک نظام اسلام گرای اقتدارگرای وحشی به کار برده می شد. نقدی که ما به گفتار مسلط گروه های اپوزسیون داشتیم این بود که سنگسار یک پدیده کاملن زنانه است، با حق بدن و رابطه خارج از ازدواج ارتباط مستقیم دارد و کسی که قربانی سنگسار است در حقیقت قربانی سیکل مریض حقوق خانواده مبتنی بر شریعت است.
مثلن زنی که قربانی سنگسار می شود از سواد پایینی بر خورداراست، حق طلاق ندارد که از شوهرش جدا شود و بر اساس انتخاب خودش ازدواج نکرده، استقلال اقتصادی نداشته که بتواند زندگی خودش را مستقل از شوهرش اداره کند و تمام این فشارها باعث شده که در یک شرایط بحرانی یک مرد دیگر وارد زندگیش بشود و در واقع نقش منجی او را ایفا کند. وقتی که شما به قربانیان سنگسار در ایران نگاه می کنید، می بینید که تقریبا همه اشان این سرنوشت را طی کردند که ازدواج زود هنگام داشتند، حق انتخاب همسر نداشتند، به لحاظ مالی قدرت نداشتند و تمام این ها آسیب هایی است که قوانین تبعیض آمیز بر زنان وارد کرده است. اگر گروهی از فعالان جنبش زنان موضوع سنگسار را انتخاب کردند، برای این بود که بتوانند از طریق این کمیپن نشان بدهند که چگونه زنان درگیر یک سیکل مریض و معیوب حقوقی هستند که نهایتش منجر می شود به سنگسار قربانیانی که سال ها در زندان بدون نام و نشان به سر می برند. چنین گفتمانی و چنین استراتژیی انتخاب ساده ای نیست، به یک سابقه طولانی نیاز کار در مورد موضوعات جنسیتی نیاز دارد.
مرحله بعد از انتخاب استراتژی چیست؟ کاری که ما کردیم این بود که از طریق وب سایت میدان زنان، پلاتفرم این کمپین را ساختیم و شبکه های اجتماعی که در اطراف این کمپین به وجود آمد در ایمیل لیست های مختلف به تبادل نظر و تقسیم کار مشغول شدند. این دقیقا شبیه همان کاری بود که در کمپین یک میلون امضا اتفاق افتاد.
تقریبا تمام برنامه هایی که یک گروه می تواند داشته باشد در میلینگ لیست ها و در فضای مجازی اتفاق می افتاد، جلسات دایم گروهی در جمع های بسیار کوچک، مرتب در خانه ها و فضاهای دربسته در حال جریان بود اما تنها زمانی که بنا بود یک فعالیت گسترده به صورت جمع آوری امضا یا پخش بروشور و اعلامیه ها، بزرگداشت روز جهانی زن ، مصاحبه های مطبوعاتی و مهمتر از همه تظاهرات خیابانی ترتیب داده شود، شبکه های اجتماعی از فضای مجازی خارج شده و وارد فضای عمومی می شد که البته همیشه با ریسک بازداشت توام بود- چنانکه بسیاری از فعالان هم از طریق بازداشت شدند.
گاهی برای توافق هایی که نیاز به بحث و تبادل بین شبکه های اجتماعی زنان بود و امکان جمع شدن در خانه ها میسر نبود، نمایندگانی از هر شبکه به مدت چند ساعت در یک کافه جمع می شدند که در این صورت ظاهر این نشست به صورتی بود که توجه کسی جلب نشود. مثلن گاهی حتی یک کیک تولد روی میز گذاشته می شد که ظاهر نشست به صورت مهمانی باشد. این روش های پوششی از سال 1386 ه.ق به بعد حتی در خانه ها هم می افتاد وقتی که دیگر ماموران امنیتی دریافته بودند که محل نشست های گروهی از دفترها به خانه ها منتقل شده و خانه ها را تحت کنترل داشتند تنها راه جمع شدن گرفتن مهمانی بود.
رابطه فضای واقعی و مجازی در تجربه کمپین های جنبش زنان
تجربه شبکه های اجتماعی در جنبش زنان از این نظر با اهمیت است که توانست یک رابطه دو طرفه بین کنش در فضای عمومی و برنامه ریزی در فضای سایبر به وجود آورد. مرحله مهمی که باعث پیوند بین شبکه های اجتماعی جنبش زنان شد، زمانی بود که با شدت گرفتن سرکوب در سال 1387 ه. ق و آماده شدن حکومت برای انتخابات ریاست جمهوری، روند بازداشت های فعالان جنبش زنان و بویژه اعضای کمپین یک میلیون امضا شدت گرفت و مجراهای مختلف دسترسی به مردم در عمل محدودتر و محدودتر شد و گروه های مختلف زنان دریافتند که براحتی نمی توانند شبکه های موجود را به همین شکل حفظ کنند. در چنین شرایطی بود که لایحه حمایت خانواده در مجلس مطرح شد. در این لایحه به طور صریح از چند همسری و صیغه و محدودتر شدن حقوق زنان حمایت شده بود. چند همسری و صیغه دو موضوعی بود که براحتی می توانست خشم زنان را از هر طبقه و قشری بر انگیزاند و ادوکسی برای آن هزینه و ریسک چندانی نداشت. این لایحه مخالفت همه گروه های زنان را در پی داشت و می توانست ائتلاف گسترده ای را بین شبکه های اجتماعی زنان به وجود آورد، و با برنامه ریزی آگاهانه کمپین ها و حتی گرایشات مختلف فکری و سیاسی زنان چنین هم شد.
شاید اولین بار در سال 1387 ه.ش یکی از بزرگترین میلینگ لیست هایی که زنان در داخل ایران داشتند- چیزی در حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر عضو- به وجود آمد. در این میلینگ لیست تمام برنامه هایی که گروه های مختلف داشتند بحث، برنامه ریزی و تقسیم کار می شد و هر یک از وب سایت ها بسته به میزان مهارت های اعضای خود بخشی را به عهده گرفتند. همه وب سایت های زنان با درج لوگوی اعتراض به لایحه خانواده و بیانیه ها و بروشورهای اعتراضی در حقیقت بخشی از یک ائتلاف بزرگ را نمایندگی می کردند. این ائتلاف در شرایطی شکل می گرفت که جمع شدن حتی در خانه ها هم غیر ممکن شده و برگزاری اعتراض های خیابانی با سرکوب شدید مواجه بود. دراینجا بود که ابتکارات زنان برای ادوکسی علیه لایحه خانواده شکل های تخصصی تری پیدا کرد؛ روزنامه نگارانی که در رسانه های جریان اصلی کار می کردند به عهده گرفتند که با حقوقدانان و وکلای مجلس مصاحبه کرده و آنان را به چالش بکشند، کسانی که به بدنه حکومت یا احزاب سیاسی نزدیک بودند گروه های لابی تشکیل دادند و کسانی که به اقشار مختلف مردم نزدیک بودند به توزیع نامه های ارسالی برای نمایندگان مجلس اقدام کردند. حتی گروه های هنری هم در این زمینه فعال شدند. رقابت بین شبکه های اجتماعی مختلف جنبش زنان باعث سرعت گرفتن و هم افزایی حرکت شد و نهایتا این تصمیم گرفته شد که همه از هر گروه یا شهری که هستند در همان روزی که بناست لایحه در مجلس مطرح شود به دیدن نمایندگان رفته و به آنان اعتراض کنند و چنین هم شد. تمام برنامه ریزی ها و سازماندهی چنین ائتلاف بزرگی در فضای مجازی و در همان میلینگ لیست بزرگ صورت گرفت و نتیجه آن مسکوت ماندن لایحه خانواده بود.
در چنین ائتلاف هایی گاهی در طول یک روز چیزی در حدود صد تا دویست ایمیل رد و بدل می شد و این مثال معروف سال های اخیر بود که “واقعا اینترنت اجازه نمی داد که از پشت میزمان تکان بخوریم، ما در واقع یا از طریق ایمیل هایمان با هم صحبت می کردیم یا اگر می خواستیم بیرون برویم برای این بود که دور همدیگر جمع بشویم”.
استراتژی کوله پشتی
نکته مهم این است که شبکه های اجتماعی به صورت داوطلبانه و بدون دریافت هیچ منبع مالی ایجاد شده بود. پدیده ای که اجازه داد این وقت وسیع برای فعالین جنبش زنان باز شده و باعث شود که آنان وقت زیادی را برای وب سایت ها و شبکه های اجتماعی بگذارند، مساله بیکار شدن تعداد زیادی از فعالین بود. تقریبا همه درها و فرصت های شغلی به روی زنان فعال بسته شده بود، دانشجویان از دانشگاه ها تعلیق شده بودند، اساتید دانشگاه اخراج شده و اکثر روزنامه نگاران و ناشران و هنرمندان بیکار بودند. در واقع یکی از روش های سرکوب، تسویه فعالین سیاسی – اجتماعی از حوزه های کار بود. بیکاری باعث شده بود تا سبک زندگی فعالان تغییر کند و با حداقل امکانات زندگی کنند و حتی روی طبقه اجتماعی آنان اثر گذاشته بود اما داشتن یک لب تاب و وسایل پرتابل دیجیتالی و قابل حمل و نقل از ضروریات زندگی به حساب می آمد. پدیده ای که باعث شد دفتر کار فعالان به یک کوله پشتی منحصر شود و استراتژی کوله پشتی را در بین فعالان مصطلح کند. استراتژی کوله پشتی در واقع کنایه ای بود ازجابه جا کردن سریع اسناد و لوازم کار و مقید نبودن به مکان و فضای ثابت، روشی که باعث امنیت بیشتر فعالان هم بود. این سبک زندگی بعدها انتقال شبکه های اجتماعی زنان را به جنبش سبز بسیار آسان کرد.
انتقال شبکه های اجتماعی زنان به جنبش سبز
تجربه ائتلاف زنان حول اعتراض علیه لایحه خانواده و شبکه وسیع فعالان کمپین یک میلون امضا بسرعت جای خود را به شبکه های فعال در انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388 ه.ش داد. در واقع ائتلاف های مجازی و تولید سرمایه اجتماعی و شناخت طولانی مدت از یکدیگر باعث شده بود تا پیوند بین شبکه ها قوی تر و پایدارتر شود. این شبکه ها زمانی که به دوره انتخابات رسیدند توانستند از مرزها فراتر بروند. از فاصله چند ماه مانده به انتخابات ائتلاف گسترده فعالان در “همگرایی برای طرح مطالبات زنان در انتخابات” با الهام از تجربه “ائتلاف علیه لایحه خانواده” اقدام به سازماندهی وسیعی از طریق فضای مجازی کرد. میلینگ لیست گسترده ای که این ائتلاف داشت شامل فعالان زن و مرد در داخل و خارج از کشور بود و به محض اینکه کودتای انتخاباتی اتفاق افتاد همان افراد و همان میلینگ لیست ها تبدیل به شبکه هایی شدند که اخبار کودتا و تظاهرات را رد و بدل کرده و به طور روزمره نسبت به بحران هایی که پیش می آمد واکنش نشان می دادند. تا آن زمان ادمین این میلینگ لیست ها در داخل ایران بود ولی از همان روزهای نخست کودتای انتخاباتی، لیست ها به فعالان خارج از ایران منتقل شد. علت این اقدام کند شدن اینترنت، و ایجاد امنیت بیشتر برای داخلی ها و سرعت بخشیدن به تبادل اطلاعات بود.
یکی از مهمترین عواملی که باعث سازماندهی سریع بدنه جنبش سبز بود، انتقال فعالان جوان از بدنه جنبش زنان به گروه های مدافع حقوق بشر و یا گروه های مختلف جوانان سبز بوده است. این افراد که شناخت قبلی و سرمایه اجتماعی به وجود آمده در یک دوره زمانی 4 ساله را با خود حمل می کردند توانستند براحتی به یکدیگر اعتماد کرده و هسته های فعالی را به صورت علنی یا مخفی در فیس بوک راه اندازی کنند. با گسترده تر شدن مبارزه در عرصه مجازی و فعال شدن معترضان در فیس بوک و توییتر و سایر شبکه های اجتماعی مجازی و تشکیل گروه های فیس بوکی و ریدری، اعضای شبکه های اجتماعی زنان نیز در این گروه ها تکثیر شده و تجربه خود را به این گروه ها منتقل کردند. اکنون جوانانی که در کمپین یک میلون امضا روش های تغییرات دمکراتیک از پایین به بالا را تجربه کرده بودند توانسته اند با استفاده از همان روش، گروه های مجازی متعددی را در فیس بوک برای سازماندهی مردم راه بیاندازند. این شبکه ها به طور روزمره رشد کرده و روز به روز پخته تر و کار آزموده تر می شوند.
جمع بندی:
چنانکه شرح داده شد فرایند رشد شبکه های اجتماعی زنان در فضای سایبر دوره های مختلفی را پشت سر گذاشته است؛ هر چقدر سرکوب افزایش یافته جنبش زنان بیشتر در فضای مجازی متمرکز شده و در وقت مناسب با توان تغییر بیشتری به فضای واقعی منتقل شده است. حتی روزبروز با افزایش سرکوب، گسترش بیشتری یافته و سرانجام در شبکه های اجتماعی جنبش وسیعتر دمکراسی خواهی تکثیر شده است. این پدیده چند پرسش مهم را پاسخ می دهد:
یک – نخست این که رابطه مستقیمی بین سرکوب و انتقال جنبش های اجتماعی به شبکه های اجتماعی مجازی به عنوان یک فضای آلترناتیو وجود دارد. بنابراین این گونه نیست که جنبش ها الزاما در فضای باز و دمکراتیک رشد کنند.
دو- بر خلاف محققانی که معتقدند فضای مجازی تنها به تبادل اطلاعات سرعت می بخشد و همین امر موجب سرعت گرفتن جنبش های اجتماعی می شود، فضای مجازی برای جنبش های اجتماعی ای که از فضای واقعی محروم می شوند تنها محل تبادل اطلاعات نیست بلکه فضایی است که در آن جنبش یابی و جنبش سازی هر دو صورت می پذیرد و باعث می شود که افراد یک جنبش از مرحله کار فردی به مرحله کار گروهی حرکت کنند. در واقع شبکه های مجازی توانایی انتقال یک جنبش ازمرحله فردی به گروهی را دارد.
سوم- فضای مجازی این فرصت را به فعالان اجتماعی می دهد که دوره زمانی لازم برای همکاری و تعامل را طی کرده و با یافتن درد، زبان و مطالبه مشترک بتوانند سرمایه اجتماعی تولید کند. این سرمایه اجتماعی در بافت و کانتکست اجتماعی ویژه جهان مجازی که تفاوت آشکاری با دنیای واقعی دارد ایجاد می شود اما همین سرمایه اجتماعی به خودی خود پدیده واقعی است. پدیده عینی و واقعی ای که محصول فضای مجازی است.
محبوبه عباسقلی زاده


ماجرای سیلی زدن شریفی نیا برگوش یک بازیگر دختر نوجوان به خاطر پوشش نامناسب

$
0
0

خشونت زناننننجهان زن: خشونت علیه زنان هنرمند کشور در انظار عمومی به دلیل عدم رعایت حجاب اسلامی مطابق الگوهای دیکته شده فقها:

معصومه طاهری در روزنامه جوان نوشت :هرچند رسانه ملي از نشان دادن تصاوير خانم‌هاي به اصطلاح هنرمند ابا مي‌كند اما كافي است به گزارش‌هاي تصويري در خبرگزاري‌ها و رسانه‌هاي مجازي سري بزنيم تا گوشه‌اي از اين هنرنمايي‌هاي غيرمتعارف را ببينيم.

