Quantcast
Channel: جهان زن
Viewing all 6328 articles
Browse latest View live

بازرس ویژه صداوسیما: به من گفتندظرف چندساعت باید ایران را ترک کنی

$
0
0

sharzad mirgholi seda wa simaفیلم سلفی عجیب خانم بازرس ویژه رییس صدا وسیما قبل از خروج از ایران

در این فیلم که ظاهرا ساعتی قبل از خروج وی از کشور ودر مسیر فرودگاه ضبط شده است خانم بازرس ویژه رییس صداوسیما اظهار می کند که به وی گفته شده است که ظرف چندساعت باید ایران را ترک کند.

فی کرده است.

به گزارش پارسینه، پس از انتشار خبر خروج ناگهانی، خانم شهرزاد میرقلی خان بازرس ویژه سرافراز از ایران، فیلم سلفی عجیبی از او منتشر شده است!در این فیلم که ظاهرا ساعتی قبل از خروج وی از کشور ودر مسیر فرودگاه ضبط شده است خانم بازرس ویژه رییس صداوسیما اظهار می کند که به وی گفته شده است که ظرف چندساعت باید ایران را ترک کند.

وی اظهار می کند که برای همیشه ایران را ترک کرده است.

سرافراز پس از آنکه شهرزاد قلی خان از کشور خارج شد با تغییر ساختار صداوسیما قائم مقام فنی را که با بازرس ویژه اش اختلاف داشت تغییر داده وجایگزینش را به معاونت تنزل داد.

شهرزاد میزقلی خان مدعی شده است با یکی از اعضای خاندان سلطنتی عمان به نام خالد سعید ازدواج کرده است.

گفتنی است برخی رسانه که از حامیان سینه چاک شهرزاد میر قلی خان به عنوان نماد استکبار ستیزی بودند، در برخورد با خروج ناگهانی او از ایران به مقصد عمان، سکوت کرده اند و کل این خبر و حواشی آن را بایکوت کرده اند!

شهرزاد میرقلی خان پیش از این بعنوان تنها زن ایرانی که به جرم خرید دوربین دید در شب برای ایران در اتریش بازداشت محاکمه ،باسپری کردن دوران محکومیت و پس از آزادی با ترفندی به امریکا کشانده می شود ، در امریکا بازداشت و به زندان گوانتانامو منتقل شده بود.

فیلم را میتوانید در آدرس زیر ببینید



حدود ۴۰ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از جمعیت کشور بیکار و غیرفعالند-زنان دچار غیرفعالی نیز به ۲۸ میلیون و ۲۰۵ هزارنفر بالغ شده است.

$
0
0

1bikarآمارهای ۱۰ ساله مرکز آمار ایران نشان می‌دهد با افزایش ۶.۸ میلیونی جمعیت غیرفعال کشور، هم‌اکنون جمعیت خانه‌نشین به ۴۰.۲ میلیون نفر رسیده است.

 

https://i2.wp.com/media.mehrnews.com/d/2015/10/11/3/1865855.jpg

به گزارش خبرنگار مهر، آمارها و محاسبات مراکز آماری نشان می‌دهد در حال حاضر حدود ۴۰ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از جمعیت کشور دچار غیرفعالی بوده و عملا تنها نقش یک مصرف کننده را در اقتصاد کشور بازی می‌کنند. آنها به هر دلیلی ترجیح داده اند در منازل بمانند و تلاشی برای کسب و کار و فعالیت در بازار کار نداشته باشند.

همچنین برخی می‌گویند غیرفعالی به آن شکلی که عنوان می شود، مطرح نیست و آمارهای ارائه شده دقت کافی را ندارند به نحوی که میلیون‌ها نفر در کشور هستند که از روش‌های مختلف به کسب درآمد و فعالیت اقتصادی اقدام می‌کنند اما قابل شناسایی نیستند و تمایلی به اعلام نوع فعالیت خود به آمارگیران ندارند. برخی هم ممکن است بگویند شغلی ندارند و منظور آنها شغل رسمی دولتی و مانند آن باشد، ولی به هر حال از محل‌هایی درآمد کسب می‌کنند.

از سویی نظریه ای وجود دارد که معتقد است حتی اگر فرض غیرفعالی و خانه نشینی ۴۰ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از جمعیت کشور درست باشد، به این دلیل است که افراد کاری برای انجام دادن ندارند و اگر شرایط بازار کار کشور تغییر یابد و فرصت اشتغال فراهم شود، قطعا سیل بزرگی از جمعیت برای کسب درآمد و انجام فعالیت اقتصادی داوطلب خواهند بود؛ بنابراین غیرفعالی میلیونی نشان از فلج عظیم فعالیت های اقتصادی و تولیدی کشور دارد.

۶۴ میلیون نفر در سن کار

با تمام این تفاسیر، حتی اگر نتوان به گزارش مرکز آمار ایران درباره غیرفعالی ۴۰ میلیون و ۲۰۰ هزارنفر از جمعیت در برابر فعالیت اقتصادی ۲۳ میلیون و ۸۱۸ هزارنفری کشور در سال گذشته هم اعتماد کامل کرد، این موضوع مشخص است که نه تنها ظرفیت مناسبی از جریان تولید و فعالیت‌های اقتصادی در کشور جریان ندارد، بلکه از آنسو جنب و جوش خوبی هم در نیروی کار مشاهده نمی‌شود و تمایل به کسب درآمد از روش‌های غیرمعمول بالا است.

علاوه بر این، روند غیرفعالی جمعیت طبق آمارهای رسمی ارائه شده در فاصله سال‌های ۸۴ تا پایان سال ۹۳ به صورت مستمر رو به افزایش بوده به نحوی که تعداد غیرفعالان کشور از ۳۳ میلیون و ۴۶۹ هزارنفر در سال ۸۴ به ۴۰ میلیون و ۱۹۸ هزارنفر در پایان سال گذشته افزایش یافته، در حالی که انتظار می رفت با افزایش هزینه های خانوار و میل به کسب درآمد برای پوشاندن هزینه های جاری زندگی، باید از تعداد غیرفعالان کاسته می شد.

حال که برنامه ریزی دولت‌ها و سیاست گذاری‌ها بر مبنای مستندات مرکز آمار ایران دستکم در بخش بازار کار است، استناد به آمارهای موجود نشان می‌دهد جمعیت فعال اقتصادی سال ۸۴ (یعنی گروه هایی که در سن کار قرار داشتند) ۵۶ میلیون و ۷۶۱ هزارنفر بوده که از این تعداد ۳۳ میلیون و ۴۶۹ هزارنفر غیرفعال و خانه نشین و ۲۳ میلیون و ۲۹۳ هزارنفر از نظر اقتصادی فعال بودند. خالص اشتغال کشور در سال ۸۴ به تعداد ۲۰ میلیون و ۶۱۸ هزارنفر و تعداد بیکاران هم ۲ میلیون و ۶۷۴ هزارنفر بوده است.

حال اگر بخواهیم مقایسه ای آماری با وضعیت بازار کار کشور در سال ۹۳ داشته باشیم، باید گفت تعداد جمعیت فعال کشور در سال گذشته ۲۳ میلیون و ۸۱۸ هزارنفر بوده که ۲ میلیون ۵۱۴ هزار نفر از آنها بیکار، ۲۱ میلیون و ۳۰۴ هزار نفر شاغل و ۴۰ میلیون و ۱۹۸ هزار نفر از مجموع ۶۴ میلیون جمعیت در سن کار، غیرفعال و خانه نشین بودند.

بنابراین در طول ۱۰ سال آنچه که اتفاق افتاد، اینکه تعداد بیکاران با اندکی کمتر در مرز ۲.۵ میلیون نفر باقی ماند و تعداد کل شاغلان نیز تنها ۷۰۰ هزار نفر بیشتر شد؛ به عبارتی از سال ۸۴ تا ۹۳ متوسط سالیانه ۷۰ هزار شغل در کشور ایجاد شد که هرگز تامین کننده نیازهای میلیونی بازار کار کشور نبوده و نخواهد بود.

نکته حائز اهمیت اینکه بر تعداد جمعیت در سن کار کشور در فاصله ۸۴ تا پایان ۹۳ به میزان ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر بیشتر شد اما به جای اینکه این جمعیت بتواند جذب بازار کار شود، غیرفعال شده و به میلیون‌ها خانه نشین اضافه شدند. حالا در پایان سال ۹۳، تعداد مردان دچار غیرفعالی کشور که حتی شامل صدها هزار نفر فارغ التحصیل دانشگاه ها نیز می شود، به حدود ۱۲ میلیون نفر و تعداد زنان دچار غیرفعالی نیز به ۲۸ میلیون و ۲۰۵ هزارنفر بالغ شده است.

تعداد مردان دارای غیرفعالی در سال ۸۴ بالغ بر ۱۰ میلیون و ۱۰۵ هزارنفر و تعداد زنان نیز ۲۳ میلیون و ۳۶۴ هزار نفر بوده است. حالا این آمارها در پایان سال ۹۳ به ترتیب در مورد مردان به حدود ۱۲ میلیون نفر و درباره زنان نیز به رقم بی سابقه ۲۸ میلیون و ۲۰۵ هزارنفر رسیده است. در این سال، تعداد مردان در جستجوی کار یک میلیون و ۷۵۴ هزارنفر و شاغلان هم ۱۸ میلیون و ۲۰۵ هزارنفر و تعداد زنان در جستجوی کار ۷۵۹ هزارنفر و شاغلان نیز ۳ میلیون و ۹۹ هزارنفر اعلام شد.

جدول افزایش غیرفعالی جمعیت در فاصله سال‌های ۸۴ تا ۹۳

غیرفعال بیکار شاغل فعال اقتصادی جمعیت در سن کار سال
۳۳۴۶۹۶۶۰ ۲۶۷۴۸۶۶ ۲۰۶۱۸۵۷۹ ۲۳۲۹۳۴۴۶ ۵۶۷۶۳۱۰۶ ۱۳۸۴
۳۴۶۵۸۲۸۷ ۲۶۴۲۶۴۸ ۲۰۸۴۱۴۲۰ ۲۳۴۸۴۰۶۸ ۵۸۱۴۲۳۵۶ ۱۳۸۵
۳۵۶۷۵۹۲۳ ۲۴۸۶۲۳۸ ۲۱۰۹۲۴۷۷ ۲۳۵۷۸۷۱۵ ۵۹۲۵۴۶۳۹ ۱۳۸۶
۳۷۴۰۷۶۸۶ ۲۳۹۲۱۷۹ ۲۰۵۰۰۳۱۰ ۲۲۸۹۲۴۸۹ ۶۰۳۰۰۱۷۶ ۱۳۸۷
۳۷۵۰۵۰۴۰ ۲۸۳۹۹۷۱ ۲۱۰۰۰۷۰۴ ۲۳۸۴۰۶۷۵ ۶۱۳۴۵۷۱۵ ۱۳۸۸
۳۸۵۱۶۲۳۱ ۳۲۱۸۳۲۹ ۲۰۶۵۶۶۹۳ ۲۳۸۷۵۰۲۳ ۶۲۳۹۱۲۵۴ ۱۳۸۹
۴۰۰۴۹۱۵۹ ۲۸۷۷۶۰۸ ۲۰۵۱۰۰۲۵ ۲۳۳۸۷۶۳۳ ۶۳۴۳۶۷۹۳ ۱۳۹۰
۳۹۲۳۵۴۱۶ ۲۸۴۸۲۳۷ ۲۰۶۲۸۲۲۵ ۲۳۴۷۶۴۶۲ ۶۲۷۱۱۸۷۹ ۱۳۹۱
۳۹۵۲۱۳۳۳ ۲۴۸۸۳۷۲ ۲۱۳۴۶۱۷۹ ۲۳۸۳۴۵۵۲ ۶۳۳۵۵۸۸۵ ۱۳۹۲
۴۰۱۹۸۲۲۲ ۲۵۱۴۱۶۵ ۲۱۳۰۴۳۰۳ ۲۳۸۱۸۴۶۹ ۶۴۰۱۶۱۹۰ ۱۳۹۳

غیرفعالی جمعیت توقف ندارد!

براساس داده های جدول، همانطور که در فاصله سال‌های ۸۴ تا پایان ۹۳ بر تعداد جمعیت در سن کار کشور افزوده شده است، بر تعداد جمعیت غیرفعال و خانه نشین نیز افزوده شده و می توان گفت بخش بزرگی از افرادی که در طول سال‌های اخیر به سن کار رسیده اند، به جای انجام فعالیت اقتصادی دچار غیرفعال و سرگشتگی شده اند و تمایلی به کسب و کار از خود نشان نمی دهند.

همچنین عملکردهای بسیار ضعیف اشتغال زایی نیز باعث شده است تا جمعیت شاغلان کشور افزایش چندانی نداشته باشد و تعداد بیکاران هم در سطح ۱۰ سال قبل باقی بماند و چیزی از آن کم نشود. علاوه بر این، بر تعداد جمعیت فعال اقتصادی یعنی مجموع شاغلان و بیکاران هم ۵۲۵ هزارنفر افزوده شود.