از اين حرف و حديث‌هاي هميشگي كه بگذريم، مي‌خواهيم به يك نقطه تقريباً مثبت در حاشيه جشنواره اشاره‌اي كنيم، غنيمتي كه نمي‌توان به راحتي از كنار آن گذشت و آن هم پوشش نسبتا مناسب بازيگر نام‌آشناي سينماي كشور مريلا زارعي درنشست خبري «چ» بود. پوشش اين بازيگر زن در مقايسه با ساير زنان سينمايي و تلويزيوني حاضر در جشنواره تا اندازه‌اي اين اميد را در دل روشن مي‌كرد كه هنوز هم مي‌توان در بين اين اهالي، انسان متعهدي را هم پيدا كرد. انتظار مي‌رفت تا رسانه‌هاي ارزشي از اين اتفاق پسنديده استفاده ببرند و با بزرگ‌نمايي آن الگوسازي داشته باشند اما متأسفانه تب داغ جشنواره فيلم فجر و عجله براي حضور درنشست‌هاي پي‌درپي سينمايي، ‌آنها را از اين مسئله غافل كرد، درحالي‌كه درچنين مواقعي است كه بايد زيركانه سره از ناسره را شناساند و الگوسازي كرد. به ياد دارم سال گذشته درجشنواره فيلم كودك و نوجوان اصفهان دخترك بازيگري پوشش خوبي نداشت و رفتار مناسبي هم انجام نمي‌داد. همين باعث شد كه شريفي‌نيا در حضور حاضرين سالن، سيلي محكمي به گوش او بزند و توبيخش كند. دخترك بازيگر خجالت كشيد و خود را جمع وجور كرد و‌ اي كاش هميشه چنين مراقباني از بين خود اهالي تلويزيون وسينما وجود داشتند تا بازيگران ناپخته وجوياي نام، كه فضاي جشنواره‌هاي ملي و بين‌المللي همچون فيلم فجر را با سالن مد و مزون اشتباه گرفته‌اند را توبيخ كنند، زيرا اين افراد درمي‌يابند چنين رفتارها و پوشش‌هاي مقبول جامعه نيست و البته رسانه‌ها هم چنين افرادي را پررنگ نمي‌كنند زيرا براي مردم مسائل ديگري مهم است، چنانكه استقبال از جشنواره فيلم عمار اين مسئله را اثبات كرد. مريلا زارعي بازيگر توانايي است كه تاكنون بازي‌هاي خوبي داشته و انصافاً حجاب و رفتار نسبتاً سنجيده او در نشست خبري«چ» نشان از پختگي شخصيت و حرفه او داشت چيزي كه اين روزها به‌خصوص در تب و تاب جشنواره فيلم فجر، به ندرت درميان بازيگران شاهد آن هستيم. به‌طورحتم اگر رسانه‌هاي ارزشي ما در اين مواقع از چنين افرادي تجليل كنند ضمن اينكه باعث تشويق شدن و تقويت او در اين مسير مي‌شوند؛ به‌گونه‌اي غيرمستقيم بازيگران هنجارشكن را هم طرد خواهند كرد. جاي بسي تأسف است كه در جشنواره فجر كه به مناسبت سالروز انقلاب اسلامي شكل گرفته است مجبوريم از يك نفر به دليل حجاب نسبتاً متعارفش در اين جشن دولتي تقدير كنيم؛‌ درحالي كه اين جشنواره با پسوند فجر بايد به پايگاهي هنري و فرهنگي براي صدور انقلاب اسلامي به جهان و جهانيان تبديل مي‌شد، ولي امروز به درد دل فرهنگ‌دوستان و هنرمندان متعهد كشور تبديل شده است كار ما رسانه‌اي‌ها هم بيشتر آن شده است تا تشبهات اين جشنواره و شركت‌كنندگانش به غيرمسلمانان را مدام گوشزد كنيم؛ البته در اين مسير مديريت مديراني كه به‌جاي تفكر اسلامي از افراط و تفريط استفاده كرده بودند نيز كم بي‌تاثير نيست، زيرا شنيدن حقيقت اسلام براي هر فردي در هر جايگاهي كه باشد تاثيرات مثبتي را در پي دارد؛ اين‌كه امروز شاهديم جشنواره فجر از اهداف و آرمان‌هاي انقلابي فاصله گرفته و به زور در دايره شرعيات خود را جاي مي‌دهد بيانگر ضعف دستگاه‌هاي تبليغي و مبلغين است، حال چه اين مبلغ حوزوي باشد و چه يك مدير دولتي. جاي سؤال دارد كه چرا در طول اين سال‌هاي پس از انقلاب، ارگان‌هاي ارشادي و فرهنگي ما نتوانستند حتي يك بازيگر چادري و محجبه تربيت كنند كه با افتخار درجشنواره بين‌المللي فجر حضور يابد و حتي خارج از سيكل جشنواره و در زندگي معمول خود حجاب برتر داشته باشد‌! نویسنده : معصومه طاهري

انتهاي پیام



کورتاژ؛ یک روایت معتبر از یک عمل نامعتبر- مهتاب هدایت

$
0
0

seght janin توی مطب نشسته بودیم منتظر. دوستم با دوست‌پسرش کنارم نشسته بودند. هردو مضطرب و هردو به ظاهر آرام. چند روز قبل از آن، بعد از کلی این ‌در و آن‌ در زدن، رفته بودیم آن ‌جا و بعد از توافق با خانم دکتر، وقت داده بود که برویم مطب و همان ‌جا کار را شروع کند. حالا نشسته بودیم منتظر توی مطب خانم دکتر تا نوبت دوستم بشود، تا مثل زنان بارداری که از در و دیوار مطب خانم دکتر بالا می‌روند، برود توی اتاق معاینه و بعد، برعکسِ خیلی همان زنان بارداری که از در و دیوار مطب خانم دکتر بالا می‌روند، کلک بچه را بکند و بیاید بیرون.

به جز من و دوستم، دختر جوان دیگری هم در میان مریض‌ها بود که شکم بالاآمده نداشت. و البته برعکس دوست من، تنها آمده بود. با مانتو ساده‌ی تا بالای زانو، شلوار جین تنگ، آرایشی معمولی و مقنعه‌ای که مطمئنم می‌کرد کارمند یکی از شرکت‌های خصوصی ست. قبل از ما رفت توی اتاق و نیم ساعتی طول کشید تا بیرون آمد. از منشی دکتر خواست که کارت‌خوان برایش بیاورند. ویزیت دکتر را با کارت‌خوان پرداخت کرد و رفت. نوبت دوست من رسید. احساس می‌کردم مرحله‌ی یک را رد کرده‌ایم ومی‌دانستم تا چند ساعت دیگر مرحله‌ی دو شروع می‌شود. دست‌کم نیم ساعت وقت داشتم تا قبل از بیرون آمدن دوستم، اتفاقات آن چند روز را روی دور کند مرور کنم…

دهه کورتاژ

قبلاً این‌طور نبود. قبلاً یعنی همین ده سال پیش یا همین چهار سال پیش. ده‌سال پیش اولین‌ بار بود که کسی از دخترهای اطرافم سقط می‌کرد. یادم است که خانواده‌‌ای سنتی هم داشت که حسابی هم ترس‌شان را انداخته بودند به دل دخترک. به اسم چند روز مسافرت رفت خانه‌ی یکی دیگر از دوستان‌مان و با آمپول و خونریزی زیاد، طی سه‌روز، بچه را انداخت. از آن موقع به بعد موارد زیادی در اطرافم دیدم و همه‌جور روایتی شنیدم. هیچ‌کدام اما این‌قدر راحت به نظر نمی‌رسیدند. خوب یادم است که در تمام موارد کلی گشته بودند تا پزشک جسوری پیدا کنند. قدرت انتخاب وجود نداشت. تا همین چهارسال پیش هم که برای یک گزارش در باره‌ی سقط جنین رفتم سراغ دکتری که یکی از همکارانم معرفی کرده بود، آن‌قدر گزینه‌ها زیاد نبود. و زمان گذشت تا سرانجام حادثه برای یکی از نزدیک‌ترین دوستان خودم رخ داد و پایم را کشید وسط میدان. به دوستم گفتم نگران نباشد، حلش می‌کنیم. خودم اما خیلی آسوده‌خاطر نبودم. فکر کردن به پروسه‌ای غیرقانونی‌ که با جان آدمیزاد سر و کار دارد، آن هم جان دوستم، حسابی مضطربم کرده بود.

در اولین تماسی که گرفتم، یکی از دوستانم بیمارستانی را در مرکز تهران معرفی کرد برای سونوگرافی: «بگو بره بگه درد داره توی رحمش و درخواست سونوگرافی بکنه. یه ویزیت ساده می‌کنن و دستور سونو می‌دن. بعد به همون دکتری که داره سونوگرافی می‌کنه بگه که می‌خواد بندازه.» مشخصات ظاهری دکتر و اسمش را هم گفت: «اون نامه می‌ده به یه داروخانه‌ای. می‌ری اون جا حدود دویست تومن پول قرص‌هاش می‌شه. می‌خوره و بعد چند ساعت می‌افته به خون‌ریزی و یه شبه تموم می‌شه.» و آخرش هم تأکید کرد که هیچ نگران نباشیم، ساده‌تر از این حرف‌ها ست.

قیمت از ۲ میلیون تا ۴ میلیون

ماجرا در بیمارستان همان‌طور که گفته بود پیش رفت. غیر از این ‌که بعد از سونوگرافی ترجیح دادیم به جای رفتن به داروخانه و اعتماد کردن به داروخانه‌چی، پیش پزشک زنان برویم. اولین پزشک کسی بود که برای یکی از دوستانم چهار بار کورتاژ انجام داده بود. آقای دکتر مسنی که نیمی از سال را آمریکا ست و نیمی از سال را تهران. البته آن‌طور که منشی‌اش می‌گفت. بعد از نشان دادن سونوگرافی و اعلام این ‌که بچه را نمی‌خواهند، آقای دکتر اول رفت روی منبرِ این‌که خوب فکرهای‌تان را بکنید. می‌گفت او پولش را می‌گیرد و کارش را می‌کند، اما می‌خواهد پدر و مادر بچه مطمئن باشند. دوستم و دوست‌پسرش مطمئن بودند. آقای دکتر گفت بیست و چهار ساعت فکر کنند، اگر هم‌چنان مصر بودند، تماس بگیرند تا برای قبل از شروع ساعت کار رسمی بهشان وقت بدهند. هزینه‌اش را پرسیدم. رو به دوستم گفت: «من متخصص بیهوشی می‌آرم و با بیهوشی ۲۰ دقیقه‌ای کار انجام می‌شه. بعدش می‌تونی با پای خودت از مطب بری بیرون. ۴ میلیون تومن هم هزینه‌اش می‌شه که حالا برید فکرهاتون رو بکنید. اگه وقت خواستین بگیرین، از رو دستمزد خودم می‌تونم کمتر بگیرم.»

بیرون مطب، منشی آقای دکتر گزینه‌ی دیگری را جلوی پای‌مان گذاشت: «دکتر که خودش پیر شده، کار رو انجام نمی‌ده. دستیارش انجام می‌ده، خیلی هم گرون می‌گیره. اگه مطمئنی من معرفی‌ات می‌کنم یه کلینیک نزدیک میدون تجریش. دکتر چند به‌تون قیمت داد؟» و بعد از شنیدن رقم گفت که با کمتر از نصف این مبلغ می‌توانیم برویم به آن کلینیک و بدون دردسر کار را انجام بدهیم: «هیچ مشکلی پیش نمی‌آد. برای این‌ که سابقه هم نشه، توی پرونده‌اش می‌نویسن ترکیدگی کیست توی رحم. من هفته‌ای پنجاه شصت نفر رو می‌فرستم اونجا، تا حالا کسی مشکلی نداشته.»

اسم کلینیک را برایمان نوشت. شماره‌اش را هم. هفته‌ای پنجاه ‌شصت نفر؟ بیرون از مطب به گزینه‌‌های دیگر هم فکر می‌کنم. دست و دلم نمی‌رود دوستم را ببرم جایی که نمی‌شناسیم. با یک تلفن دیگر می‌فهمم که پزشک زنان خودم هم سقط را انجام می‌دهد. آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم؟ فردای آن روز توی مطب پزشک خودم بودیم. ماجرا را گفتیم و همه‌چیز خودش جلو رفت. خانم دکتر گفت که دو و نیم میلیون تومان دستمزد می‌گیرد و تمام مراحل را شرح داد. این ‌که از چه روشی استفاده می‌کند و همه ‌چیز تحت نظارت خودش انجام می‌شود. و این که شماره‌ی موبایلش را هم می‌دهد تا هر ساعت شبانه‌روز که لازم شد و خواستیم، تماس بگیریم. چند بار ویزیت و سونوگرافی بعدش. تعدادی قرص‌های آهن و مراقبت‌های دیگر پزشکی تا تمام شدن کامل ماجرا. با پانصد هزار تومان تخفیفی که خانم دکتر داد، قرار شد دو روز بعد همان‌جا باشیم.

به همین راحتی، به همین سختی

در ظاهر همه ‌چیز خیلی ساده رخ داد. بعد از سه چهار ساعت، درد آرام آرام باید شروع می‌شد. دکتر توضیح داده بود که قرص‌هایی که استفاده کرده، پیغام قلابی زایمان می‌دهد به رحم و بعد از چند ساعت درد و خونریزی، بچه «دفع» می‌شود. ظاهرش برای من که ناظر و شاهدِ نزدیک بودم ساده بود و برای دوستم دردناک. بیرون که آمدیم، دو میلیون تومان را با کارت‌خوان پرداخت کردیم. انگار که ویزیت ۲۰ هزار تومانی را پرداخت می‌کنیم، فوقش با چند تا صفر اضافه. بیرون دوستم تعریف کرد که آن تو خانم دکتر که خواسته چند قرص را واژینال برایش بگذارد، ترسیده و دکتر بهش اطمینان داده که پروسه دردناک اما مطمئن است. و بعد گفته که دختر قبلی هم برای سقط آمده بوده.

آن شب تا صبح دوستم بیدار بود و درد کشید. آن شب تا صبح فکر کردم آن یکی دختر هم تا صبح بیدار بوده و درد کشیده، تنها. فکر کردم به این ‌که حالا دیگر مثل قدیم نیست. حالا کافی ست در جمع دوستانت بگویی پریودت عقب افتاده. همه هوایت را دارند. یکی پزشک معرفی می‌کند، یکی خانه‌اش را پیشنهاد می‌دهد برای دوران نقاهت، یکی از تجربه‌های آدم‌های اطرافش می‌گوید، یکی هم پس‌اندازش را رو می‌کند. گزینه‌های روی میز برای انتخاب پزشک در تهران زیاد است، با قیمت‌های متفاوت. هر چه بیشتر پول داشته باشی، با امنیت و آسودگی بیشتری بارداری ناخواسته را پشت سر می‌گذاری… فکر کردم به آن هفته‌ای پنجاه ‌شصت نفر، به آن یکی دخترک و به این ۲۵۰ هزار نفر که «می‌دانیم» سقط کرده‌اند، و همه‌ی آن‌ نمی‌دانم ‌چند‌نفرهایی که فکر می‌کنیم کیستِ ترکیده‌ی داخل رحم‌شان را خارج کرده‌اند.

منبع: ایران وایر


اسکی‌باز زن ایرانی در جایگاه هفتاد و سوم دنیا قرار گرفت

$
0
0

zan eskibazفرزانه رضاسلطانی در اسکی صحرانوردی المپیک سوچی، در رشته‌ی ۱۰ کیلومتر کلاسیک بانوان، جایگاه هفتاد و سوک دنیا را به دست آورد.به گزارش گروه ورزشی قدس آنلاین، وی که دیروز در پیست لائورای سوچی مسابقه داد، جایگاه هفتاد و سوم را در بین ۷۰۶ شرکت کننده به دست آورد.

این ورزشکار بلافاصله پس از مسابقه‌ی خود به خبرنگار روسیه گفت: رقابت خوبی بود و به پیست عادت کرده بودیم، اما باید از لحاظ تکنیکی و قدرت بدنی قوی‌تر شویم تا در سال‌های آینده به نتایج بهتری دست یابیم.

وی افزود: برای دست‌یابی به نتایج بهتر نیاز به برنامه‌ریزی بلندمدت داریم.

رضاسلطانی در خصوص مسابقه نیز اظهار کرد: برف کمی شل بود و به همین دلیل به قدرت بدنی بالاتری نیاز داشت، اگر برف کمی سفت‌تر بود، شرایط مساعدتری برای مسابقه ایجاد می‌شد.

وی خاطرنشان کرد: تا اتمام بازی‌های المپیک در سوچی می‌مانیم و به تمرینات خودمان ادامه می‌دهیم، البته برای تماشای مسابقات دیگر هم خواهیم رفت.

در ادامه سرمربی تیم ملی اسکی صحرانوردی ایران در خصوص مسابقه‌ی رضاسلطانی گفت: با وجود تنها دو ماه تمرین در ایران، رتبه‌ی هفتاد و سوم برای ورزشکار زن ایرانی قابل تقدیر بود.

مصطفی میرهاشمی افزود: با اینکه پیست مسابقه برای ورزشکاران ایرانی بسیار سخت بود، ما نتیجه‌ی خوبی به دست آوردیم و اگر در آینده تمرینات بیش‌تری در پیست‌های اروپا داشته باشیم، به نتایجی بهتری نیز دست خواهیم یافت.


زنان سعودی از مراجعه به پزشک مرد بدون همراه، منع شدند

$
0
0

زنان عربستان سعودییکی از رهبران مذهبی عربستان سعودی مراجعه به پزشک مرد بدون همراه را برای زنان این کشور ممنوع اعلام کرد.
به گزارش سرویس «زنان» خبرگزاری دانشجویان ایران‌ (ایسنا)، شیخ «قیس آل مبارک» گفت: مراجعه زنان به پزشک مرد بدون حضور یکی از محارم‌شان، اهمال‌کاری و ممنوع است.

به گفته وی، معاینات پزشکی زنان توسط متخصص مرد جز در موارد خیلی ضروری و واجب امری قانونی و پسندیده نیست.

شیخ قیس آل‌ مبارک افزود: زنان تنها در مواقع عدم حضور پزشک زن مجوز دارند به پزشک مرد مراجعه کنند. همچنین باید هنگام مراجعه به پزشک مرد یکی از محارم خود را همراه داشته باشند.

به گزارش ایسنا به نقل از گلف‌ نیوز، پلیس مذهبی عربستان در استان شرقی این کشور محدودیت‌هایی را برای ورود زنان به بیمارستان بدون حضور همراه مرد در برخی مراکز درمانی خصوصی اعمال کرده است.


انکار آشکار پدیده کودکان کار و عدم تخصیص بودجه به این فاجعه اجتماعی!!

$
0
0

fateme aliaایلنا: یکی از اعضای کمیسیون اجتماعی مجلس با بیان اینکه کار کودکان در کشور ما محدود و مقطعی است، گفت: پدیده‌ای به نام کودک کار به شکل رسمی و تایید شده در کشور ما وجود ندارد.

“فاطمه آلیا”، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با ایلنا با اشاره به اینکه امسال در بودجه مبلغی برای حمایت از کودکان کار و خیابان در نظر گرفته نشده است، گفت: ما موافق کار کودکان نیستیم و فرهنگ کار کودک در کشور ما وجود ندارد بنا بر این بودجه‌ای برای این مساله در نظر گرفته نشده است.

وی افزود: کمیته امداد امام خمینی، آموزش و پرورش، سازمان بهزیستی و شهرداری باید برای جلوگیری از گسترش این مسئله فعالیت کنند و فعالیت آن‌ها باید بر پایهٔ مهارت آموزی باشد تا افراد بتوانند ضمن تحصیل کار کنند. همچنین بهزیستی و یا شهرداری می‌توانند با اختصاص یارانه به کودکان بی‌بضاعت از خروج آن‌ها از چرخه تحصیل جلوگیری کنند.

آلیا در پاسخ به این سوال که «آیا بهبود وضعیت اقتصادی کشور می‌تواند تاثیری بر کاهش کار کودکان داشته باشد؟» گفت: هر چند که رونق اقتصادی سبب ایجاد رفاه نسبی در خانواده‌ها می‌شود اما به دلیل آنکه بیشتر این کودکان بی‌سرپرست هستند رونق اقتصادی نقش کمی در این مسئله دارد.

وی در مورد اینکه چرا آمار رسمی در این زمینه گرفته نمی‌شود تا ابعاد و مختصات حقیقی پدیدهٔ کودک کار در کشور مشخص شود؛ گفت: پدیده‌ای به نام کودک کار به شکل رسمی و تایید شده در کشور ما وجود ندارد. به همین دلیل نیز آمارهای رسمی در این زمینه وجود ندارد. این پدیده در کشور ما بسیار محدود و مقطعی است برای نمونه در برخی از روستا‌ها کودکان در تابستان که به مدرسه نمی‌روند به والدین خود درکشاورزی کمک می‌کنند که نمی‌توان از این مساله به عنوان کودک کار اسم برد.

این نماینده مجلس افزود: در کشور ما به دلیل وجود بنیان‌های قوی خانواده دغدغه گسترش این مسئله وجود ندارد و این معضل بیشتر برای کشورهایی است که خانواده در آن‌ها نقش خودرا از دست داده و یا خانواده تک والدی رواج دارد. اما به هر حال شهرداری‌ها در بحث متکدیان و خیابان گردان می‌توانند رقم یا عددی در این زمینه داشته باشند. همین طور امکان دارد در میان برخی از این کودکان کسانی باشند که در تبادل موادمخدر نیز نقش داشته باشند بنابراین نیروی انتظامی نیز می‌تواند در مورد این مسئله آماری داشته باشد


با مجازات والدین کودکان کار فقط صورت مسئله حل خواهد شد!!

$
0
0

koodak karمعاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی: 70 درصد کودکان کار از اتباع بیگانه هستند
ایسنا: معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی با اشاره به اینکه در ۹ استان کشور از جمله تهران ۷۰ درصد کودکان کار از اتباع بیگانه هستند، افزود: در حال حاضر برای برخورد با این کودکان خلاء‌های قانونی وجود دارد که با تصویب قانون “حمایت از کودکان بزه دیده” این مشکل حل خواهد شد.

محمد نفریه در گفت‌وگو با خبرنگار «اجتماعی» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: سازمان بهزیستی برای رسیدگی به کودکان کار برنامه‌های مختلفی از جمله مراکز کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت را طراحی کرده است اما برای ساماندهی کودکان کار اتباع بیگانه با مشکلاتی مواجه هستیم. برخی از این افراد بدون کارت اقامت در کشور حضور دارند اما کار کردن عده‌ای دیگر که کارت اقامت دارند و واداشتن آنها به تکدی‌گری، عملی غیرقانونی محسوب می‌شود.

وی با اشاره به خلاءهای قانونی در برخورد با این افراد، افزود: جمع‌آ‌وری هر کدام از این افراد برای بهزیستی ۲۰۰ هزار تومان هزینه دارد اما پس از جمع‌آوری بلافاصله بعد از چند روز آنها تحویل خانواده‌هایشان می‌شوند و دوباره وارد چرخه کار می‌شوند؛ مطابق قوانین موجود تا زمانی که این کودکان سرپرست داشته باشند، بهزیستی مکلف به تحویل آنها به سرپرست‌هایشان است.

معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی با بیان اینکه تصویب قانون حمایت از کودکان بزه دیده می‌تواند مشکلات رسیدگی به کودکان کار اتباع بیگانه را حل کند، تصریح کرد: در حال حاضر قانونی تحت عنوان حمایت از کودکان بزه دیده در مجلس شورای اسلامی در حال بررسی است که با تصویب این قانون می‌توان با والدین و سرپرستانی که از کودکانشان سوء استفاده می‌کنند چه اتباع بیگانه باشند و چه تابعیت ایرانی داشته باشند آنها را خلع ید کرد و برخورد جدی با آنها صورت خواهد گرفت. این قانون این اختیار را به سازمان بهزیستی خواهد داد تا کودکان را از این والدین بگیرد و به خانواده‌های جایگزین تحویل دهد.

نفریه، نقش مردم در حل معضل کودکان کار را بسیار پررنگ توصیف کرد و اظهار کرد: شهروندان باید به این نکته توجه کنند که کمک آنها به کودکان کار حضور آنها را در خیابان تضمین می‌کند و تا زمانی که این کودکان از لحاظ اقتصادی برای والدین و افرادی که از آنها سوء استفاده می‌کنند، سوددهی داشته باشد، این کار ادامه خواهد داشت.


روز عشق و دوستی با حرکت اعترا ضی »با رقص علیه خشونت بر زنان »به همت فعالان زنان و با شرکت تعداد زیادی از زنان و مردان برابری خواه در دورتموند برگزار گردید

$
0
0
madaran dortmondطبق آمار مراکز بین المللی از جمله سازمان ملل, از هر سه زن، یک زن در طول زندگی خود مورد ضرب
و شتم و یا  تجاوز قرار می گیرد. خواسته  » عدالت اجتماعی برای زنان » مساله روز جنبش زنان در کشورهای
مختلف از جمله ایران می باشد. طرفداران و فعالان حقوق زنان با حمایت از خواسته » من حق یک زندگی عاری
از خشونت را دارم » با برگزاری اکسیون های ضد خشونتی , تلاش در به چالش کشیدن این  فرهنگ در جامعه
و در ستوه مختلف اجتمایی و فرهنگی دارند .  

 

روز عشق و دوستی در دورتموند 
 
به مناسبت روز والنتین ١٤ فوریه ٢٠١٤, روز عشق و دوستی در دورتموند به سنت سال قبل با حرکت 
اعترا ضی » با رقص علیه خشونت بر زنان » به همت فعالان زنان و با شرکت تعداد زیادی از زنان
 و مردان برابری خواه  برگزار گردید .
طبق آمار مراکز بین المللی از جمله سازمان ملل, از هر سه زن، یک زن در طول زندگی خود مورد ضرب
و شتم و یا  تجاوز قرار می گیرد. خواسته  » عدالت اجتماعی برای زنان » مساله روز جنبش زنان در کشورهای
مختلف از جمله ایران می باشد. طرفداران و فعالان حقوق زنان با حمایت از خواسته » من حق یک زندگی عاری
از خشونت را دارم » با برگزاری اکسیون های ضد خشونتی , تلاش در به چالش کشیدن این  فرهنگ در جامعه
و در ستوه مختلف اجتمایی و فرهنگی دارند .  
حامیان مادران پارک لاله ایران در شهر دورتموند آلمان, حامیان مادران و زنانی که خود از قربانیان خشونت و
تبعیض بر زنان بوده و هستند و از تمامی فعالیت های مخالف خشونت، برابری خواهانه و رفع تبعیض حمایت
می کنند, با تاکید دوباره بر سه خواسته : آزادی همه زندانیان سیاسی-عقیدتی, لغو مجازات اعدام به هر شکل و
محاکمه علنی آمران و عاملان جنایات ٣٥ سال گذشته در ایران, در این برنامه شرکت داشتند . 
دفاع از زندانیان سیاسی بیمار با حمایت از کمپین » نگذاريد قلبشان از تپش باز ايستد»  در قسمت اصلی اطلاع
رسانی برنامه حامیان مادران پارک لاله دورتموند در روز» عشق و دوستی » و به یاد همه عزیزان در بند قرار 
داشت.
روزهای عشق و دوستی بر همه جان های شیفته امروز و هر روز مبارک باد
حامیان مادران پارک لاله ایران – دورتموند
 فوریه ٢٠١٤
گزارش تصویری حامیان مادران پارک لاله دورتموند 
لینک گزارش در وبلاگ حامیان مادران پارک لاله دورتموند 

«دختر صدام به داعش پیوست »: من حاضرم همه چیز خود را بدهم تا حکومت ما برای بار دوم مستقر شود

$
0
0

dokhtare sadamبه گزارش ایسنا، افکارنیوز در ادامه به نقل از النخیل نوشت: دختر صدام حسین در یک بیانیه مطبوعاتی به عنوان سخنگوی حزب منحل شده بعث عراق گفته است که در خلال یکی از سفرهای خود موفق شده است با برادران سعودی دیدار کند و در جریان این دیدار با سعودی‌ها توافق شده تا آنها حملات شدید ارتش عراق علیه حزب بعث و گروه داعش را دفع کنند.

او افزوده است: بعد از سفر به عربستان سعودی، قطر و امارات، به مراکش و تونس خواهم رفت تا زنان مجاهدی را جذب خود کنم که این زنان می‌توانند از مردان مجاهد با تمام توان حمایت کنند!

وی که مدعی است به شیوخ، شاهان و شاهزادگان خلیج فارس قول داده است تا اولین زن مجاهد الانبار باشد تاکید کرده است: علیرغم هشدارهای پزشکان که این فعالیت‌ها می‌تواند سلامتی مرا در خطر بیندازد، من حاضرم همه چیز خود را بدهم تا حکومت ما برای بار دوم مستقر شود.



ولنتاين ممنوع! / آزاده دواچی

$
0
0

آزاده دواچیمدرسه فمینیستی: امروز، «روز ولنتاين» چند ساعتي را به قدم زدن در شهر پرداختم. می شد به وضوح شلوغی شهر را احساس کرد، به خصوص جمعيت انبوه زوج هایی را که در فضای شهر در رفت و آمد بودند. در ميان زوج ها، از همه سنی وجود داشت: از دختران و پسران نوجوان تا مادربزرگ ها و پدربزرگ هايي كه دست در دست هم در خيابان و يا كنار ساحل قدم مي زدند و پدران و مادرانی که با بچه هايشان در پارك بازي مي كردند. شوق و اشتياق اين روز را می توانستی در چشمان مردان و زنان شهر به خوبی ببینی. وقتی از فضای شهر دور می شوم و کمی آن طرف تر، وارد فضاي مجازي مي شوم، باز هم انواع استاتوس ها در مورد «روز ولنتاين» جلوی چشم ام ظاهر می شود، با حرفهاي پراكنده و گاه تكراري كه گويي تنها در همين فضاي مجازي چرخ مي خورد.

ولنتاين يا «روز عشاق» با اين كه يك روز كاملا غير سنتي است اما توانسته به سرعت جاي خود را ميان جوانان در ايران باز كند. به سال هاي پيش از سال 1388 یعنی زمان اقامت ام در ايران كه بازمي گردم، فروشگاه هايي را به خاطر مي آورم كه برای استقبال از این روز و به تقليد از كشورهاي ديگر، دكورهاي خود را تغيير مي دادند. به طوری که ولنتاين حتي رفته رفته براي خيلي از دختران و پسران ايراني جايگاه متفاوت تري از ساير سنت ها گرفته است و به نوعي به يكي از روزهاي پرطرفدار غير مذهبي و غير سنتي در ايران تبديل شده است.

اما در این میان نكته جالب و تفکربرانگیز، ارتباط ميان روز ولنتاین و «عشق ممنوع» قبل از ازدواج در سنت و مذهب ايراني است. در واقع به رغم این ممنوعیت در سنت و مذهب، جوانان نسل امروز، اشتياق فراوانی براي برگزاری و جشن گرفتن اين روز و بودن با كسي كه دوستش دارند، از خود نشان می دهند. از سوی دیگر به نظر مي رسد زنان بيشتر از مردان در ايران این روز برای شان دارای اهمیت است و تلاش می کنند آن را پاس بدارند. به این ترتیب می بینیم که عملا ممنوع بودن جشن گرفتن اين روز در كشورهاي مسلمان و در عين حال رواج آن و شهرت آن در ميان جوانان این کشورها، خود به يك پارادوكس تبديل شده است. در این میان شايد اگر در زندگی بسیاری از جوانان در ايران عمیق تر نگاه کنیم و آنها را در برابر پرسش درباره چیستی عشق قرار دهیم، تعريف درست و منسجمي براي عشق نداشته باشند، و يا حتي اگر خوب بنگریم، بسیاری از زنان، عشق را در زندگي مشترك به معناي حقيقي تجربه نكرده باشند. از این رو اگر از برخی از زنان در ایران پرسیده شود كه مفهوم و رابطه ي ميان تجربه ي عشق در زندگي مشترك چيست، شاید به سختی بتوان از میان پاسخ هایشان تعريف منسجم و عملي از عشق ورزيدن به دست آورد. از همین روست که شاید بتوان گفت، هنگامی که تعاريف و پيروی از يك فرهنگ در جامعه اي مانند ايران به هر صورت ممنوع و يا حتي به اشتباه، تعبير مي شود، توازن ميان عشق، رابطه ي زناشويي و بهره بردن زنان از عشق دو طرفه نيز بر هم مي خورد.

با وجود این پیچیدگی های جامعه ایرانی است که به نظر می رسد نگاه به روز ولنتاين كه نماد و سمبل عشق و روز عشق ورزيدن است، نه تنها پشتوانه استعاری خودش را از دست مي دهد بلكه به يك كاركرد ذهني ساده و سطحي تنزل می یابد و سبب می شود که بسیاری از زناني كه حتي تجربه ی عشق دو طرفه را ندارند، اما باز هم به هر بهانه ای كه شده مي خواهند اين روز را جشن بگيرند.

بازتعريف مفهوم عشق به عنوان يك مفهوم سطحي و زودگذر باعث می شود که روز ولنتاین به عنوان نمادی از عشق نیز محدود به رد و بدل چند هديه شود كه در همان روز پايان مي يابد. اين مسئله وقتي بغرنج تر مي شود كه ولنتاين يا روز عشق از فرهنگ ديگري وارد فرهنگ ايراني شده، بدون آن كه مؤلفه هاي لازم براي ثبات و تعمیق اين فرهنگ را داشته باشد. در واقع محدودیت ها و ممنوعیت هایی که دولت در ایران در برابر جشن گرفتن اين روز حتي به عنوان يك مفهوم سمبلیک برای دوست داشتن و عشق ورزيدن ایجاد می کند، عملا مانع از گسترش و تعمیق باور عام و رايج عشق ورزی در جامعه مي شود و عشق به صورت يك باور كليشه اي، غير عملي و گاه سطحي، باقي مي ماند.

از سوی دیگر ممنوع بودن روز عشق توسط دولت، به نوعي راه هر گونه گفتگو و گفتمان سازی براي ارائه تعريفی برابری طلبانه از عشق در رابطه ی زن و مرد را سد می کند و تعاريف عشق به همان تعاريف كليشه ای و شریعتمدارانه تقليل مي يابد و جشن گرفتن اين روز نیز تنها در ميان جوانان و صرفا در رابطه با ارتباطات پیش از ازدواج، معنا پيدا مي كند و محدود می شود. در صورتي كه در فرهنگ مبدأ، روز عشق و جشن گرفتن آن منوط به سن و روابط خاصی نيست و اساسا عشق ورزی معنا و محدوده بسیار وسیع و گسترده ای دارد.

از اشاره به این نکات مي خواهم نتيجه بگيرم که تلاش براي حذف روز ولنتاین در كشورهاي مسلمان و به خصوص در ايران، سبب مشکلات و عدم تعمیق عشق ورزی در جامعه و سطحی شدن مفهوم این روز، شده است. اگر به جاي برخورد حذفی با اين روز (كه عملا به دليل توسعه ي وسايل ارتباطي و گسترش ارتباط جوانان با اينترنت امکان حذف آن وجود ندارد) تعريف عشق نه به عنوان يك تابو، بلكه به عنوان لازمه ی زندگي مشترك و برابر رايج شود، آن وقت روز عشق در كشورهايي مثل ايران تنها در سطح چند هديه و عروسك باقي نمي ماند بلكه از معناي استعاري آن فراروری کرده و به معنا و مفهومی باورپذير، تعمیق مي يابد و رفته رفته به عرفي منطقي در روابط كنوني زن و مرد تبديل مي شود.