سهم دانش‌آموزان خوزستانی از چاه‌های نفت، مدارس بدون بخاری‌ست/ کاهش 40 درصدی قدرت خرید معلمان

$
0
0

1moalem daneshamoozایلنا: عضو کانون صنفی معلمان استان خوزستان به بی‌انگیزه شدن معلمان این استان و همچنین عدم پرداخت پاداش پایان خدمت بازنشستگان اشاره کرد و گفت: معلمان بنا دارند که ساعت‌های اضافه کاری خود را به علت پرداخت نشدن حق و حقوق‌شان کنار بگذارند؛ چراکه از اسفندماه سال گذشته هیچگونه اضافه‌کاری به معلمان پرداخت نشده است.

پیروز نامی (عضو کانون صنفی معلمان استان خوزستان) در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، درباره شرایط و امکانات آموزشی و تحصیلی در این استان توضیح داد و گفت: در منطقه ۴ اهواز که در واقع یکی از بهترین مناطق این استان محسوب می‌شود؛ تدریس می‌کنم، اما این مدرسه کمترین امکانات را هم ندارد؛ به‌طور مثال به دلیل این که همه بر این باور هستند؛ استان خوزستان، استان گرمی است در مدارس استان بخاری وجود ندارد، اما به دلیل این که اینجا یک جلگه محسوب می‌شود، در فصل زمستان هوا سرد و مه‌آلود می‌شود و با وجود این که خوزستان منبع گاز است و استانی نفت خیز، مدارس اینجا حتی گاز کشی هم نشده است!

مدارس کولر گازی ندارند/ میز و صندلی‌هایی که در شان معلمان نیست

وی با اشاره به اینکه حتی مدارس دارای آب گرم هم نیستند و از داشتن کولر گازی در گرمای بالای ۴۰ درجه محروم هستند، گفت: اگر پنکه و کولر هم داشته باشند، اغلب مشکل دارند. از طرفی میز و صندلی‌هایی که برای معلمان استفاده شده، اغلب شکسته هستند که در شان معلمان نیست و ما بارها نسبت به این موارد معترض شدیم.

نامی یادآور شد: به یاد دارم که سال گذشته اداره برق، برقی یک از هنرستان را به دلیل بدهی ۳ میلیون تومانی قطع کرد و تا زمانی که دو میلیون تومان آن را به واسطه خیرین پرداخت نکردند، برق مدرسه وصل نشد.

مدارس ناایمن در مسجد سلیمان و سوسنگرد

این آموزگار اضافه کرد: اینجا مدارس هیات امنایی هم داریم که با وجود آنکه می‌توانند از اولیا پول بگیرند، اما برخی از آنها به دلیل آنکه در مناطق فقیرنشین هستند، پولی از اولیاء نمی گیرند. کمی آن طرف‌تر یعنی در مسجد سلیمان، سوسنگرد، حمیدیه و روستاهای اطراف ایذه شرایط بدتر است؛ به گونه‌ای که اتاقک هایی که در آن معلمان تدریس می‌کنند؛ ناایمن هستند و به محض آمدن زلزله و یا بارندگی شدید خسارت جانی و مالی در پی خواهند داشت.

سرانه مدارس چند سال است که پرداخت نمی‌شود

عضو کانون صنفی معلمان با بیان این مطلب که بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم با وجود وعده و وعیدهایی که در خصوص بهتر شدن شرایط به خصوص در مناطق محروم داده شد، اما اتفاق ویژه خاصی را شاهد نبودیم، تصریح کرد: از سوی دیگر چند سالی است که سرانه مدارس به طور کل قطع شده و پرداخت نمی‌شود. سالی ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای هر مدرسه به منظور خرج‌های جانبی پرداخت می‌شود که این اعتبارات چند سالی است که قطع شده است.

پررنگ شدن آسیب‌های اجتماعی و خشونت بین دانش‌آموزان

وی به پررنگ‌تر شدن آسیب‌های اجتماعی و خشونت در میان دانش‌آموزان و همچنین به خودکشی‌های اخیر دانش‌آموزان اشاره کرد و گفت: علاوه بر خودکشی‌هایی که به نتیجه می‌رسد، متاسفانه شاهد اقدام به خودکشی‌هایی پنهان در مدارس هستیم. به طور مثال چند روز پیش بود که یکی از دانش‌آموزان تمام دو دست خود را با تیغ زده بود. از سوی دیگر شاهد اعتیاد برخی دانش‌آموزان هستیم؛ به گونه‌ای که در میان دانش‌آموزان دوم و سوم دبیرستان، سیگار کشیدن بسیار عادی است و حتی دانش‌آموزانی داشتم که شیشه مصرف می‌کردند و از قیافه‌هایشان نیز مشخص بود.

تعهدی در دولت قبل که توهین به معلمان بود!

وی با بیان اینکه ۱۷ سال است که سابقه تدریس دارد، گفت: ظرف ۷ الی ۸ سال گذشته هر سال با سرعت چشمگیری، رفتارهای خشونت‌آمیز و ناهنجاری‌ها میان دانش‌آموزان رو به افزایش است. در زمان دولت قبل کاغذی به معلمان داده می‌شد و آنها باید در آن کاغذ متعهد می‌شدند که در پایان سال تحصیلی دانش‌آموزان‌شان با درصدی رشد مواجه شده‌اند و بعد پای آن را امضاء می‌کردند، بدین ترتیب معلمان را وادار می‌کردند که حتما این کار را باید انجام دهند و در صورتی که معلم این کار را انجام نمی‌داد توبیخ و از ارزیابی‌اش کم می‌شد. کانون صنفی نسبت به این مساله اعتراض کرد، چرا که این اقدام را توهین به معلمان می‌دانست و در نهایت خردادماه امسال این بخشنامه لغو شد.

سیاست‌های غلط و نمره‌های غیرواقعی در دولت پیشین

وی با بیان این مطلب که استان خوزستان از نظر سطح کیفی و وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان در میان استانها در رتبه ۳۰ قرار دارد، اظهار داشت: البته در بازده زمانی (دولت قبل) با اجرای سیاست‌های غلط و نمره‌های غیرواقعی رتبه این استان بهتر شد.

موج بی‌انگیزگی در معلمان/ عدم پرداخت اضافه‌کاری

عضو کانون صنفی معلمان استان خوزستان به بی‌انگیزه شدن معلمان این استان و همچنین عدم پرداخت پاداش پایان خدمت بازنشستگان آموزش و پرورش اشاره کرد و اظهار داشت: معلمان بنا دارند که ساعت‌های اضافه کاری خود را به علت پرداخت نشدن حق و حقوق شان کنار بگذارند؛ چرا که از اسفندماه سال گذشته هیچ گونه اضافه کاری به معلمان پرداخت نشده است.