نگاهی به تنها مؤسسه مردمی حامی کودکان آزاردیده جنسی در ایران

$
0
0

shahin oliai zandشهین علیایی‌زند، استاد دانشگاه علامه، دکتر روان‌شناس و بنیان‌گذار مؤسسه «پیش‌گیری از آزار جنسی کودکان»، در گفت‌وگو با دویچه‌وله ضمن اشاره به موانعی که برای تأسیس مؤسسه با آن مواجه بوده، به تاثیرات آزار جنسی بر کودکان می‌پردازد. او می‌گوید: «مسیر زندگی افراد در چارچوب آزار جنسی دچار تغییر می‌شود. بچه‌ها یک‌شبه بزرگ می‌شوند. ما کودکی را از آن‌ها می‌رباییم. کسی که برادر یا پدر فرد است، باید در همین نقش باقی ‌بماند. وگرنه تمام نظام اخلاقی و ارزشی فرو می‌ریزد و روان فرد دچار آسیب‌های جبران‌ناپذیر می‌شود.» او همچنین به انگیزه و هدف فعالیت خود می‌پردازد و معتقد است که تلاش وی برای ایجاد «کپسول روان‌شناختی پیش‌گیری» در زمینه ‌آزار جنسی کودکان، به معنای حمایت از کودکان است.

دویچه وله: خانم دکتر علیایی‌زند، به طور معمول مؤسسه‌ها یا نهادهای حامی کودکان در انتخاب نام خود که بیان‌گر هویت شغلی ‌آن‌ است، بر «حمایت» تأکید دارند. مؤسسه‌ای که شما آن را بنیان نهادید، «پیش‌گیری از آزار جنسی کودکان» نام گرفته است. چرا بر حمایت تأکید نکردید و پیش‌گیری را به عنوان هویت خود بیان کردید؟
شهین علیایی‌زند: ۱۸ ساله بودم که ایران را به مقصد ایالات متحده آمریکا ترک و تمام مدارک تحصیلی خود را از آن‌جا دریافت کردم. در دانشگاه‌های محل تحصیلم تمام اساتید، چه در کلاس و چه در نشست‌های علمی، بر این باور بودند که اگر ما جنبه‌ی پیش‌گیری را در تمام امور در نظر بگیریم شاید بیش از نود درصد از مسایل را قبل از این‌که به معضلی تبدیل شود، پیش‌گیری کرده و مراقبت لازم را به جا آورده باشیم. با این ایده بود که فکر کردم اگر بهترین کار در بیماری‌های جسمانی تلاش بر این باشد که افراد واکسینه شوند تا اتفاقات خاصی برای آن‌ها رخ ندهد، من هم در این زمینه کاری انجام دهم که تقریبا مثل یک واکسن عمل کند. به ثمر رساندن فرآیندی‌ست که تقریبا مانند یک واکسن عمل کند. بنابراین تمام تلاش و تمرکز من بر این بود که این کپسول روان‌شناختی پیش‌گیری را در این زمینه‌ی خاص در جامعه‌مان به وجود آورم. به نظر من این کار، نهایت حمایت است.
چه شد که شما تمرکز خود را بر مسئله‌ی پیش‌گیری از آزار جنسی کودکان گذاشتید؟
در دوران انترنی با مراجعه‌‌کننده‌ی خانمی مواجه شدم که از سوی پدرش مورد آزار جنسی واقع شده بود. به من گفت که در خانواده‌ای زندگی می‌کند که از چهار فرزند، سه فرزند مورد آزار جنسی قرار گرفته و تنها یک نفر مقابل پدر ایستاده بود. شخصی که توانسته بود خود را از این اتفاق برهاند، توجه‌ام را به خود جلب کرد. مطالعه روی آن فرد برایم خیلی مهم بود. هنوز نمی‌دانستم که آزار جنسی تا چه اندازه در ایران وجود و گسترش دارد.
از جمله‌ کارهایی که پس از بازگشت به ایران انجام دادم این بود که در مجله‌ای برای مردم ایران روان‌شناسی را به زبان ساده می‌نوشتم و همین باعث ‌شد که مردم برای کارهای بالینی به دیدن من بیایند. در این فرآیند متوجه شدم که این موضوع در بسیاری از خانواده‌ها وجود دارد. جمله‌ای دارم که در تمام سخنرانی‌هایم آن را تکرار می‌کنم: «هیچ ‌رویدادی به اندازه‌ی آزار جنسی کودکان، مسیر زندگی آن‌ها را تغییر نمی‌دهد.» من به واقع بر این عقیده‌ام که مسیر زندگی افراد در چهارچوب آزار جنسی دچار تغییر می‌شود. بچه‌ها یک‌شبه بزرگ می‌شوند. ما کودکی را از آن‌ها می‌رباییم و این یک ستم بزرگ است. کسی که برادر یا پدر فرد است، باید در همین نقش باقی‌ بماند. وگرنه تمام نظام اخلاقی و ارزشی فرو می‌ریزد و روان فرد دچار آسیب‌های جبران‌ناپذیر می‌شود.
از تغییر در مسیر زندگی افراد صحبت کردید، این تغییر از چه نظر و به چه شکل اتفاق می‌افتد؟
در دوران کودکی بسیاری از آزارهای جنسی در داخل خانواده و به وسیله نزدیکان روی می‌دهد و این باعث می‌شود که «قبح» همه چیز از آن پس برای کودک آزاردیده فرو ریزد. در این‌جا کودک دیگر بزرگ‌سالان را حامی خود نمی‌بیند و خود را در دنیای پیش‌رو، یکه و تنها و آلت دست بزرگ‌سالان احساس خواهد کرد. علاوه بر این تنهایی و بی‌کسی، تشویش، نگرانی، احساس گناه و افسردگی نیز معمولا از آن پس با او عجین خواهد بود. آزاردیدگی جنسی توسط فردی «غریبه» نیز این پیامدها را دارد اما اندکی خفیف‌تر.
آیا آزار جنسی کودکان سابقه ‌تاریخی دارد؟ مثال آن چیست؟
بله، این اتفاق معطوف به یک سابقه‌ تاریخی ‌است. یونان و رم باستان در این زمینه شهره‌ی آفاق بودند. جوامع سنتی مشرق زمین نیز در این راستا ید طولایی داشته‌اند. به طور مثال در جامعه‌ی سنتی ما، پیش‌تر که رقصیدن دخترها در جمع منع می‌شد، لباس دخترانه را بر تن پسرها می‌کردند و آن‌ها بودند که می‌رقصیدند و بعد از آن معمولا هر اتفاقی برای آن‌ها می‌افتاده است. همین اتفاق امروز در افغانستان در حال رخ دادن است. توجه کنید که گروهی از کودکان داریم به اسم «بچه‌بی‌ریش» که سن کمی دارند، خلخال به پا کرده و به رقصیدن در جامعه‌ای مشغول می‌شوند که رقص در آن برای دختران ممنوع است. بسیاری از افراد قدرت‌مند، چند پسربچه ‌دارند که هم برای آن‌ها می‌رقصند و هم تمایلات جنسی‌شان را برطرف می‌کنند.

گفتید که آسیب آزار جنسی‌ای که کودک از سوی افراد خانواده تجربه می‌کند، شدیدتر از آسیب ناشی از همین اتفاق از سوی یک غریبه است. چه دلیلی باعث این حدت می‌شود؟
هر کودکی از پدرش و بعد برادرش انتظاراتی دارد. به محض آن‌که این خطوط بر هم خورند، این رویداد نابخشودنی خواهد شد. آدم‌های زیادی برای من زاری کردند که «این همه زن، چرا پدرم به من دست زد؟» هرچه آدم‌ها به هم نزدیک‌تر باشند، تبعات روان‌شناختی آزار جنسی شدیدتر است. پسر همسایه را می‌توان بخشید اما بخشیدن پدر خیلی سخت خواهد بود. تبعات این مسئله علاوه بر خشم‌، افسردگی ‌و احساس گناه‌، رابطه‌ی زناشویی آتی این فرد را نیز احتمالا خدشه‌دار خواهد کرد.
مددکاران و روان‌شناسان با توجه به نشانه‌ها و تغییراتی در رفتار کودک پی به آزاردیدگی جنسی او می‌برند. این نشانه‌ها چیست؟
یکی از مهم‌ترین علایمی که بر آن تاکید دارم و باید بسیار جدی گرفته شود، اجتناب کودک از رویارویی با فردی‌ست که تا پیش از این، از او استقبال می‌کرده است. کودکان گوشه‌گیر می‌شوند و اگر این اتفاق ادامه پیدا کند، مسایل جنسی دغدغه ‌شدید کودکان می‌شود. یکی دیگر از تغییرات، افت کارایی کودک در زمینه‌هایی‌ست که پیش از آن مثبت عمل می‌کرده، مانند افت تحصیلی. از طرفی، گاه بچه آن‌قدر تحریک می‌شود که خود را به طور غیرمستقیم در اختیار قرار می‌دهد.
شما تحقیقاتی پیرامون روسپی‌گری داشتید. آیا ارتباطی میان روسپی‌گری و آزار جنسی که در کودکی اتفاق افتاده، وجود دارد؟
زمانی‌که توجه‌ام به مسئله‌ی کودکان جلب شد و فعالیت خود را آغاز کردم، تحقیقی ملی پیرامون روسپی‌گری را نیز شروع کردم. برای چهار سال به بسیاری از شهرهای ایران سفر و با شمار زیادی از زنان روسپی ‌از نزدیک نشست و برخاست داشتم. طی تحقیقاتم متوجه شدم که نزدیک به یک چهارم این خانم‌ها در دوران کودکی در محیط خانواده‌ی خود مورد آزار جنسی اطرافیان خود قرار گرفته بودند. این تحقیق گسترده به من ثابت کرد که هیچ‌چیز مانند آزار جنسی در دوران کودکی، قبح همه‌چیز را از بین نمی‌برد. بر واژه‌ی «قبح» تاکید دارم. پدر یا عمویی که به دختر یا برادرزاده‌ی خود دست می‌زند، قبحی را در محیط خانوادگی باقی نمی‌گذارد. در واقع این موضوع در ذهن یک فرد خیلی راحت می‌تواند به رفتارهای دیگری نیز تعمیم پیدا کند.

کمی وارد ساز و کارتان شویم. شما طی چه پروسه ‌و برنامه‌ای «نه گفتن» را به کودکان می‌آموزید؟ روند آموزشی‌تان چگونه است؟
تمام تمرکز من بر این بوده که آموزش‌های پیش‌گیری را از سنین پایین شروع کنم. در چند سال گذشته، سعی کردم که تمام آن‌چه دارم را با مباحث فرهنگی و هنری در هم آمیزم. در نتیجه یک کتاب کودک به نام «من همه را دوست دارم، اما…» نوشتم. این کتاب درصدد است تا با نگاهی مثبت به زندگی آغاز شود ولی در نهایت به بچه‌های سنین پیش‌دبستانی و اول دبستان می‌آموزد که در کنار زیبا بودن زندگی، حریم‌هایی هم وجود دارد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها حریم بدن است. برخی قول داده‌اند که بعد از انتشار، کتاب را تهیه کرده و به دست خانواده‌های کم‌درآمد برسانند. بسته‌های آموزشی هم در نظر گرفتیم که منتظر صدور مجوز آن هستیم. کتاب را نیز به کتابخانه ملی فرستاده‌ایم و شماره ثبت آن را نیز گرفته‌ایم. اما به یاد داشته باشیم که در جامعه ما پیچ و خم‌های فراوانی وجود دارد که همه‌ انرژی ما را می‌‌گیرد اما می‌توانم بگویم که بسته ‌آموزشی کم‌نظیری را تهیه کردیم.
در مؤسسه‌ی خود، کودکان را از چه سنی پذیرا هستید و چرا؟
این کتاب و آموزش‌هایی که ما تدوین کرده‌ایم برای کودکان پیش‌دبستانی است. خلاف آن‌چه ممکن است افراد عادی فکر کنند که بیداری‌های جنسی در سنین نوجوانی اتفاق می‌افتد، سنین پیش‌دبستانی یکی از اوج‌های تحریک‌پذیری جنسی است. اگر بازی‌های بچه‌ها در این سنین را مورد مطالعه قرار دهیم متوجه می‌شویم که مسایل جنسی در آن مطرح است. همه‌جای دنیا بچه‌ها «دکتربازی» می‌کنند. ما اغلب شاهد رفتار جنسی کودکان هستیم. بنابراین روش درست این است که کارهایمان را از سنین پیش‌دبستانی آغاز کنیم. البته من هرگز نام این آگاهی‌بخشی را آموزش جنسی نمی‌گذارم، ‌بلکه آن را «تربیت جنسی» می‌نامم.
با توجه به این‌که مسایل جنسی در جامعه‌ی ایران تابو است، چطور توانستید اعتماد مردم را جلب کنید؟ با وجود اینکه مطرح کردن مسایل جنسی در جمهوری اسلامی به نوعی خط قرمز است، آیا جامعه توانسته شما و هویت مؤسسه را بپذیرد؟
مردم جامعه‌ی ما آمادگی بسیار خوبی دارند. حتی می‌توانم بگویم که بسیاری از اوقات مردم ما چند قدم جلوتر از دست‌اندرکاران هستند. از سوی دیگر، سال‌هاست که من در ارتباط مستقیم با مردم هستم؛ چه از طریق دانشجوها و خانواده‌هایشان و چه از طریق نوشته‌ها و مصاحبه‌هایی که در مطبوعات دارم. توجه کنیم که من روی یکی از نیازهای اساسی جامعه انگشت گذاشته‌ام. بنابراین روشن است که افراد از این فرآیند استقبال کنند.

آزار جنسی کودکان و دشواری‌های نهادهای مسئول در ایران
نهادسازی برای ارائه خدمات به کودکان آزاردیده از سال ۷۸ آغاز شد. با آن‌که مسئولان پس از گذشت سال‌ها‌، معضلات کودکان را به رسمیت شناخته‌اند، اما همچنان مشکلات زیادی برای رسیدگی به وضعیت کودکان آزاردیده وجود دارد.
مطالب بیشتر در صفحه ویژه «عشق، سکسوالیته، زندگی مشترک»
با توجه به صحبت‌های شما در مورد پذیرا بودن مردم، با مانعی برای ادامه‌ی فعالیت‌هایتان مواجه نشدید؟
چالش بسیار مهم متقاعد کردن دست‌اندرکاران جامعه بود که انصافا توان‌فرسا بود. به من گفته شد که مجوز را صادر می‌کنند، اما نباید انتظار هیچ گونه کمکی داشته باشم. اگر چالشی بوده، که اتفاقا بسیار هم بزرگ بود، در مطرح کردن و گرفتن مجوز در سال‌ها قبل بود. الان که می‌بینند من چه خالصانه کار می‌کنم، مانعی ایجاد نمی‌کنند. اما مسئله‌ی امروز ما این است که دست‌اندرکاران امکاناتی به ما نمی‌دهند. خیلی برنامه‌ها برای اجرا دارم اما همه‌چیز بر گرده‌ی امکانات شخصی‌ام قرار دارد.
گستره‌ی آموزش شما، چه طیفی از گروه‌های اجتماعی را در برمی‌گیرد؟
آموزش‌های ما به طور مستقیم سه گروه را در برمی‌گیرد: ۱. آموزش متخصصان، ۲. آموزش والدین و ۳. آموزش خود کودکان.
بودجه‌ی شما از کجا تامین می‌شود و اگر قرار بر گسترش کار در سطح شهرستان‌ها باشد، چه کسی تامین‌کننده‌ی آن خواهد بود؟
همان‌طوری که گفتم متاسفانه تاکنون هیچ نهادی ریالی به مؤسسه‌ی ما کمک نکرده است و تنها با امکانات شخصی، کار خود را پیش برده‌ایم.
نکته‌‌ی آخری که خودتان مایلید بیان کنید، چیست؟
دلم می‌خواهد این پروژه، ایرانیان سراسر دنیا را گرد هم جمع کند و همگی ما چه در ایران و چه در سرزمین‌های دیگر، تلاش‌های جمعی کرده و در این راستا گام‌های موثری برداریم. به عبارتی دیگر، دلم می‌خواهد این پروژه ما را بار دیگر به هم پیوند دهد.
در این گفت‌وگو دکتر علیایی‌زند، ای‌میل خود را برای کسانی‌که مایلند با وی تماس بگیرند و با مؤسسه در ارتباط باشند از طریق دویچه‌وله به اشتراک گذاشته است:


در فوتبال زنان ایران چه می گذرد؟!

$
0
0

فوتبال زنان ایران شش رنگ: مسئولان فدراسیون فوتبال ایران هفته گذشته از اخراج هفت زن فوتبالیست به بهانه “ابهام جنسیتی” خبر داده‌اند٬ در پی انتشار این خبر، فوتبالیست های زن و هویت جنسیتی در بسیاری از رسانه‌ها و شبکه‌های اینترنتی اجتماعی مورد توهین و تمسخر قرار گرفته‌اند، بدون اینکه به نقض حقوق این افراد توجه جدی صورت بگیرد. گزارش‌های رسیده به شش‌رنگ (شبکه لزبین ها و ترنسجندرهای ایرانی) حاکی از این است که در بسیاری از موارد فشار بر ورزشکاران به دلیل نوع رفتار آنها و ظاهر متفاوت با تعاریف معمول زنانگی بوده است.

به گفته منابع موثق شش رنگ در ایران٬ در سال‌های اخیر بدون وجود هیچ مقررات واحدی، برخی از ورزشکاران زن به صورت گزینشی و به بهانه مواردی همچون کوتاه بودن مو٬ داشتن تاتو٬ سوراخ کردن بینی و پوشش و رفتارهای به اصطلاح مردانه تنبیه شده‌اند. در موارد بسیاری علت این حساسیت، گزارش‌های حراست فدراسیون یا مربی و بازیکنان تیم حریف بر علیه بازیکنانی است که مرزهای جنسیتی مرسوم را رعایت نمی کنند.

احمد هاشمیان، رییس کمیته پزشکی فدراسیون فوتبال ۱۸ بهمن ۱۳۹۲ در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) محرومیت هفت فوتبالیست زن از شرکت در مسابقات را در راستای اجرای دستورالعمل تعیین جنسیت خواند.
آخرین مصاحبه احمد هاشمیان، رییس کمیته پزشکی فدراسیون فوتبال مبنی بر اینکه هفت بازیکن تیم‌های فوتبال و فوتسال زنان برای ادامه فعالیت‌شان نیاز به آزمایشات پزشکی داشتند نیز تایید کننده تحقیقات شش رنگ است و نشان می‌دهد که این بازیکنان پیش از انجام هرگونه معاینه پزشکی از شرکت در مسابقات محروم شده‌اند.
یکی از ورزشکاران زن به شش رنگ گفته است که مسئولان حراست فدراسیون به زنانی که رفتارهای کلیشه‌ای زنانه ندارند بیشتر حساس هستند و در صورت احراز ترنس‌سکشوال یا شک به همجنسگرا بودن فرد، بلافاصله او را از تیم اخراج می‌کنند. این حساسیت‌ها به گونه‌ای است که ورزشکاران زن دراردوهای تیم ملی اجازه ندارند که پستان‌هایشان را برای اینکه زیاد مشخص نباشد٬ ببندند و حتی داوران و مربیان نیز نباید موهای‌شان را پسرانه کوتاه کنند.
به گفته ورزشکاران زن و منابع مطلع در حوزه ورزش زنان٬ ارجاع به معاینات پزشکی موسوم به «تعیین جنسیت» نیز یکی از روش‌هایی است که گاه برای محرومیت ورزشکاران زن به کار گرفته می‌شود. آزمایش‌های «تعیین جنسیت» در مرحله اول شامل یک تست روانشناسی است که طی آن سوالاتی از قبیل میزان تمایل به حضور در اجتماعات زنانه٬میزان علاقه به زندگی مشترک٬ ازدواج٬ گرایش جنسی و چرایی کوتاه کردن موها و سوالاتی از این قبیل طرح می‌شود. در صورت تشخیص روانشناس مبنی بر ادامه تست٬ ورزشکاران زن برای معاینه پستان و واژن به کمیسیون پزشکی که در مواردی مرکب ازیک تا ۶ پزشک ( سه زن و سه مرد) بوده، ارجاع داده می‌شوند. در برخی موارد٬‌ورزشکاران زن علاوه بر این آزمایش‌ها مجبور به سونوگرافی از رحم و تخمدان‌ نیز می‌شوند. گرفتن تاییدیه پزشکی مبنی بر “مونث بودن” آخرین مرحله این آزمایش‌ها و شرط صدورمجوز حضور و شرکت در مسابقات ورزشی است.
این در حالی است که این گونه معاینات پزشکی با استانداردهای بین المللی هم‌خوانایی ندارد و کرامت انسانی ورزشکاران را خدشه دار می کند.

بر اساس این این گزارش‌ها طی سه سال اخیر مراجعه به پزشک برای تایید مونث بودن و انجام تست روانشناسی یکی از الزامات عضویت در تیم های ملی زنان بوده، اما همچنان ورزشکارانی که موهای کوتاه دارند، لباس‌های پسرانه می‌پوشند، صدای بم دارند و آرایش نمی‌کنند در معرض حساسیت بیشتری برای گرفتن تست‌های پزشکی قرار دارند.

زهره هراتیان، افسر کمیته ضد دوپینگ فیفا در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد، انجام این آزمایشات را در راستای یک‌سان بودن سطح توان جسمی بازیکنان عنوان کرد و گفت: “بر این اساس فیفا اساسنامه تعیین جنسیت را قرار داده و بالطبع در آسیا هم AFC کلیه فدراسیون‌های تحت امر خود را موظف به اجرای این قوانین کرده است. اصل کلی این آیین‌نامه هم این است که هر بازیکن فوتبال که برای حضور در مسابقات اعلام آمادگی می‌کند باید مشخص شود که پسر است یا دختر. فدراسیون فوتبال ایران هم از سال ۱۳۸۹ این آیین‌نامه را اجرایی کرده و مطابق آن همه‌چیز تحت کنترل قرار می‌گیرد.”
این در حالی است که کمیته المپیک از سال ۲۰۱۱، تنها انجام تست تعیین میزان هورمون آندروژن را مجاز می‌داند. بر اساس این تست چنانچه تشخیص داده شود میزان آندروژن در یک ورزشکار زن به اندازه مردان است و این موضوع باعث می شود آنها نسبت به رقبای زن خود از برتری و امتیاز ناعادلانه ای برخوردار باشند، اجازه شرکت در مسابقات را نمی یابند. هرچند براساس همین قوانین، این عده پس از کاهش هورمون آندروژن خود و رساندن آن به حد متوسط معمول در بین دیگر زنان ورزشکار می‌توانند مجددا در مسابقات شرکت کنند. در هیچ‌یک از قوانین بین‌المللی، تست روانشناسی مجاز نیست، در هیچیک از قوانین بین المللی تستی بر روی زنانی که هویت جنسیتی متفاوت دارند انجام نمی‌شود و در هیچ صورتی، انجام عمل جراحی تغییر جنسیت به عنوان شرط ورود کسی به مسابقات ورزشی تعیین نمی‌شود.

احمد هاشمیان در مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، امکان ادامه “فعالیت درعرصه فوتبال و فوتسال” برای زن محروم شده از شرکت در بازی‌ها را مشروط به “حل مشکلات خود از طریق جراحی [ تغییر جنسیت ] و احراز صلاحیت لازم درمعاینات پزشکی” دانست.
یک فوتبالیست زن به شش رنگ گفت دست کم دو نفر را می‌شناسد که پس از این آزمایش‌ها که برای عضویت در تیم ملی به آن تن داده بودند، با تشخیص بیماری “اختلال هویت جنسی” یا ترنس‌سکشوال مجبور به عمل جراحی تغییر جنسیت شده اند و فوتسال را هم کاملا کنار گذاشتند.

از سال ۲۰۱۳ ترنس سکشوالیتی از لیست “اختلالات” جنسیتی خارج شده و بیماری محسوب نمی‌شود بلکه صرفا به عنوان “آشفتگی” جنسیتی مطرح است و نمی‌تواند به عنوان ناتوانی یا محدودیت یا محرومیت یک فرد مورد استدلال قرار گیرد. تغییر جنسیت از زن به مرد، شانس ورزشکاران حرفه‌ای را برای رقابت در تیم مردان بسیار کم می‌کند و به حذف آنها از ورزش حرفه‌ای به ویژه در سطح تیم ملی منجر می‌شود.

با وجود تاکید چندباره مقامات رسمی فدراسیون بر مطرح نبودن مساله دوپینگ در محرومیت این بازیکنان، در بسیاری از گزارش‌های منتشره در سایت‌های گوناگون داخل و خارج از ایران بارها مفاهیم و موضوعات متفاوت با هم تداخل یافته و گاه بحث دوپینگ و ممنوعیت آن که امری جهانی است به عنوان دلایل این تصمیم ذکر شده یا در مورد آن موضع‌گیری شده است. این در حالی است در صورتی که خود احمد هاشمیان٬ رئیس کمیته پزشکی فدراسیون فوتبال صراحتا عنوان می‌کند که: ” محرومیت این افراد مانند محرومیت دوپینگ نیست.”


فرصتها و چالش های تحصیل دختران مهاجر افغان در دوره متوسطه در ایران/ اکرم خاتم

$
0
0
akram khatam مدرسه فمینیستی: این مقاله به قلم اکرم خاتم، کارشناسی ارشد مدیریت و برنامه ریزی آموزشی، برگرفته از پایان نامه نویسنده در مقطع کارشناسی ارشد با عنوان «شکل گیری هویت دانش آموز دختر دبیرستانی مهاجر و تاثیر سیستم آموزشی بر آن» و با راهنمایی دکتر ابراهیم صالحی عمران، استاد برنامه ریزی آموزشی دانشگاه مازندران به نگارش درآمده است:

سابقه حضور مهاجران افغان به عنوان مهاجران فصلی به قبل از انقلاب بازمی گردد و از اوائل انقلاب شاهد حضور پناهندگان افغان در ایران هستیم. علت تغییر وضعیت این مردم از مهاجران فصلی به پناهندگان به وضعیت این کشور مربوط می شود. در سالهای قبل از انقلاب، افغانستان درگیر خشکسالی های متعدد بود و بدین علت مردان و پسران جوان این کشور جهت کار به کشور ایران که بواسطه افزایش قیمت نفت سرمایه گذاری گسترده ای در صنعت و کشاورزی انجام داده بود مهاجرت می کردند. رشد تحولات اسلامی و انقلابی در ایران، کودتا چپ گرایان در افغانستان و اشغال آن توسط شوروری سابق و ترس از گسترش اسلامگرایی از ایران به آن، موجب شد که مردم این کشور در مقابل برنامه های آمرانه توسعه ای این کشور که عمدتا بر ریشه کنی بیسوادی، ممانعت از ازدواج دختران قبل از سن 16 سالگی و خرید و فروش آنان استوار بود به ایران پناهنده شوند. واکنش ایران در قبال این پناهندگان از کفر به دامان اسلام طبیعتا با استقبال زیاد توام بود و این رویه تا چند سال بعد از اتمام جنگ ایران و عراق نیز ادامه داشت. خسارات ویرانگر جنگ موجب شد که دولتمردان ایران برای اولین بار در سال 1372 به سازماندهی حضور مهاجرین افغان که عمدتا از قوم هزاره و شیعه مذهب بوده و در سرتاسر کشور بویژه در شهرهای مذهبی و حاشیه شهرهای بزرگ ساکن بودند، بپردازند. جمعیت مهاجرین در این مقطع بیش دو میلیون نفر بود و ثبت نام کنندگان این مقطع کارت شناسایی موقت دریافت کردند و بتدریج بهره مندی آنان از یارانه های آموزش و سوخت و بهداشت قطع گردید، از جمله ملزم به پرداخت شهریه و تحصیل طبق سیاستهای جدیدی شدند که جهت تحصیل آنان وضع گردیده بودند. با توجه به این بحث ها، هدف پژوهش حاضر بررسی چالشها و فرصتهای تحصیل دانش آموزان دختر مهاجر در تهران است که آنرا با روش تحقیق کیفی انسان شناسی شناختی پی گرفته ام. از سوی دیگر به علت عدم دسترسی به منابع آماری دانش آموزان مهاجر در وزارت آموزش و پرورش، برای دست یابی به جامعه آماری این تحقیق از سفارت خانه افغانستان در تهران درباره تعداد تقریبی دانش آموزان افغان مشغول به تحصیل کمک گرفته شد. بنابه آمار به زعم ایشان احتمالی این سفارت خانه 1000 نفر دانش آموز دختر افغان در دبیرستانهای تهران درس می خوانند که عمدتا در حاشیه های این شهر همچون کن، شهریار، ورامین، باقردشت، فرحزاد، بهشت زهرا، و شهرری پراکنده اند، در نتیجه جامعه آماری تحقیق 1000 نفر دانش آموز دختر دبیرستانی افغان در شهر تهران در نظر گرفته شده است. با توجه به تحقیقات قبلی درباره مهاجرین افغان (شاوزی،2005: 4 و خاتم و همکاران،13:1389) شهر ری متمرکزترین مرکز اسکان مهاجرین در شهر تهران قلمداد گردیده بود. به پیشنهاد آموزش و پرورش منطقه شهرری دو دبیرستان در شهرک علاالدوله در حاشیه شهرری برای انجام تحقیق بصورت هدفمند انتخاب گردید و از 26 دانش آموز آن به عنوان جامعه نمونه مصاحبه های عمیق نیمه ساختارمند به عمل آمد. علت انتخاب هدفمند جامعه نمونه، تمرکز این دانش آموزان در مدارس محدود و در محلات معین می باشد.

یافته های پژوهش

در این بخش تاثیر سه مولفه که در ایجاد چالش یا فرصت تحصیل دانش آموزان دختر مهاجر افغانئ تاثیر تعیین کننده دارند مورد بررسی قرار می گیرد، یعنی: سیستم آموزشی، جامعه میزبان و خانواده مهاجرین.

تاثیر سیستم آموزش و پرورش برشکل گیری هویت دانش آموزان دختر مهاجر افغان: در مجموع می توان چالشهای دانش آموزان مهاجر افغان را در دبیرستان را مرتبط با موارد زیر دانست:

- سیاستهای رسمی آموزش و پرورش

- معلمین و محتوای کتابهای درسی

تمام دانش آموزان مهاجر که در مدارس ایران درس می خوانند از سال 84-1383 خاطره تلخی دارند. در این سال دولت در راستا سیاست فشار و استرداد مهاجرین، از آنان خواست که کارت اقامت خود را تحویل دهند تا بتوانند در مدرسه حضور یابند. تمامی آنها یک سال ترک تحصیل در پیشینه تحصیلی خود دارند. سال بعد بر اثر فشار سازمانهای جهانی و نهادهای آموزش بین المللی، این مانع برطرف شد. بسیاری از موانع رشد و پیشرفت دانش آموزان افغان به قوانین و سیاستهای رسمی موقتی یا دائمی آموزش و پرورش برمی گردد و به شکلی نامناسب مانع رشد و شکوفایی و ایجاد حس عدالت و برابری بین دختران مهاجر و همسانان ایرانی شان است. این قوانین بنابه یافته های این تحقیق عبارتند از:

- 1- دریافت شهریه از آنها

- 2- ممانعت از انتخاب رشته کار و دانش و فنی حرفه ای

- 3- مجاز نبودن به حضور در مدارس تیز هوشان

- 4- ممنوعیت شرکت در المپیاد های علمی، ورزشی و اردوهای علمی و زیارتی و تشکلهای مدرسه

1- دریافت شهریه: در سال تحصیلی 92-91 شهریه سالانه در نظر گرفته شده برای تحصیل این دانش آموزان در مقطع دبیرستان 170 هزار تومان است که با توجه به میانگین 1/5 فرزند در خانواده آنها و وضعیت بد اشتغال در سال های پر التهاب اقتصادی ایران سنگین است.

2- ممانعت از تحصیل در رشته های غیر نظری: آموزش و پرورش سالها قبل دو رشته فنی و حرفه ای و کار و دانش را بدین علت در دبیرستانها دایر نمود که به درستی دریافته بود بسیاری از فارغ التحصیلان رشته های نظری بویژه علوم انسانی با مهارت های کسب شده در دبیرستانهای کشور قادر نیستند وارد عرصه کار و تولید شوند. این رشته های تحصیلی با وجود هزینه بالایی که بر دوش سیستم آموزشی می گذارند قادرند افرادی را که ذوق و استعداد کارهای فنی، هنری و دستی دارند را به خود جلب نموده و از تولید انبوه فارغ التحصیلانی که ذهنشان از اطلاعات غیر کاربردی و حفظی رشته انسانی اشباع گردیده جلوگیری نمایند. طبق دستور آموزش و پرورش دانش آموزان افغان حق شرکت در رشته های فنی و حرفه ای و کار و دانش را ندارند و علت آن هزینه بر بودن تحصیل در این رشته هاست.

3- محرومیت از تحصیل در مدارس نیزهوشان: با وجود نتایج تحصیلی خوب اکثر این دانش آموزان، بخشنامه های آموزش و پرورش از ورود آنان به مدارس تیزهوشان که از امکانات بیشتری نسبت به مدارس دولتی و بویژه مدارس نقاط محروم برخوردارند، ممانعت می ورزند. قابل ذکر است معدل دانش آموزان علیرغم بضاعت علمی و مادی پایین خانواده هایشان و اشتغال بسیاری از آنها خوب و گاهی بسیار خوب است.

4- ممنوعیت شرکت در المپیاد های علمی، ورزشی و اردوهای علمی و زیارتی و تشکل های مدرسه: پرورش استعداد های توانمند چه در عرصه علمی و چه در عرصه ورزشی جز وظایف ذاتی آموزش و پرورش است ولی متاسفانه این نهاد با سیاسی کردن موضوع دانش آموزان مهاجر این حق را از آنان دریغ می دارد. موضوع ورزش برای این دانش آموزان اهمیت زیادی دارد و به گفته دبیران ورزش علیرغم مقام آوردن آنها در رشته های مختلف به مرحله مسابقات استان تهران و کشوری نمیرسند. گسیل داشتن هر ساله دانش آموزان به اردوهای مختلف زیارتی یا عقیدتی نیز بواسطه مشکلات دریافت مجوز خروج این دانش آموزان از استان به دست فراموشی سپرده شده است. اگرچه فاصله زیادی بین وظایف دانش آموزان دبیرستانی در تشکلهای دانش آموزی و آشنایی با حقوق شهروندی وجود دارد، این تلاش اندک برای جامعه پذیری دانش آموزان نیز شکل سیاسی بخود گرفته و دختران دانش آموز مهاجر از آن محروم شده اند.