وی ادامه داد: البته این موضوع فقط برای استان خوزستان صدق نمی‌کند و به نظر برای سایر استانها نیز به همین صورت است. معلمان معمولا ساعت‌های موظفی خود را در مدارس مرکز شهر که شرایط و امکانات خوبی دارند؛ می‌گذرانند و اضافه‌کاری‌هایشان را در حاشیه‌ها انجام می‌دهند و اگر قرار باشد که معلمان اضافه کاری های خود را کنار بگذارند، بنابراین بسیاری از مدارس حاشیه‌نشین خالی از معلم می‌شود و این مساله به مدارس حاشیه شهرها ضربه می‌زند. همچنین چندین سال است که حق‌الزحمه امتحانات و حق الزحمه کارورزی معلمان پرداخت نشده است.

عضو کانون صنفی معلمان به این مساله که حقوق معلمان باید به بالاتر از خط فقر برسد، تاکید کرد و افزود: به طور مثال من با ۱۷ سال سابقه و فوق لیسانس یک میلیون و چهارصد هزار تومان حقوق می‌گرفتم که با اجرای رتبه‌بندی به یک میلیون و هفتصد هزار تومان افزایش یافته است؛ این درحالی است که حقوق معلمان با این افزایش‌ها ترمیم نمی‌شود؛ چراکه در مقایسه با حقوق کارمندان بسیار پایین است. حتی اگر این موضوع را در نظر بگیریم که حقوق بسیاری از کارمندان با حقوق معلمان برابر است، اما در مقابل کارمندان سایر وزارتخانه‌ها از مزایا برخوردار هستند.

قدرت خرید معلمان ۴۰ درصد پایین آمده است

این آموزگار با بیان این مطلب که طبق قانون اساسی سالیانه باید به میزان تورم به حقوق کارمندان اضافه شود، عنوان کرد: این درحالی است که در سالهای ۸۹ ، ۹۰ و ۹۱ تورم زمانی که ۲۵ درصد بود، ۲۰ درصد حقوق معلمان اضافه شد، زمانی که تورم ۴۰ درصد بود؛ ۲۵ درصد به حقوق معلمان اضافه شد و زمانی که تورم ۱۵ درصد بود؛ ۱۱ درصد به حقوق معلمان اضافه شد. وقتی این کسری‌ها را با هم جمع زدیم به این نتیجه رسیدیم که ۴۰ درصد قدرت خرید معلمان پایین آمده است و هنگامی که در خصوص این موضوع به دیوان عدالت اداری شکایت کردیم؛ پاسخ دادند که این موضوع برای دولت قبل است و توان پردخت این مبالغ به معلمان وجود ندارد و شکایت ما رد شد.

وی درباره وضعیت بیمه تکمیلی فرهنگیان توضیح داد و گفت: وضعیت نسبت به گذشته بهتر شده است، اما مشکلی که وجود دارد، این است که زمانی که ما به بیمارستان و یا مراکز درمانی مراجعه می‌کنیم به دلیل عدم قرارداد بیمه فعلی با این بیمارستانها ما مجبور هستیم که برگه خدمات ارایه شده را به دفاتر بیمه ارایه دهیم و پس از یک الی دو ماه بعد این هزینه پرداخت می‌شود و این موضوع کار را برای ما سخت کرده است.

نامی با اشاره به جمع آوری امضاء برای تعویض بانکی که حقوق معلمان در آن پرداخت می‌شود، گفت: آموزش و پرورش ارگان بزرگی است و یک میلیون و دویست هزار نفر پرسنل دارد و اگر در نظر بگیریم که بابت هر کدام از پرسنل یک میلیون و پانصد هزار تومان حقوق پرداخت می‌شود؛ جمع آن عدد بزرگی است، اما بانکی که در حال حاضر حقوق ها در آن پرداخت می‌شود نه سودی به این پول‌ها تعلق می‌دهد و نه خدمات و تسهیلاتی ارایه می‌دهد. معتقدیم که با برگزاری یک مناقصه، بانکی که علاقمند است و خدمات بهتری را به فرهنگیان ارایه می‌دهد به عنوان بانک پرداخت حقوق اتنخاب شوند، درحال حاضر به دنبال جمع آوری امضاء هستیم.


بیش از ۱۰ هزار کودک پناهجو در اروپا ناپدید شده‌اند

$
0
0

1children-asylum_640x360_getty_nocreditسازمان خیریه موسوم به » نجات کودکان» گفته است که حدود ۲۶ هزار کودک مهاجر سال گذشته بدون خانواده وارد اروپا شده اند

 

واحد اطلاعات پلیس اتحادیه اروپا (یوروپل) گفته است که بیش از ۱۰ هزار کودک پناهجو در دو سال گذشته پس از ورود به اروپا احتمالا ناپدید شده اند.

براساس این گزارش گفته شده که ورود این کودکان به کشورهای اروپایی ثبت شده است.

برایان دونالد، رئیس یوروپل به روزنامه بریتانیایی آبزرور گفته است که حدود ۵ هزار نوجوان تنها در ایتالیا ناپدید شده اند.

یوروپل نسبت به بهره برداری جنسی از این کودکان از سوی باندهای تبهکار هشدار داده است.

آقای دونالد گفته است که یوروپل نمی داند که این کودکان کجا هستند و چه کار می کنند.

سازمان خیریه موسوم به » نجات کودکان» گفته است که حدود ۲۶ هزار کودک مهاجر سال گذشته بدون خانواده وارد اروپا شده اند.

به گفته یوروپل گروه‌های تبهکار فعال در قاچاق انسان در اروپا در حال حاضر پناهجویان را هدف قرار داده اند.

سخنگوی سازمان بین المللی مهاجرت به بی بی سی گفته که هرچند رقم ۱۰ هزار کودک گمشده رقمی «شوک آور» است اما «تعجب آور» نیست.

این مقام سازمان بین المللی مهاجرت ابراز امیدواری کرده که اتحادیه اروپا در پیدا کردن این کودکان مساعدت کرده تا آنها بار دیگر بتوانند به خانواده هایشان ملحق شوند.


هما دارابی؛ زنی که در آتش شئونات اسلامی سوخت

$
0
0

1homa darabiدوم اسفند ۱۳۷۲ زنی در میدان تجریش تهران حجاب از سر برداشت و خود را به آتش کشید. زنی که فعال سیاسی بود و در کارنامه‌اش سابقه سال‌ها فعالیت و مبارزه سیاسی داشت و همزمان پزشک بود و روان‌پزشک.