معلمین و محتوای کتابهای درسی

آموزش و پرورش ایران همواره به ارائه محتوا آموزشی متمرکز به همه دانش آموزان کشور فارغ از نژاد و قومهای مختلف پرداخته است. محتوا آموزشی نقش تعیین کننده ای در شکل شخصیت و نگرش دانش آموزان دارد، بویژه در کشورهایی مثل ایران که فعالیت های آموزشی محدود به کتابهای درسی است. در این تحقیق تمرکز بر کتابهای درسی تاریخ و ادبیات تمرکز گردید. محتوا این کتابها در موارد گوناگون در ارتباط با مطالبی مرتبط با کشور افغانستان محدود و پر چالش می باشد. آن چیز که محتوا فوق را در کلاسها چالش برانگیز می کند و موجب تنش در کلاسها بین دانش آموزان ایرانی و افغانی گردیده، تاریخ مشترک این دو کشور تا 155 سال پیش بوده بطوری که محتوا مربوطه در زمانی رخ داده که مرزهای فعلی ای که دو کشور را از هم جدا می کند به این شکل وجود نداشتند. مثال زیر گویای یکی از چالشهاست:

«در یک درس تاریخ نوشته بود که نادر شاه افغانهای یاغی را سرکوب کرد. ما سر این جمله بارها با ایرانی ها بحث کردیم و سر کلاس وقتی معلم از ما سوال می کرد این جمله را نمی گفتیم. همه بچه های ما از این صفحه بدشان می آمد. یک روز هم در کتاب فارسی نوشته بود که خواجه عبد الله انصاری در هرات زندگی کرد و در آنجا فوت کرد. و بعد در کلاس بحث شد که آن موقع افغانستان و ایران یک کشور بودند. بچه های ایرانی اینکه ما یک زمانی یک کشور بودیم را قبول می کردند ولی بازهم می گفتند خواجه عبدالله انصاری ایرانی بوده است.» (مصاحبه با دانش آموزان دبیرستانی مهاجر شهر ری.92)

مشخص است که نویسنده متون درسی نه تنها مخاطب غیر ایرانی را مد نظر قرار نداده بلکه تلاشی نیز برای حسن هم جواری با همسایه شرقی خود نداشته است. تعامل معلمین با دانش آموزان مهاجر نیز فضای تنش آلودی در کلاس ها بوجود می آورد بویژه زمانی که این کشور همسایه از نظر حکومت داری در تضاد با ارزش های معلم قرار داشته باشد:

«من در کلاس آمادگی دفاعی گفتم دانشگاههای خوبی در افغانستان باز شده، مثلا دانشگاه آمریکایی ها در کابل که همه استاد هایش از آمریکا می آیند. معلم مان گفت آنها به شما درس می دهند و بعد در افکار شما نفوذ می کنند و بر علیه کشورتان از شما سو استفاده می کنند و شما را نوکر خود می کنند. از نظر من آمریکا خوب است. دست طالبان را از کشور ما کوتاه کرد و باعث رونق کشور ما شد… (مصاحبه با دانش آموزان دبیرستانی مهاجر شهر ری.92)

جامعه میزبان و تاثیر آن بر شکل گیری هویت دانش آموزان

حضور طولانی مدت مهاجران افغان همواره با تلاش آنان برای ادغام در جامعه ایران از یکسو و روحیه فروتر ستیزی از سوی جامعه میزبان مواجه بوده است. متاسفانه سیاستهای رسمی نیز توجیه گر رفتارهای نژاد پرستانه از سوی اقشار مردم گردیده است. روشنفکران و هنرمندان و محققان کشور نیز سابقه بی توجهی به مصائب زندگی مهاجران را در پیشانی خود دارند و معدودند هنرمندانی چون مخملباف که مسائل زندگی مهاجران در فیلمهایش حضوری پر رنگ دارد.

الف – دانش آموزان دختر دبیرستانی افغان از چه هویتی برخوردارند؟

حضور طولانی مدت خانواده های دانش آموزان دختر افغان در ایران و تحصیل آنان در مدارس کشور علیرغم چنین فضای پر تنش مانع از ادغام آنان در جامعه میزبان نشده است. بهترین ملاک و شاخص ارزیابی این ادغام را در تفاوت دیدگاههای انان با ارزشهای والدینشان و تلاش بی وقفه آنان برای تحصیل می بینیم. تفاوت افق ارزشها و آمال والدین و فرزندانشان، که شکاف نسلها خوانده می شود، پدیده ای عمومی و رایج است و این امر در ارتباط با مهاجران پیچیده تر می شود و علت آن تغییرات عظیمی است که در شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زندگی آنان رخ می دهد. فانون در مطالعه استعمار الجزایر که به اشغال 126 ساله این کشور توسط فرانسه منتهی شده بود، به شکل گیری هویت دوگانه در جوانان الجزایری در مواجه با خانواده های فرانسویان اشغالگر می پردازد، هویت ییچیده و متناقض جوانانی که از یک سو به مدرنیسم رایج در زندگی فرانسویان دلبستگی دارند و از سوی دیگر پایشان در زنجیر سنن خانواده های بسته است. مهاجرین در مهاجرت خود به ایران بواسطه مشقت این جابجایی و زندگی در فضای های تنگ حواشی شهر های بزرگ مجبور شدند افراد مسن خانواده را با خود نیاورند و این امر موجب تبدیل خانواده های گسترده به هسته ای و کاهش فشار تداوم سنت ها بر خانواده شد. از طرف دیگر مهاجرین افغان عمدتا از قوم هزاره و شیعه مذهب بودند و مجموعه عوامل زندگی در ایران و غیبت عوامل تشدید کننده فرقه گرایی موجب کاهش تداوم شکل گیری هویت قومی و ایجاد جوانه های رشد ملی گرایی گردید. در مجموع می توان چالشهای نسل قبل و فرزندانشان را در قالب های زیر طبقه بندی نمود:

- 1- انتخاب ایران به عنوان مقصد مهاجرت

- 2- اراده قوی برای بازگشت به وطن و آباد ساختن آن

- 3- مسائل گسترده مرتبط با ازدواج

- 4- شکل تربیتی والدین و تداوم قوم گرایی در آنان

1- انتخاب ایران به عنوان مقصد مهاجرت : آنچه که باعث می شود نسل دوم مهاجران از اقامت در ایران ناراضی باشد به عوامل متعددی مربوط است. اولا آنها بسادگی خود را با دیگر اقوامشان که توانسته اند به کشورهای غربی مهاجرت کنند مقایسه می کنند این اقوام نه تنها توانسته اند ادامه تحصیل داده و اوضاع زندگی خود را سر و سامان بدهند، بلکه توانسته اند تابعیت این کشورها را نیز بدست آورند، دو موردی که علیرغم تولد اکثریت انها در ایران هنوز محقق نشده است.

2-اراده قوی برای بازگشت به وطن و آباد ساختن آن: با توجه به تغییرات دهه اخیر در افغانستان و ایجاد آرامش نسبی در آن، قطعا گروهی می تواند در صورت بازگشت به وطن زندگی شان تامین باشد که دارای مهارتهای علمی و فنی باشد. به گفته یکی از کارشناسان سفارت افغانستان در تهران «بازگشت، استراتژی تحصیل کرده هاست»، وگرنه خانواده محرومی که 30 سال است در اینجا تحت شرایط بسیار سخت زندگی می کند و مایملکی نیز در وطن اش ندارد سودای بازگشت هم ندارد.

3-مسائل گسترده مرتبط با ازدواج: ازدواج یکی از مهمترین سر فصلهای اختلاف پدران و مادران مهاجر با فرزندانشان است. ازدواج یکی از مهمترین رویداد های زندگی هر فرد است، بطوری که نوع ازدواج، چگونگی انتخاب همسر، توقعات از همسر، سن ازدواج، سن اولین فرزندآوری و تعداد فرزندان دلخواه، همگی از جمله شاخص هایی است که در هر فرهنگ و نگرش متفاوت است و دانش آموزان مهاجر نیز در همه این مولفه ها با نسل قبل از خود اختلاف زیادی دارند. میانگین سن ازدواج دلخواه دختران 2/23 سال (منهای مواردی که تمایل به ازدواج ندارند) است، درحالی که میانگین سن اولین زایمان مادران (بجز موارد خاص) 8/12 سال می باشد. درمورد فرزندآوری نیز متوجه این تغییر نگرش و تفاوت نسلی هستیم. میانگین تعداد فرزندان موجود خانواده 1/5 نفر و تعداد فرزندان دلخواه دختران 1/2 کودک می باشد. تعداد زیادی از والدین به میل خود ازدواج نکرده اند و همسرانشان انتخاب خودشان نبوده است. تعداد زیاد بچه و شلوغی خانه و رفت و آمد و بریز و بپاش زیاد آنها یکی از عوامل مخرب در درس خواندن و فشار مالی بوده و مورد انتقاد فرزندان می باشد. بسیاری از والدین خواهان تکرار این چرخه یعنی تسریع در ازدواج دخترانشان هستند ولی واکنش نسل جدید به این موضوع شنیدنی است:

«می خواهم 27 ساله مادر بشوم ولی مادرم 15 ساله بود که برادرم را بدنیا آورد. مادرم می گوید دیپلم گرفتی برو کلاس خیاطی و آشپزی و بعد شوهر کن، ولی من سال چهارم کنکور می دهم و دانشگاه بین المللی قزوین قبول میشوم تا مدارک آنرا همه جا قبول کنند» (مصاحبه با دانش آموزان دبیرستانی مهاجر شهر ری 92).

96 و دو دهم درصد دانش آموزان مصاحبه شده بر اشتغال در بیرون از خانه، بعد از اتمام تحصیلات، تاکید داشته اند و حدود 70 در صد آنها اعلام نمودند در صورت مخالفت همسر آینده با اشتغال آنها در بیرون از خانه، قبل از ازدواج با او شرط می کنند تا بعدا نتواند مانع درس خواندن او شود.

4- شکل تربیتی والدین و تداوم قوم گرایی در آنان: حضور در ایران موجب کاهش قوم گرایی در بین نسل دوم مهاجرین شده است. در جواب به سوال چگونگی رابطه با دانش آموزان افغان در مدرسه هیچ موردی از اختلاف بین آنها ذکر نشد و مسئولین مدرسه نیز به همگرایی بین دانش آموزان مهاجر تاکید داشتند:

«ما با اهل سنت دعوا نداریم، ما فهمیدیم که باید با هم یکی باشیم. پدر مادرهای ما با هم تماس نمی گیرند ولی ما با هم رابطه خوبی داریم و با آنها یکی هستیم در مدرسه» (مصاحبه بادانش آموزان دبیر ستانی مهاجر شهر ری . 92).

ب – سیستم آموزشی چه تاثیری در شکل گیری هویت این دانش آموزان دارد؟

سیستم آموزشی کشور با اتخاذ سیاستهایی خاص آموزش دانش آموزان غیر ایرانی عملا محدودیت های فراوانی را برای شکوفایی و رشد آنان بوجود می اورند. از جمله این محدودیت ها: عدم روحیه مدارا و همزیستی و جذب از سوی معلمین و مدیران و دانش آموزان، عدم بازبینی محتوای آموزشی بویژه در مواردی که به مسائل مشترک فرهنگی دو کشور میزبان و مهاجر مرتبط می شود، دریافت شهریه، عدم امکان ادامه تحصیل در رشته های کار و دانش و فنی و حرفه ای و مدارس تیز هوشان، عدم جذب در تشکلهای دانش آموزی و عدم شرکت در المپیادهای علمی، ورزشی و اردوهای علمی و تفریحی و زیارتی. بنا به گفته مسئولین مواردی چون شهریه و تحصیل در رشته های فنی و حرفه ای یا مدارس تیزهوشان ریشه اقتصادی دارد و ترجیح مسئولین آن است که هزینه های فوق صرف دانش آموزان ایرانی شود و یا مشکلات کسب مجوز برای خروج دانش آموزان مهاجر از استان مانع برخورداری آنها از اردوهای مختلف می شود، ولی مواردی چون عدم بازنگری به محتوا درسی و رفتار های طرد کننده از سوی کادر مدرسه و دانش آموزان ریشه فرهنگی عمیقی در میان ما ایرانیان دارد.

مسائل و مشکلات شکل گیری هویت دانش آموزان دختر دبیرستانی

دانش آموزان دبیرستانی افغان بجز موانع ایجاد شده توسط جامعه میزبان که در سیستم آموزشی و جامعه زیستی آنان متبلور می شود با مشکل ارزشها و دیدگاههای نسل قبل خود که با تبعیض های جنسیتی همراه است نیز مواجه اند. از آنجا که این خانواده ها در حواشی شهرهای بزرگ و در مجاورت خانواده های محروم ایرانی زندگی می کنند با شکلی از همانند سازی مواجه اند که بستر مناسبی برای ادغام و فرهنگ پذیری مناسب برای انان بوجود نمی آورد.

نتیجه گیری

عوامل موثر در شکل گیری هویت در دانش آموزان دختر دبیرستانی مهاجر را می توان سیستم آموزشی کشور، جامعه میزبان و خانواده های آنان برشمرد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که قانون عدم اعطا تابعیت، سیاستهای آموزشی و سنت های خانوادگی این دانش آموزان و واکنش جامعه میزبان از جمله موانع شکل گیری هویت مناسب در این دانش آموزان است.

از حضور مهاجران افغان در ایران بیش از 30 سال می گذرد و در تمام این مدت نگاه اقشار گوناگون جامعه که مدارس نیز از جمله نهاد های آن می باشد، عموما با طرد و عدم ادغام با آنان توام بوده است. مدرسه اولین نهاد اجتماعی است که دانش آموز آنرا تجربه می کند. مدرسه در جامعه پذیری و رشد و تکوین هویت، بویژه در سنین نوجوانی اهمیت بسیار دارد، ولی مانع اصلی عدم پاسخگویی به نیازهای آنان قبل از ورود به مدرسه خود نمایی می کند و نقش کلیدی درتخریب شکل گیری هویت آنان ایفا می کند و آن عدم پذیرش تابعیت آنها علیرغم حضور طولانی مدت آنان در ایران است. همانگونه که از مصاحبه با دانش آموزان نیز بر می آید جامعه ایران و به تبعیت از آن جامعه آموزشی کشور نتوانسته است در جهت ادغام مهاجرین افغان که سنگ پایه شکل گیری هویت مناسب در آنان است، کارنامه موفقی از خود نشان دهد. تمامی این موانع بر بستر عدم اعطا تابعیت به مهاجرین می باشد در حالیکه بیش از 78 در صد این دانش آموزان در ایران متولد شده و 93 درصد خانواده های آنان بیش از 20 سال است که در ایران اقامت دارند.

از نظر مید هویت افراد به دو عامل بستگی دارد: خانواده و نظرات دیگران. به بیان دیگر تصویری که فرد از خود می سازد واحساسی که نسبت به خود پیدا می کند، بازتاب نگرشی ست که دیگران نسبت به او دارند. خانواده این دانش آموزان عموما در محلات حاشیه ای شهرهای بزرگ سکونت گزیده اند. تصور جابجایی وایجاد فضایی بهتر برای زندگی آنها دور از واقع است ولی آسیب شناسی این شرایط دارای نکات با ارزشی است. از دانش آموزان درباره الگویشان در زندگی پرسیده شد. بجز یک نفر که خانم دکتر سیما ثمر رئیس دپارتمان حقوق بشر افغانستان را الگو خود قرار داده بود، مابقی هیچ الگویی در زندگی خود نداشتند و این بی رویایی می بایست زنگ خطر بزرگی را برای محققان حقوق کودک و حقوق بشر به صدا در آورد، بویژه برای دانش آموزانی که 70 درصد آنها در دبیرستان معدلی بالای 17 داشتند. این بی رویایی ناشی از نظریه «همانند سازی رو به پایین» است که محمودیان به آن اشاره دارد. به حاشیه رانده شدن این نوجوانان مستعد و مراوده بسیار قلیل آنان با همکلاسی های نسبتا هم طبقه خود عملا پنجره های آرمان خواهی و کمال طلبی را یکی یکی بر روی آنان بسته است (محمودیان، 1386: 66).

منابع

- امیر خانی، رضا(1390)»جانستان ،کابلستان » تهران، نشر افق.

- تاجیک، محمدرضا.(1384) .»انسان مدرن و معمای هویت » فصلنامه مطالعات ملی. سال ششم ش1. صص: 27-9

- توکلی،عاصمه و عبد الملکی.(1390).»هویت مهاجران:تاملی در هویت نسل دوم ایرانیان مهاجر. فصلنامه مطالعات ملی .ش3 .صص-169-149

- جمشیدی ها، غلامرضا و عنبری. (1383).»تعلقات اجتماعی و اثرات آن بربازگشت مهاجرین افغان » نامه علوم اجتماعی . ش23. صص 68-43

- خاتم،ا کرم و همکاران (1389).»وضعیت کودکان مهاجرافغان در ایران «یونیسف .تهران.