 

خودسوزی زنان 2

 

هما دارابی، استاد دانشگاه، روان‌پزشک و عضو حزب ملت ایران بود. هم‌حزبی‌های او در توصیفش می‌گویند که زنی به‌شدت فعال بود و خیلی امید داشت که انقلاب تحولات مثبتی برای به‌خصوص زنان به ارمغان بیاورد اما ناخشنود از آنچه در عمل اتفاق می‌افتاد و سرخورده از وضعیتی که بر زنان حاکم می‌شد، با خودسوزی به اعتراض برخاست.

Unknownn

هما دارابی

انتقادها از وضعیت زنان در ایران، حقوق زنان و مسائل مربوط به حجاب به شکل‌های مختلف مطرح می‌شود اما حتی در جست‌وجوی گوگل هم کمتر مطلبی به‌دست می‌آید از سرگذشت و سرنوشت زنی که در اعتراض به تضییع حقوق زنان و حجابی که به‌اجبار بر سر زنان نشست دست به خودسوزی زد. کمتر کسی از نسل‌های جدید هم او را می‌شناسد و خبر دارد که میدان تجریش در اسفند ۱۳۷۲ چه تاریخی با او در خود نهفته است.

بهرام نمازی، عضو حزب ملت ایران در مصاحبه با زمانه، هما دارابی را زنی روشنفکر، مبارز، آگاه و پزشک تحصیل‌کرده مبرزی معرفی می‌کند که دارای فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی در دوران دانشجویی و بعد از آن بود. او می‌گوید: «طبیعی است فشاری که پس از انقلاب وارد آمد به بانوان در خصوص پوشش و حجاب و دیگر مسائلی که همه مطلع هستند روی ایشان بسیار بسیار اثر نامطلوب گذاشت و ایشان را دچار افسردگی کرد. به علت مقاومتی که درباره حجاب کرد از کار معذورش داشتند و همه این مسائل دست‌به‌دست هم داد و ایشان دچار آشفتگی و پریشانی خاطر شد. کناره گرفت و وضعیت چنان پیش رفت که به آن واقعه دل‌خراش انجامید.»

او توضیح می‌دهد: «ایشان خیلی آدم حساسی بودند، خیلی روی انقلاب و مردم حساسیت داشتند حقوق زنان برای ایشان خیلی اهمیت داشت و هرکجا می‌رفتند برخلاف همه آن چیزی می‌دیدند که برای آن سال‌ها مبارزه کرده بودند. مسئله حجاب و.. مجبورشان کرد که این کار را بکنند. مسئله حجاب، مسئله‌ای بود که ایشان را خیلی عصبانی کرده بود. در مجموع آدمی خیلی مبارز و حساس بود. با این کثافت‌کاری‌هایی که به نام مذهب و دین می‌کنند خیلی اذیت شد و هیچ راهی ندید. خواست به‌صورت نمادین این کار را بکند که همه مردم متوجه بشوند جریان چیست و چه اتفاقاتی دارد می‌افتد. ولی خب مردم این‌قدر سرگرم زندگی خود بودند که هیچ اتفاقی نیفتاد غیرازاینکه دوستانشان همه متأسف شدند. خیلی‌ها هیچ به روی خودشان نیاوردند حکومت هم اصلاً هیچ به روی خودش نیاورد. فقط هم او نبود خانم فروهر را قبل از اینکه بکشند در امریکا متهم کردند که چرا آزادی و.. بعد آن‌طور او را کشتند مردم بیدار شدند؟»

هما دارابی، ۲۶ دی ماه ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. او از سال ۱۳۳۸ همزمان با ورود به دانشکده پزشکی عضو جبهه ملی ایران و حزب ملت ایران شد و در ۱۶ آذر ۱۳۴۰ در مراسم بزرگداشت کشته‌شدگان ۱۶ آذر سخنرانی کرد. پروانه فروهر در مصاحبه‌ای درباره هما دارابی (متن مصاحبه را پرستو فروهر در اختیار زمانه قرار داده) گفته است: «خانم دارابی از دانشجویان مبارز دانشجویی سال ۱۳۳۹ هستند و همان هنگام عضو حزب ملت ایران بودند. در همان هنگام عضو کمیته دانشگاه بودند و به‌عنوان یکی از سرشناس‌ترین دانشجویان و یکی از اصلی‌ترین مبارزان به زندان افتادند. در تمامی رویدادهایی که به انقلاب انجامید، حضوری کوشا و صمیمانه داشتند اما متأسفانه خوشه‌چینان پس از پیروزی انقلاب، چهره‌های پرارج و کارا را یکی پس از دیگری کنار زدند و جای آنها را به از راه رسیدگان بی‌مایه دادند. خانم دارابی هم از این قانون دور نماند و سال تحصیلی ۱۳۶۹ او را برخلاف نص صریح قانون از استادی برکنار کردند. دلایلشان هم همان دلایل مسخره‌ای بود که همه‌جا با زن‌ها برخورد می‌کنند، عدم رعایت شئونات.»

سیمین مخبر، یکی از دوستان نزدیک خانم دارابی در پیش از انقلاب به زمانه می‌گوید: «ما سال‌های قبل از انقلاب که فعالیت جبهه ملی و ضد سلطنت بود دانشجو بودیم و قبل از اینکه بروند امریکا خیلی دوست بودیم من دانشکده حقوق بودم ایشان دانشکده پزشکی بود. فارغ‌التحصیل شدند و برای ادامه تحصیل رفتند امریکا. مدرک روان‌پزشکی را در امریکا گرفتند و بعد از بازگشت به ایران در دانشگاه تدریس می‌کردند. از نظر سیاسی عضو جبهه ملی بود، به‌شدت طرفدار دکتر مصدق بود و به‌شدت مخالف با کمونیست‌ها و درباری‌ها. بعد از انقلاب بیشتر در احمدآباد ایشان را می‌دیدم. مشکلات زیادی برای ایشان پیش آمد که باعث آزردگی ایشان شد و اثرات روانی روی ایشان گذاشت. به‌خصوص بحث حجاب بود…»

فرزین مخبر، دیگر هم‌حزبی هما دارابی به زمانه می‌گوید: «مسئله حجاب نبود تنها، خیلی فعال بود و خیلی امید داشت به انقلاب که تحول مثبتی بینجامد و بعد سرخورده شد از مسائلی که دید. ناخشنود بود از وضعیتی که پیش آمده بود. و نتوانست بپذیرد سرانجام آن‌همه تلاش و مبارزه آن چیزی است که دارد اتفاق می‌افتد.»

پروانه فروهر آذر ۱۳۷۷ با ۲۴ ضربه چاقو توسط نیروهای امنیتی در منزل مسکونی‌اش به اتفاق داریوش فروهر کشته شد. او یکی از قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای است و متن سخنرانی او در مراسم ختم هما دارابی از اصلی‌ترین منابعی است که در جست‌وجوی گوگل درباره خانم دارابی به‌دست می‌آید.

پروانه فروهر

پروانه فروهر

خانم فروهر در این سخنرانی گفته است: (هما دارابی) در مورد زنان باورهای خاص داشت، باور داشت که زن برای آن به وجود آمده تا به‌عنوان موجودی انسانی سرنوشت بشری خویش را  کامل سازد و توقف زنان برای او موضوعی بس دردناک بود و سرانجام به این نتیجه دست یافت که اگر زنان می‌خواهند زندگی‌شان دگرگون شود باید خودکاری کنند. نباید چشم‌به‌راه آینده بمانند، باید بی‌درنگ دست‌به‌کار شوند و وضع خود را زیر و زبر سازند. این وجدان، این خودآگاه، بی‌گمان در برابر قدرت هوش‌ربای دستیابی به یک همبود انسانی، هر چه حساس‌تر می‌شد. اما از سوی دیگر نیاز به شناختن هر چه بهتر جهان، به طرز تفضیلی‌تر، دقیق‌تر و زنده‌تر از گذرگاه برخورد واقعی با همنوعان احساس می‌شد. با چنین احساسی است که تا شور زندگی در او جریان دارد از آموختن و افزودن در گستره دانش خویش بازنمی‌ایستد، راه می‌جوید، راه می‌نماید، پیکار می‌کند، از بامداد تا شامگاه که سر بر بستر می‌نهد، در تلاش است، هیچ کجا تسلیم نمی‌شود.»

خانم فروهر در ادامه توضیح داده: «وقتی انقلاب صورت گرفت گمان کرد زنان در جای طبیعی خود مستقر خواهند شد و نیازی به نبردی جداگانه نخواهند داشت، اما چنین نشد. آنها هیچ به دست نیاوردند که بسیاری هم از دست دادند … سوگنامه او تعارضی است میان خواست‌های بنیادی و ناگزیری‌های موقعیتی، چه راه‌هایی بر او گشوده و کدام به بن‌بست می‌انجامید؟ چه مقتضیاتی او را محدود می‌داشت و چگونه یکه و تنها می‌توان بر این مقتضیات چیره گردید و در یک همبود انسانی شرکت جست؟ صدای رسایش به‌رغم جثه کوچک هنوز در این ایران بلازده جاری است، آن‌همه پویایی، بالندگی، سرسختی و غرور، امروز او را با چه معیاری می‌توانیم سنجید؟ او می‌خواست به‌راستی شایسته زندگی باشد و می‌دانیم جز با انگیزه تلاش زنده نبود. شور ارتباط، دائمی‌ترین جهت و مجوز واقعی تهور زندگی‌اش بود. وقتی این رابطه را زیر حقیرترین برچسب‌ها قطع کردند، به‌راستی نبض زندگی او را بریدند، نبض توفنده هستی پرثمرش را از کوبیدن باز داشتند. مبارزه برای او آیین بود، ایمان بود و این مبارزه در هر فرازی از زندگی در جایگاه ویژه‌ای قرار گرفت. و آنجا که همه راه‌ها بسته شد، زندگی را به پیکار فراخواند…»

زمانه


داعشی های ایران و مشکل حجاب!!

$
0
0

زنان سوریه به دست داعشعلی مطهری: برخورد پلیس راهور با بدحجابی، قانون ندارد
خبرآنلاین|‌ موضوع حجاب یکی از چالش‌های همیشگی در فرهنگ عمومی ایران است. آمارهای مختلفی درباره رعایت حجاب در ایران وجود دارد، اما منتقدان به وضع حجاب همچنان ناراضی هستند. یکی از منتقدان همیشگی به وضع حجاب در جامعه، علی مطهری، نماینده مردم تهران در مجلس است. او معتقد است باید تلاش‌های بیشتری برای بهبود وضع حجاب شود. این درحالی است که در امر حجاب، بیشترین نمود،‌ برخوردهای پلیس است. چندی پیش هم تردد مختلط گردشگران در کویر مرنجاب ممنوع شد. هرچند این تصمیم مسئولان شهر نائین با اعتراضاتی همراه بود، ‌اما در یکی، دو مورد، به دلیل نشستن زن و مرد کنار هم، پلیس مانع تردد اتوبوس گردشگران در کویر مرنجاب شد. از سوی دیگر پلیس راهور اعلام کرده که با بدحجابی در خودروها برخورد می‌کند.

مطهری در پاسخ به اینکه اسلام درباره حجاب دستوراتی دارد که باید اجرا شود؛ اما به بهانه حجاب یک‌سری برخوردها می‌شود؛ مثلا تورهای مختلط گردشگری در کویر مرنجاب با منع مواجه شد، حتی یکی، دو مورد اجازه ورود اتوبوس گردشگران به نائین داده نشد چون زن و مرد در اتوبوس کنار یکدیگر نشسته بودند. چطور می‌شود هم حجاب و عفاف رعایت شود و هم حداقل آزادی‌های فردی، گفت: «اینکه در مسأله حجاب افراط شود، درست نیست. این‌که جلوی گردشگرها را بگیرند، پسندیده نیست. ما حق تجسس نداریم. یعنی اگر زن و مردی یا دختر و پسری در خیابان با هم راه می‌روند، این‌که بگوییم شما چه نسبتی دارید، زن و شوهرید یا نیستید؟ اینها درست نیست. البته یک وقت هست که می‌خواهند بروند در هتلی شب بخوابند، باید مشخص باشد که رابطه زوجیت با هم دارند. اما بقیه‌اش را قبول نداریم. این درست نیست که یک اتوبوس گردشگری می‌رود، خانم و آقایی کنار هم نشسته‌اند، برویم و جلویش را بگیریم. این اختلاط به آن معنی نیست. این فرق می‌کند با اردوی مختلط دانشجویی که پسر و دختر قاطی هستند، با هم بروند کوه و بیایند. اینها آسیب ایجاد می‌کند.»
او درباره این‌که اکنون پلیس راهنمایی و رانندگی هم مسئول برخورد با بدحجابی در خودروها شده است، گفت: این موضوع را که پلیس راهنمایی و رانندگی می‌تواند با بدحجابی برخورد کند، من نشنیده‌ام. طرحی در مجلس آمده بود که چنین چیزی اجرا شود اما به جریان نیفتاد.
نماینده مردم تهران در پاسخ به این‌که این امر قانونی است یا خیر هم تاکید کرد که نمی‌دانم مستند قانونی آنها چیست. اما چند ماه پیش طرحی آمده بود و در کمیسیون فرهنگی مطرح شد که اگر کسی در خودرو بی‌حجاب یا بدحجاب باشد، آن خودرو ۱۰۰‌هزار تومان جریمه می‌شود. من شخصا با این طرح مخالفت کردم. گفتم من همیشه از نظارت بر حجاب دفاع کرده‌ام، اما با این طرح مخالفم. معنی ندارد چنین چیزی. آیا این طرح باعث می‌شود حجاب بدتر شود یا بهتر؟ مثلا کسی که جریمه شده، روسری‌اش را بردارد و چهارراه بعدی برگ جریمه دربیاورد و بگوید من جریمه شدم، نیازی نیست حجاب داشته باشم! طرح نپخته‌ای بود که فعلا کنار گذاشته شده است. اما این‌که نیروی انتظامی برخورد می‌کند، اطلاع ندارم. البته من خیلی نمی‌بینم که نیروی انتظامی با بدحجاب‌ها برخورد کند.