- زلفعلی فام، جعفر.(1386)»بررسی تاثیر نقش های اجتماعی غیر سنتی بر هویت اجتماعی دختران»پیک نور. سال هفتم .ش3. صص116-96

- شوازی، محمد جلال و صادقی.(1388).»تفاوت های بومی _مهاجر ازدواج در ایران ،مطالعه مقایسه ای رفتار های ازدواج مهاجران افغان با ایرانی ها»نامه انجمن جمعیت شناسی ایران. ش8. صص.37-7

- صدیق سروستانی، رحمت الله و قادری.( 1388)»ابعاد فرهنگی ،اجتماعی ، سیاسی هویت دانشجویان بر مبنای مولفه های سنتی و مدرن» .فصلنامه تحقیقات فرهنگی ،شماره 8.صص 65-35

- صدیق سروستانی،رحمت الله و حاجیان .(1387).»مطالعه تجربی منابع هویت ایران»فصلنامه مطالعات ملی .ش2.صص52-31

- محمودیان، حسین.(1386).»مهاجرت افغانها به ایران :تغییر ویژگی های اقتصادی ،اجتماعی و جمعیتی و انطباق با جامعه مقصد «نامه انجمن جمعیت شناسی ایران.ش4.صص-69-42

- لقمان نیا، مهدی.(1389).»جایگاه هویت ملی در آموزش و پرورش ایران» .فصلنامه تحقیقات فرهنگی. ش 2. صص171-147

- Abbasi-Shavazi, M.(2008).» Second-generation Afghans in Iran: Integration, Identity and Return». Afghanistan Research and Evaluation, Unit(AREU)

- Black,Marc.(1982 )’Fanon and DuBoisian Double Consciousness.

- Feliciano, Cynthia.(2009).»Education and ethnic identity formation among children of Latin American and Caribbean»’ Immigrants sociological perspectives.135-158.

-Khanloo, Nazila. (2008)»Cultural identity and experiences of prejudice and discrimination of Afghan and Iranian immigrant youth» spring science Business media.pp:494-513.

- Mead .j(1964). «In social Psychology Chicago» University of Chicago press

- Smith .A.D(1995).»Nation and nationalism; in a global Era» Cambridge. Policy Press.


مسائل زنان کارگر از زبان مسئولین نهادهای دولتی

$
0
0

زنان کارگر خیاطی ایران
قوانین زنان کارگر؛ عدم نظارت درست مسئولین، عدم آگاهی زنان کارگر
نشست «نقد وبررسی قوانین مربوط به زنان کارگر» در آستانه اعلام گزارش بررسی حادثه آتش‌سوزی خیابان جمهوری که در آن دو تن از زنان کارگر کشور، جان خود را از دست دادند، به همت پایگاه تحلیلی- خبری مهرخانه، با حضور فاطمه وحدت؛ نائب رئیس اتحادیه زنان کارگر سراسر کشور، اشرف گرامی‌زادگان از بخش حقوقی و پارلمانی معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری و افسانه کاظم‌پور کارشناس مسئول روابط کار از وزارت تعاون،کار و رفاه اجتماعی، در محل این پایگاه تحلیلی- خبری برگزار شد.

به گزارش مهرخانه، در این نشست با توجه به حادثه خیابان جمهوری، بحث در مورد نحوه ایمن سازی کارگاه ها و کارخانه ها مطرح شد و افسانه کاظم‌پور در خصوص بحث ایمن‌سازی محیط کار در وزارت تعاون،کار و رفاه اجتماعی گفت:یکی از وظایف بازرسان کار، بازرسی، سرکشی از کارگاه‌ها و کنترل مسائل ایمنی است. ایمنی دستگاه‌های محل کار، پوشش افراد از جمله کفش و لباس ایمنی در قانون مشخص شده است، همچنین محیط‌هایی که در آنها مواد شیمیایی مصرف می‌شود، مقررات خاص خود را دارند.

وی افزود:عنصر جنسیت تأثیری در تجهیزات محیط کار ندارد؛ تنها یک مورد در ماده ۷۵ قانون کار کارگاهی وجود دارد که ممنوعیت کار سخت و زیان‌آور و حمل بار بیش از حد مجاز برای زنان را مطرح می‌کند.

بارها از زبان کارگرانی که به ما مراجعه کرده‌اند از ترفند کارفرما هنگام بازرسی برای پنهان کردن زنان بدون بیمه شنیده‌ام
فاطمه وحدت در خصوص نظارت بر محیط‌های کارگری و شرایط فضای ایمنی گفت:متولی این نظارت وزارت کار است.

وی به تجربه شخصی خود در این زمینه اشاره کرد و افزود: من۱۷ سال در کارخانه تولیدی کار کرده‌ام و نظارت و بازرسی به‌طور مرتب از کارخانه‌ها و کارگاه‌ها صورت می‌گرفت. سپس لایحه جامع امور صنفی در مجلس مصوب شد و طبق آن کارگاه‌های ۵ و۱۰ نفره از شمول قانون کار خارج شدندو ما مدت‌ها و بارها جلوی مجلس تجمع کردیم که این اتفاق رخ ندهد. بنابراین بازرسی‌ها در بخش‌های کوچک کم شده است. به طور مثال در خیابان جمهوری تعداد کارگاه‌ها زیاد است؛ به طوری‌که در یک ساختمان ممکن است ۱۰ کارگاه باشد، اما وقتی بازرس اداره کار یا وزارت کار به آنجا می‌رود کارفرما به دلیل نپرداختن پول بیمه کارگران خود، اجازه بازرسی نمی‌دهد و گاهی کارگرهای خود را مخفی می‌کند.

نائب‌رئیس اتحادیه زنان کارگر کل کشور از بیمه نبودن زنان کارگر در برخی کارگاه‌ها خبر داد و گفت:بارها از زبان کارگرانی که به ما مراجعه کرده‌اند از ترفند کارفرما هنگام بازرسی برای پنهان کردن زنان بدون بیمه در آبدارخانه کارگاه شنیده‌ام.

از زمانی که کارگاه‌های کوچک را از قانون کار خارج کردند بازرسان نمی‌توانند به کارگاه‌های کوچک سرکشی داشته باشند
وحدت افزود: بازرسی از کارگاه‌های بزرگ به طور مرتب صورت می‌گیردو آنها دیگر نمی‌توانند از دید بازرس وزارت یا اداره کار خارج شوند. چک کردن مکان‌هایی که آتش‌سوزی رخ داده، مواد مورد نیاز برای خاموش کردن آتش، لباس ایمنی و… از جمله مواردی است که در بازرسی‌ها لحاظ می‌شود،اما از زمانی که کارگاه‌های کوچک را از قانون کار خارج کردند بازرسان نمی‌توانند به کارگاه‌های کوچک سرکشی داشته باشند.

حقوق پایین‌تر زنان نسبت به مردان
وی در ادامه در خصوص اجبار برخی زنان به کار تصریح کرد: برخیزنان مجبورند برای امرار معاش به حداقل‌ها تن دهند. قانون کار هم برای زنان و هم برای مردان نوشته شده و همه را در بر می‌گیرد، اما زنان بیشتر به کار تن می‌دهند و کارفرما از این مسئله سوءاستفاده می‌کند؛ چراکه در مورد حقوق و دستمزد کارفرما نمی‌تواند با مردان درگیر شود و حقوق و دستمزد آنها را پرداخت می‌کند، اما اگر زنی هم‌پای آن آقا باشد حقوق او پایین‌تر است و اگر نسبت به این موضوع اعتراض کند، اخراج می‌شود.

قانونی که کارگاه‌های ۵ نفر به پایین را از قانون کار خارج کرده بود ملغی شد
کاظم‌پور درخصوص مبحث مورد اشاره وحدت در مورد خارج شدن کارگاه‌های زیر ۵ و ۱۰ نفر از شمول قانون کار،گفت: یک زمان این مورد رخ داد، اما اکنون اینگونه نیست و قانونی که کارگاه‌های ۵ نفر به پایین را از قانون کار خارج کرده بود تمدید نشد و ملغی شد.

کارشناس مسئول روابط کار از وزارت تعاون،کار و رفاه اجتماعی اظهار کرد: هرچند کارگاه‌های زیر ۱۰ نفر از برخی قوانین مربوط به قانون کار مستثنی شده‌اند،اما مابقی قوانین در مورد آنها نیز صادق است.

بازرسی‌ها در تهران قطعاً کم شده است، اما در شهرستان طبق روال انجام می‌شود
وی در ادامه گفت:بازرسی‌ها در تهران قطعاً کم شده است، اما در شهرستان طبق روال انجام می‌شود.

کاظم‌پور کم‌شدن بازرسی‌ها را جمعیت زیاد کارگاه‌هادانست و افزود: کارگاه‌های زیادی داریمو جمعیت کارگری نیز زیاد است و برای این تعداد بازرس دولتی کم داریم و بازرسان صرفاً زمان خود را به شکایت‌ها صرف می‌کنند. وقتی حادثه‌ای رخ می‌دهد یا شکایتی از کارگری به دستشان می‌رسد، در مورد وضعیت حقوقی، ایمنی، و بهداشتی آن تحقیق و بررسی انجام می‌دهند و در این صورت است که بازرسان به بازرسی می‌روند و فرصت آن را ندارند که یک به یک کارگاه‌های موجود در تهران را بازرسی کنند.

بازرس، ضابط دادگستری محسوب می‌شود
وی تأکید کرد:وقتی حادثه‌ای رخ می‌دهد کارفرما نمی‌تواند بازرسان را به عنوان ضابط دادگستری به داخل مجموعه راه ندهد. کارفرما می‌توانداجازه ورود به مأموران تأمین اجتماعی را ندهد، اما بازرس، ضابط دادگستری محسوب می‌شود و در صورت اجازه ندادن، کارفرما متخلف است.

کارفرماها راه خود را برای دور زدن بازرسان پیدا می‌کنند
فاطمه وحدت در خصوص صحبت‌های کاظم‌پور گفت: در خیابان جمهوری اعضای اتحادیه به صورت بیمه‌شده در کارگاه‌ها کار می‌کنند و مخصوصاً بعد از این اتفاق من از افرادی که مراجعه کردند پرسیدم کهایمنی در محل کار شما رعایت می‌شود و آیا بازرس برای نظارت به کارگاه شما مراجعه می‌کند یا خیر؟؛ جوابی که دریافت کردم دقیقاً بدین صورت بود که کارفرما درِ ورودی آنقدر وسیله گذاشته و می‌داند اگر بازرس برای نظارت مراجعه کند، جریمه می‌شود، بنابراین زمان بازرسی در را می‌بندد و بیرون می‌رود تا بازرس به داخل کارگاه وارد نشود. یعنی کارفرماها راه خود را برای دور زدن بازرسان پیدا می‌کنند.

به دلیل وسایل اضافه راه برای فرار آنها از آتش نبوده و آنها مجبور شده‌اند از پنجره بیرون بروند
وی همچنین افزود: حتی در مورد حادثه خیابان جمهوری با صحبت با خانواده‌های زنان کارگر فوت‌شده، متوجه شدم که به دلیل همان وسایل اضافه راه برای فرار آنها از آتش نبوده و آنها مجبور شده‌اند از پنجره بیرون بروند. بنابراین به نظر من باید در قانون، بخش بازرسی فعال‌تر شود. وقتی بازرس کم داشته باشیم این اتفاق رخ می‌دهد و اگر بازرس به تعداد مورد نیاز در اختیار بود جلوی این اتفاقات گرفته می‌شد.

اگر قانون کار تأمین‌کننده بود، نیاز به اصلاح نداشت

در ادامه اشرف گرامی‌زادگان در خصوص ایمن‌سازی محیط کار بیان کرد:اگر قانون کار تأمین‌کننده بود، نیاز به اصلاح نداشت. لایحه جدید قانون کار و چگونگی وضعیت کار در مجلس در حال بررسی است وهمین امر نشان می‌دهد در طول این سال‌ها کسانی‌که مسئول بودند به این نکته توجه داشتند که باید اصلاحاتی صورت بگیرد. در زمینه ایمنی و حفاظتی حادثه خیابان جمهوری وقتی به گزارش کارشناسان نگاه کنید متوجه می‌شوید که فقط یک عامل در این حادثه دخیل نبوده است. یک مورد آن نیاز زنان به کار برای تأمین خانواده است که حق انسانی هر فرد؛ اعم از زن و مرد است که بخواهد کار پیدا کند. اگر کارگران بخواهند روز تعطیل سرکار بیایند بی‌شک طبق قانون وزارت کار باید موافقت آنها جلب شود.

همان‌طور که برای زنان در زمینه تسهیلات کاری تمهیداتی اندیشیده‌ایم در زمینه ایمنی نیز باید اقداماتی صورت گیرد
گرامی‌زادگان با بیان اینکه در مجموع قانون کار نیاز به ترمیم و بازنگری دارد که خوشبختانه مسئولان متوجه شده و در حال انجام آن هستند، گفت: همان‌طور که برای زنان در زمینه تسهیلات کاری تمهیداتی اندیشیده‌ایم در زمینه ایمنی نیز باید اقداماتی صورت گیرد. قانون تسهیلاتی برای زنان کارگر اختصاص داده است؛ مانند عدم انجام کار سخت و زیان‌آور برای زنان، ایجاد مهدکودک برای مادرانی که کودک دارند، تعیین ساعت شیر و…؛ اما در مجموع این موارد کافی نیست، زیرا در اجرا با اشکال مواجه شدیم.

وی ادامه داد: به طور مثال آیا همه این مراکز مهدکودک دارند؟ اگر مهدکودک ندارند آیا بودجه‌اش را تأمین کرده‌اند که به زنان تسهیلاتی داده شود؟ ایا حقوق زنان کارگر کافی است؟ آیا قراردادها قانونی است؟بسیاری از افراد کار می‌کنند، اما بیمه نیستند. کارفرما برای فرار از دیون دولتی، کارگران را پنهان می‌کند یا به دروغ اعلام می‌کند که زیر ۵ نفر در کارگاه کار می‌کنند و راه‌های فرار از قانون را به هر طریقی پیدا می‌کند. از این جهت؛ هم قانون کار باید اصلاح و بازنگری شود و هم برای زنان با توجه به فرهنگ و آداب موجود در کشور، تسهیلات و تمهیداتی منظور شود.

در خصوص ایمنی باید به مسائل زنان توجه بیشتری صورت گیرد
نماینده معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در ادامه اظهار کرد:قانون کار همه جوانب را در نظر گرفته و قوانین را برای زن و مرد مجزا نکرده است؛ هرچند در برخی موارد شرایط زنان خاص است و برخی محیط‌های کاری زنانه است، اما ایمنی برای همه یکسان خواهد بود.

وی تأکید کرد: در خصوص ایمنی باید به مسائل زنان توجه بیشتری صورت گیرد.

گرامی‌زادگان درخصوص حادثه دلخراش خیابان جمهوری بیان کرد: مشخص است که آن ساختمان مشکل داشته و وسایل ایمنی ندارد، همچنین کپسول جایی قرار گرفته که افراد نمی‌توانند آن را بردارند و استفاده کنند. به همین علت من فکر می‌کنم اگر بخواهیم در زمینه توسعه در کشور قدم برداریم، ناگزیریم تمهیدات و روش‌های جدیدی را پیش‌بینی کنیم.

در اجرای قانون دچار مشکل هستیم

وی بحث خود را با طرح این پرسش که زیان حاصل از این حادثه که متوجه خانه و خانواده زنان کارگر شده بیشتر است یا اگر آن زنان را بیمه می‌کردیم و طبق مقررات عمل می‌شد و روز تعطیل سرکار نمی‌آمدند و وسایل ایمنی لازم فراهم می‌کردیم؟، ادامه داد:قانون در این زمینه برنامه دارد، اما در اجرا دچار مشکل هستیم. اگر بخواهیم زنان شاغل شوند و در توسعه کشور مشارکت داشته باشند، باید بنا به نیاز روز برای آنها تسهیلات فراهم کنیم.

معضل کمبود نیروی بازرس
کاظم‌پور در خصوص صوری بودن بازرسی‌ها و لزوم توجه بیشتر به نظارت‌ها گفت: قطعاً بازرسی‌ها شکل صوری ندارد، اما در مورد کمبود نیروی انسانی برای بازرسی این موضوع به سیاست‌های کلان کشور بازمی‌گردد. اصل ۴۴ قانون اساسی به خصوصی‌سازی و کوچک کردن دولت تأکید دارد، اما ما شاهد هستیم که در برخی مراکز تعدیل نیرو صورت گرفتهاست و کسانی‌که سابقه و سنوات بیشتری دارند بازخرید یا بازنشسته می‌شوند، این مسئله‌ای نیست که وزارت کار جوابگو باشد و باید مجوز از مقامات بالا داده شود تا برای بحث بازرسی استخدام داشته باشند.

کارفرمایان با تسهیلات جزئی که دولت و قانون برای زنان قائل شده‌اند، مشکل دارند
وی تأکید کرد:آنچه که خانم گرامی‌زادگان در خصوص شرایط کار زنان و اندیشیدن تدابیر لازم مطرح کردند، درست است و ما هم قبول داریم؛ اما آنچه به تجربه به عنوان کارشناس روابط کار با ۱۳ سال سابقه کار می‌توانم بگویم این است که کارفرمایان با تسهیلات جزئی که دولت و قانون برای زنان قائل شده است، مشکل دارند. به طور مثال در بخش خصوصی با ۹ ماه مرخصی زایمان اختصاص‌داده شده به زنان موافقت نمی‌شود؛لذا تمام مشکل قانون نیست و به وزارت کار برنمی‌گردد. قانون یک ساعت شیردهی برای مادر گذاشته شده است، اما کارفرما همین که بفهمد زنی باردار است عذرش را می‌خواهد؛ حال اگر بخواهیم تسهیلات دیگری برای زنان فراهم کنیم مثلاً ساعت کاری زنان را کم کنیم،باعث می‌شود کارفرمایان زنان را برای کار نپذیرند.