موافقت مجلس با کلیات لایحه کاهش ساعات کار بانوان شاغل دارای شرایط خاص

$
0
0

zanan karrایسنا: نمایندگان مجلس با کلیات لایحه کاهش ساعات کار بانوان شاغل دارای شرایط خاص موافقت کردند.

به گزارش خبرنگار پارلمانی ایسنا، نمایندگان مجلس در جلسه علنی امروز (دوشنبه) با ۱۱۵ رای موافق، ۲۷ رای مخالف و ۳ رای ممتنع از مجموع ۱۹۶ نماینده حاضر در مجلس کلیات لایحه کاهش ساعت کار بانوان شاغل دارای شرایط خاص را تصویب کردند.

در صورت تصویب جزئیات این لایحه ساعت کار هفتگی بانوان از ۴۴ ساعت موظف در هفته به ۳۶ ساعت کاهش پیدا می‌کند، ولی مزایا و حقوق ۴۴ ساعت کار را دریافت می‌کنند. بانوانی که دارای معلولیت شدید، فرزند زیر ۶ سال تمام، همسر و فرزند معلول شدید، یا مبتلا به بیماری صعب العلاج و یا زنان سرپرست خانوار شاغل باشند مشمول این لایحه می‌شوند..


زنان فیلم‌هایم قربانی نیستند

$
0
0

zeynab kazemkhah khabarnegarاعتماد: زینب کاظم‌خواه/ «نیمه‌شب اتفاق افتاد» دومین فیلم بلند تینا پاکروان است که خودش هم آن را کارگردانی کرده و هم تهیه‌کنندگی‌اش را بر عهده دارد. این فیلم برشی از تهران امروز است که در قالب اجتماعی و روایت تک‌خطی ساخته شده است. فیلم دوم پاکروان هم مثل نخستین فیلمش‌ «خانوم» به دغدغه اجتماعی کارگردان می‌پردازد؛ نکته‌ای که خود او هم تایید می‌کند و می‌گوید که فیلم اولش را به خاطر بحران طلاق در جامعه ایرانی ساخته و فیلم دومش را به خاطر عشق‌های نامتعارفی که در جامعه وجود دارد. در این فیلم حامد بهداد نقش یک خواننده را بازی می‌کند. بازیگرانی چون گوهر خیراندیش، آتیلا پسیانی، ‌ستاره اسکندری، رویا نونهالی، سینا رازانی و شقایق فراهانی به ایفای نقش می‌پردازند. این فیلم در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. با این کارگردان جوان درباره تازه‌ترین ساخته‌اش گفت‌وگو کردیم.

tina pakrawan kargardan فیلم قبلی‌ات «خانوم» فیلمی با سه اپیزود بود که دغدغه‌های اجتماعی‌ فیلمساز را نشان می‌داد. در فیلم «نیمه‌شب اتفاق افتاد» همچنان دغدغه‌های اجتماعی کارگردان دیده می‌شود. چرا سراغ این سوژه رفتی و این طبقه اجتماعی را انتخاب کردی؟
به لحاظ اتفاقات روز ایران. ‌به خصوص تهران پایتخت. چیزی که این روزها بیشتر رخ نشان می‌دهد، زندگی‌های خانوادگی است که یا شکل نمی‌گیرد یا زود از هم پاشیده می‌شود. عشق‌های نامتعارفی که وجود دارد، ‌ازدواج‌های سفید که اتفاق می‌افتد و اینها دایما سر راه زندگی ما قرار می‌گیرند. «خانوم» سه برش از زندگی‌های بحران‌زده را نشان می‌داد که با ایستادگی و ایثار زن توانست از بحران عبور کرده و نیازی به طلاق نداشته باشد. آن فیلم را به خاطر بحران طلاق که با آمار ٧٠درصدی روبه‌رو هستیم، ساختم. این موضوع دغدغه اجتماعی هر انسانی باید باشد. جامعه‌ای که دوره‌ای داعیه فرهنگ و خانواده داشته است الان کجای این طبقه‌بندی در جهان قرار گرفته است.