از لحاظ ایمنی و حفاظت، تسهیلات بیشتری اختصاص یابد

گرامی‌زادگان در پاسخ به اظهارات کاظم‌پور بیان کرد: از آنجایی‌که بحث ما حادثه خیابان جمهوری است، نظر ما این است که از لحاظ ایمنی و حفاظت،تسهیلات بیشتری اختصاص یابد. در کشور برای زنان شاغل تسهیلاتی قرار داده‌ایم که منجر به کاهش استخدام زنان شده است. می‌خواستیم به زنان و امورآنها رسیدگی کنیم تا آنها به خانواده‌شان برسند، اما متأسفانه کارفرمایان دولتی و غیردولتی این موضوع را نپذیرفتند.

وی افزود:اگر بخواهیم تمام این موارد را جمع کنیم، فقر عامل مهم این مسائل است. اگر زنی فقیر باشد و نتواند خانواده را اداره کند و بچه‌هایش را سروسامان دهد یا حقوق همسرش کافی نباشد، برای زندگی بهتر تن به کار می‌دهد. این زن حق دارد و نمی‌توانیم کار را از او دریغ کنیم؛لذا باید روشی پیش‌بینی شودتا این مشکلات پیش نیاید.
آموزش و حمایت‌های دولتی؛ راه‌حل برطرف کردن نیاز زنان

وی در ادامه به راه‌حل برطرف کردن نیاز زنان اشاره کرد و گفت: نیاز این‌گونه از زنان را باید به دو صورت حل کنیم؛ یک راه از طریق خودشان است که مهارت کسب کنند، آموزش ببینند و کاری که شایسته آنهاست پیدا کنند و راه دوم اینکه حمایت‌های دولتی برای ایجاد اشتغال زنان وجود داشته باشداگر بخواهیم مسائلی مشابه حادثه خیابان جمهوری تکرار نشود، باید تمهیداتی اندیشیده شده و تمام جوانب سنجیده شود حتی اگر زمان ببرد.

معضل برگه سفیدامضایی که زنان هنگام کار محبور به امضای آن می‌شوند
در ادامه این نشست فاطمه وحدت به معضل برگه سفیدامضایی که زنان هنگام کار محبور به امضای آن می‌شوند اشاره کرد و گفت:وقتی زنان برای گرفتن حق و حقوق خود به اداره کار مراجعه می‌کنند،کارفرما این برگه را ارائه می‌دهد و اینجاست که هیچ کاری نمی‌توان برایشان انجام داد.

کارفرما این برگه را رو می‌کرد و دست ما و وکلا را می‌بست
وی افزود: دو سالی که در اداره کار در هیئت تشخیص بودم از هر کانالی وارد می‌شدیم تا مشکل یک کارگر حل شود، اما وقتی به آخرین مرحله و اداره کار می‌رسید، کارفرما این برگه را رو می‌کرد و دست ما و وکلا را می‌بست.

وزارت کار می‌تواند از نیروی بالقوه کارگری که در خانه کارگر نهفته است، برای بازرسی رایگان استفاده کند
نائب‌رئیس اتحادیه زنان کارگر سراسر کشور به بحث کمبود نیروی کار بازرس اعتراض کرد و گفت: در این زمینه وزارت کار می‌تواند از نیروی بالقوه کارگری که در خانه کارگر نهفته است، برای بازرسی رایگان استفاده کند. باید این بحث در کشور نهادینه شود و روی نظارت کار بیشتریانجام دهیم.

معضل برگه سفیدامضا معضلی جدی است، اما نیاز به فرهنگ‌سازی دارد
کاظم‌پور در پاسخ گفت: معضل برگه سفیدامضامعضلی جدیاست، اما نیاز به فرهنگ‌سازی دارد. وقتی سندی امضا می‌شود، به معنای آن است که باید همه موارد سند پذیرفته شود. هرچند می‌دانیم که بابت آن سند پولی پرداخت نشده است، اما کارگر هم نباید آن را امضا کند. اگر چند کارگر این سند را امضا نکنند، کارفرما دیگر این اجازه را به خود نمی‌دهد که چنین سندی بگیرد. پس باید قبول کرد که در مواردی ایراد از خود کارگران است.

گرامی‌زادگان در این خصوص اجرای قانون سه‌جانبه برای کاهش آسیب‌های اجتماعی را مناسب دانست.

ما باید برای آموزش کار کنیم
وحدت نیز مسئله آموزش را مطرح کرد و افزود:اگر ما یک آموزش همگانی به مردم بدهیم، کارفرما جلوی در ورودی کارگاه وسایل و پارچه قرار نمی‌دهد،زیرا به وجود کارگر نیاز دارد تا برایش کار تولید کند و چون آموزش دیده کپسول را جلوی دست قرار می‌دهد و راه خروج را باز می‌کند. باید این موارد در مردم نهادینه شود.

وی بیان کرد: قبول دارم که وزارت کار تعدیل نیرو داشته و کمبود نیروی بازرسی داریم، اما ما باید برای آموزش کار کنیم؛ منتها این آموزش باید از طریق صداوسیما باشد تا همگانی شود. ما روز زنان کارگر زمانی را برای آموزش اختصاص می‌دهیم، به کارخانه‌ها موارد مربوط را فاکس می‌کنیم، در خانه کارگر جلسه تشکیل می‌دهیم؛ اما این موارد جوابگو نیست. اگر این موارد آموزشی از صداوسیما پخش شود، همگانی خواهد شد. برای آموزش باید ساعت تعریف شود و مدرک اعطا گردد. اگر به کارگران بابت آموزش و یادگیری افزایش حقوق و یا پاداش داده شود، مطمئناً کارگران از آن استقبال خواهند کرد.

در این حادثه سه گروه متضرر شدند
فاطمه وحدت خاطرنشان کرد:کارگر و کارفرما هر دو باید از موراد قانونی مطلع شوند و مردم خودشان حامی وزارت کار و بازرسان،باشند. کارفرما نیز خواهد دانست که اگر این موارد ایمنی و قانونی را رعایت کند، تولید بالا می‌رود؛ اما کارفرمای خیابان جمهوری اکنون همه چیزش را از دست داده است.

وحدت با اشاره به حادثه خیابان جمهوری گفت: در این حادثه سه گروه متضرر شدند؛یک بخش کارگران آن کارگاه است که بیکار شدند، دو زن فوت کرده‌اند و بخش سومویرانی ساختمان و از دست رفتن سرمایه است. بنابراین راه درست را باید پیدا کرد. در این زمینه اطلاع‌رسانی به شدت ضعیف است.

لزوم آموزش همه‌جانبه
کاظم‌پور در خصوص بحث آموزش اینگونه توضیح داد که برای برنامه‌های تبلیغاتی که متولی آن اداره کل بازرسی کار است، انیمیشن‌هایی در رابطه با بازرسی تهیه شده بود اما باید همچنان فرهنگ‌سازی صورت گرفته و ریشه‌ای عمل شود. هرچقدر هم نیروی انسانی را در بخش بازرسی قوی کنیم تا زمانی که کارگر و کارفرما از حقوق خود مطلع نباشند، مشکلات وجود خواهد داشت.

وی افزود: آموزش، نیاز جامعه و زنان است و اگر در کنار آموزش بحث تشویقی وجود داشته باشد تأثیر بیشتری دارد، اما در رابطه با رتبه نمی‌توان برای تمام کارگاه‌‌ها این رتبه‌بندی را قرار داد؛ زیرا رتبه برای کارگاه‌های بالای ۵۰ نفر است. زنان باید حق و حقوق خود را بدانند.

کارشناس مسئل وزارت کار ادامه داد: در حال حاضر آموزش‌هایی وجود دارد که نیاز زنان جامعه نیست؛ بنابراین باید ایتدا در مطالعه و آسیب‌شناسی صورت گیرد که چه مسائل و موضوعاتی مورد نیاز زنان جامعه است و موضوعات آموزشی به آن بخش سوق داده شود.

آموزش از طریق صداوسیما تأثیرگذار است
گرامی‌زادگان نیز در خصوص بحث آموزش اظهار کرد: این آموزش‌ها جنبه فنی‌و‌حرفه‌ای دارد و به همین علت وزارت کار، سازمان تأمین اجتماعی، بهزیستی و سایرگروه‌هایی که در یک چارتِ وظیفه‌ایِموازی هستند، می‌توانند با بستن تفاهم‌نامه و قرارداد، آموزش‌ها را از طریق فنی‌و‌حرفه‌ای به افراد بدهند. اگر آموزش‌ها را به گونه‌ای قرار دهیم که فرد با آن رتبه بگیرد و تشویق‌کننده باشد، باعث می‌شود کارگران به امنیت بیشتر شغلی دست پیدا کنند.

وی تأکید کرد: یکی از نگرانی‌های ما در برنامه پنجم توسعه ماده ۲۲۷ بود که درباره امنیت زنان و کودکان است. در مورد ایمنی شغلی و محل کار برنامه‌هایی را با آموزش و تفاهم‌نامه می‌توان ایجاد کرد. به طور مثال وزارت کار می‌تواند با صداوسیما قرارداد و تفاهم‌نامه منعقد کند تابتواند انیمیشن، فیلم‌های آموزشی و زیرنویس ارائه دهد. همانطور که به نزدیکی چهارشنبه‌سوری می‌رسیم صداو سیما با نشان‌دادن صحنه‌ها به خانواده‌ها و کودکان آموزش می‌دهد و تأثیر آن را در جامعه می‌گذارد،بحث ایمنی در کار را نیز می‌توان با فرهنگ‌سازی حل کرد.

می‌توان در معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری تفاهم‌نامه‌ای با سازمان فنی‌و‌حرفه‌ای منعقد کنیم تا موانع کم شود
نماینده معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری گفت: اگر جنبه حقوقی موضوع با مشکل مواجه شود، به علت تمهیداتی است که کارفرما انجام می‌دهد و با دیدن نیاز افراد،قدرت خود را تحمیل می‌کند و چون امکانات نظارت را نداریم این مشکلات به وجود می‌آید؛ بنابراین باید آموزش را از طریق رسانه‌ها مانند صداوسیما انجام دهیم و نیز می‌توان در معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری تفاهم‌نامه‌ای با سازمان فنی‌و‌حرفه‌ای منعقد کنیم تا موانع کم شود. هر وزارت‌خانه در دولت می‌تواند با چنین تفاهم‌نامه‌ای آموزش را برگزار کند. در این زمینه خانه کارگر نیز می‌تواند به عنوان نماینده کارگران نظارت داشته باشد و نیرو معرفی کند وهزینه آموزش را دولت یا وزارت‌خانه‌ها برای آموزش بپردازند. لذا راهکار وجود دارد.

وی تأکید کرد: با تجربه به دست آمده در طول این سال‌هابه جرئت می‌گویم آموزش باعث رشد و شکوفایی انسان در هر زمینه‌ای می‌شود.

گرامی‌زادگان به دو نکته‌ای که در معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری مورد بررسی قرار گرفته بود، اشاره کرد و افزود: یک مورد اصلاح ماده ۸۶ و ۱۶۷ قانون کار بودکه خواستیم از دو نفر از نمایندگان کارگران، الزاماً یک نفر از آنها از زنان کارگر انتخاب شود. در شورای عالی کار در مورد ماده ۱۶۷ نیز درخواست کردیم از سه نفر نمایندگان کارگران، یک نفر از زنان کارگر انتخاب شود. از دیگر اقدامات صورت‌گرفته این بود که تمام چالش‌های پیش روی زنان را در جوامع حرفه‌ای و کاری بررسی کردیم که شامل سهمیه‌بندی جنسیتی در استخدام‌های کشوری وعدم پیش‌بینی ممنوعیت کار شبانه و تقلیل ساعت کار را می‌شود.

وجود نمایندگان زن کارگر در شورا باعث افزایش امنیت شغلی زنان می‌شود
در ادامه گرامی‌زادگان به بیان مشکلات زنان شاغل پرداخت و گفت:یکی از مشکلات وضعیت استخدامی زنان سرپرست خانوار شاغل، شغل‌های شرکتی و قراردادی است که مشکل عمده محسوب می‌شود. مشکلات اجرایی آیین‌نامه دورکاری،از دیگر مشکلات زنان شاغل است که متأسفانه به خاطر بد بودن سیستم به مرور فراموش می‌شود. عدم حضور نمایندگان کارگران زن در شورای عالی کار و حفاظت فنی و بهداشت کار نیز از دیگر مشکلات زنان شاغل است.

گرامی‌زادگان تأکید کرد:اصراری هم به آمدن زن در جامعه نیست و می‌تواند در خانه و مشاغل خانگی آن شغل را داشته باشد، اما چون نیاز است که زن کار کند تا زندگی بهتری برای خود و خانواده‌اش فراهم نماید و مرد در این زمانه به کار زن احتیاج دارد، در این زمینه می‌توانیم کاری کنیم که این زنان با آرامش بیشتری اشتغال داشته باشند. وجود نمایندگان زن کارگر در شوراها مسائل حفاظتی و امنیتی را افزایش می‌دهد و باعث می‌شود حوادثی مانند خیابان جمهوری رخن‌دهد.

اختصاص بودجه به طرح‌های شغلی زنان
نماینده معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری تشریح کرد:هدف ما در این معاونت این است که برای جامعه زنان کاری انجام دهیم. اگر موضوعی مصوب شود سعی می‌کنیم پیگیر باشیم. در خصوص ۹ ماه مرخصی زایمان،در قانون کلمه مجاز آمده است و افراد برای گرفتن یا نگرفتن آن آزاد گذاشته شده‌اند. همچنین اعتبار مالی آن تأمین نشده است. مسئله دوم این است که اگر طرحی به دولت داده می‌شود یا باید با دولت لابی شود یا باید اعتبار آن سنجیده شده و ردیف‌بودجه آن مشخص گردد. در خصوص بودجه اختصاص‌داده شده به کار زنان،این بار هم بودجه انقباضی بوده است.

وی افزود:هر دولتی که بر سر کار می‌آید قصد دارد و تلاش می‌کند که برای مردم کار کند و برای همین هدف سوگند می‌خورد، اما اگر به هدف خود نرسد، نشان می‌دهد که یا سوءمدیریت داشته یا منابع مالی نداشته یا تحت فشار بین‌المللی بوده است.

گرامی‌‌زادگان درخصوص بیمه حوادث در کارگاه‌ها گفت: در قانون کار بخشی با عنوان حادثه منظور شده است، اما بیمه حوادث که در بخش بیمه خصوصی مطرح است با این بخش قانونی متفاوت است.

وی در خصوص امنیت شغلی زنان در محیط کار گفت:نگرانی در خصوص امنیت زنان در محیط کار، بحثی است که در طول سالیان وجود داشته و از آنجایی‌که جامعه ما اسلامی است باید از سایر جوامع منزه‌تر باشیم و اگر اراده جمعی برای کاهش آسیب‌ها باشد، حتماً نتیجه حاصل می‌شود.

آموزش برای مصونیت زنان شاغل از آزار جنسی

فاطمه وحدت در خصوص آزار زنان در محیط‌های کاری گفت: در کارگاه‌های بزرگ این مورد کم است، اما در کارگاه‌های کوچک چون نظارت کمتر است شاید این اتفاق بیفتد. گزارش در این خصوص داشته‌ایم که کارفرما در را روی کارگر زن قفل می‌کرده است.

وی تأکید کرد: اگر ۴۰ ساعت آموزش فنی‌و‌حرفه‌ای در خصوص ایمنی و بهداشت برگزار کردیم، می‌توانیم ۵ ساعت هم در خصوص نگاه جنسیتی کلاس آموزشی بگذاریم؛ چراکه وقتی فردی آموزش ببیند مصونیت پیدا می‌کند.

فاطمه وحدت

وحدت در پایان گفت چرا حرفی می‌زنیم که نمی‌توانیم به آن عمل کنیم؟؛ من شرکتی را می‌شناسم که از کارمندان و کارگران زن خود تعهد می گیرد که تا ۵ سال حق ازدواج ندارند. چگونه است که در کنار این موضوع رسانه ملی ازدواج آسان و فرزندآوری را تشویق می‌کند؛ این موضوع از نظر روانی تأثیر بدی دارد. بنابراین در تمام زمینه ها آموزش می‌تواند راهگشای کار مردم باشد؛ زیرا مردم فهیمی داریم و کافی است به آنها آموزش دهیم و از آنها برای سازندگی استفاده کنیم.

کاظم‌پور نیز در پایان با اظهار امیدواری از اینکه مشکلات مالی مرتفع شود، گفت: در صورت حل مشکلات مالی، حمایت های لازم از زنان صورت گرفته و این منوط به حمایت دولت است. کارگری که ۹ ماه مرخصی می‌رود، قطعاً بار مالی برای کارفرما دارد.
مهر خانه/۲۷بهمن ۱۳۹۲


Viewing all 6328 articles
Browse latest View live




Latest Images