درباره « نیمه شب اتفاق افتاد»، طلا معتضدی خط قصه را گفت که زنی دارای بحران قدیمی در زندگی‌اش است ولی با ساختن یک زندگی جدید برای خود و فرزندش روزگار می‌گذراند و حالا در این مسیر یک عشق نامتعارف سر راهش قرار می‌گیرد. او گفت می‌خواهد درباره این موضوع یک فیلمنامه بنویسد، خیلی استقبال کردم و سعی کردیم که داستانک‌ها و حاشیه‌هایی در شخصیت‌پردازی مثل منیر و پرویز را که نوع دیگری از همین عشق‌های نامتعارف تهران امروز است هم پوشش دهیم. اما دغدغه من همیشه این بود جایی که ما هستیم نگاه‌ها متفاوت است؛ ‌نگاهی که به یک خانواده و عشق وجود دارد متفاوت است، مرد سن بالا می‌تواند زن خیلی جوان‌ بگیرد و چندان هم مورد سرزنش قرار نگیرد و هیچ نگاه منفوری به او نشود، ولی بر عکس در مورد زن‌ها این گونه نیست، اگر به جامعه خودمان نگاه کنیم می‌بینیم که آمار این عشق‌های نامتعارف که پسران جوان درگیر روابط عاطفی با زنان میانسال می‌شوند روز به روز بالاتر می‌رود اما جامعه آنها را طرد می‌کند، خانواده‌ها آنها را پس می‌زنند و هر قدر عشق آنها پاک باشد و حتی اگر از نوع عشق فیلم من که جنس مادرانه دارد هم باشد، ‌ولی محکوم به شکست و نابودی است یا حتی به سمت و سوی یک حادثه می‌رود.
دغدغه مشکلات زنان در فیلم اولت بود. در این فیلم هم این دغدغه حضور دارد، زنان بخش عمده‌ای از جامعه ما هستند که در جاهایی قربانی می‌شوند. همچنان می‌خواهی در فیلم‌هایت به موضوع مشکلات زنان بپردازی؟
یک نکته را باید بگویم که زنان فیلم‌های من اصلا قربانی نیستند. اتفاقا دلم می‌خواهد که بر عکس این عمل کنم. زنان فیلم من از طرف جامعه محکوم به قربانی شدن هستند، اما همه‌شان جنگجو هستند و پای زندگی‌ای که دارند می‌ایستند. در فیلم‌های زنانه‌ای که می‌دیدم – نه الزاما فیلم‌های ساخته‌شده توسط زنان ‌بلکه در مورد زنان – یکی از چیزهایی را که دوست نداشتم این بود که‌ زنان ایرانی بیشتر زنانی مظلوم و توسری‌خور و طرد‌شده و واپس‌گرا نمایش داده می‌شوند، در صورتی که با ‌گذاری که ما داریم از سنت به مدرنیته طی می‌کنیم و پیشرفت‌های جامعه امروز، ما زنان فعال، روپا و مدیر زیاد داریم ولی آنها را نمی‌بینیم. یعنی به عنوان فیلمساز داریم از ایشان عبور می‌کنیم، اما در این دو فیلم، این اتفاق افتاده است که من دقیقا انگشتم را گذاشته‌ام روی زنانی که دچار بحران هستند اما مدیریت بحران می‌کنند. گرچه آنها دچار سرنوشت ناخواسته‌ای هستند که از طرف جامعه یا همسرشان بر آنها تحمیل شده، ولی سعی می‌کنند قربانی این قصه نباشند. آنها تلاش دارند که بحران‌شان را مدیریت کرده که آن پکیج خانواده را به مقصد سالمی برسانند. در نیمه‌شب، دو وجه یک زن وجود دارد؛ «زیبا» آدمی است که بحران زندگی گذشته‌اش را دارد و به همین دلیل او لطمه و ترومای وحشتناکی را پشت سر گذاشته است، اما آدمی نبوده که در خود فرو برود، شکست بخورد و در شهری که به او توهین و تحقیر شده است بماند، بلکه برعکس به کلانشهری مثل تهران می‌آید و می‌گوید که «آدم می‌آید اینجا که گم شود نه پیدا». با تمام مشکلاتی که پشت سر گذاشته، نمی‌رود یک گوشه را پیدا و در آنجا کز کند، بلکه می‌رود مدیر یک آشپزخانه می‌شود، ‌نوزادش را بغل می‌کند و به پایتخت شلوغ تهران می‌آید. این آدم، مبارز است. به خاطر سرنوشت، محکوم به قربانی بودن است، اما این سرنوشت را نپذیرفته و دارد خودش را از زیر سایه‌ای که به خاطر اشتباه یا بیماری شخص دیگری به وجود آمده است نجات می‌دهد. حالا این زن بعد از مدت‌ها رنگ و بوی عاطفه‌ای را حس می‌کند که در این فیلم برایش شکل گرفته است؛ عشقی که می‌تواند به زندگی‌اش انگیزه‌ای بدهد که خودش را پیدا کند، گرچه به سنی رسیده که‌گر می‌گیرد و فکر می‌کند که نباید این کار را بکند و دارد از خودش می‌گذرد و فکر می‌کند که فقط باید بچه‌اش را در نظر بگیرد، اما گذشته از اینها او انسان است و انسان در هر سنی احتیاج به عشق و عاطفه دارد. وقتی زیبا در بحران دوم قرار می‌گیرد آن بحران را هم مدیریت می‌کند. او آدمی نیست که از الگویی که به لحاظ اخلاقی برای بچه‌اش بوده عبور کند. در واقع می‌رود با بحران سوم موجود در فیلم هم روبه‌رو شود. اگر قصه را باز نمی‌کنم به دلیل اتفاقاتی است که در فیلم گام‌به‌گام می‌افتد و نمی‌خواهم خواننده مطلب شما از لذت روبه‌رویی با آن محروم بماند.
تقدیرگرایی محضی که آدم‌ها با آن مواجه هستند در فیلم نیمه‌شب خیلی پررنگ است. کاری که پسر زیبا می‌کند انگار جای پای پدرش گذاشته است و این موضوع را به یاد می‌آورد که «پسر کو ندارد نشان از پدر». انگار آدم‌ها از سرنوشت‌شان گریزی ندارند و در فیلم شما اوج درام هم با رخ نمودن تقدیرگرایی و سرنوشت محتوم پسر زیبا اتفاق می‌افتد.
اما این انگشت اتهامی است که «انسی» به سمت آنها می‌گیرد. شوهر زیبا شخصی بوده که به عمد داشته کاری را می‌کرده است و ما اصلا به او نمی‌پردازیم. او انسان مریضی بوده که کاری را مدام تکرار می‌کرده و به‌سزای اعمالش رسیده. پسر زیبا، با بحران بلوغ مواجه است و تنها یک نفر را دارد؛ آن هم مادرش است. احساسی که پسر هنگام بلوغ به مادرش دارد باعث می‌شود که ناخواسته درگیر ماجرایی شود. این اسمش نه ژن است نه تقدیر، واقعا اسمش اتفاق است. برای همین اسم فیلم را اتفاق گذاشته‌ایم. پسر با این اتفاق مثل پدر روبه‌رو نمی‌شود، می‌پذیرد با آن اتفاق آنگونه که تربیت‌شده مادر است روبه‌رو شود و همان‌گونه هم با آن روبه‌رو می‌شود. ما مختار به یک جبری هستیم. برای هر انسانی در هر صورت یک سرنوشت محکوم نوشته‌ای وجود دارد. کما اینکه در فرهنگ ما این پذیرفته شده که بگوییم «لابد که بهتر بوده»، «حتما یک خیری در آن بوده است»، اما برای همان‌ها هم اختیاراتی داریم که می‌تواند تغییر ایجاد نکند. حتی اگر سرنوشتش بدتر شود هم آن را می‌پذیرد. به نظرم در نیمه‌شب، آنها مجبور به کاری نیستند، ولی مختارند جبر تقدیری خود را بپذیرند.
چون اخلاق در میان است؟
دقیقا چون اخلاق در میان است. دغدغه اصلی من بعد از مسائل اجتماعی، اصلا اخلاق است زیرا آن چیزی که باعث فروپاشی جامعه می‌شود، نبود اخلاق است. یعنی وقتی با ماشین به یکی می‌زنیم و مردد به ماندن و روبه‌رویی با نتیجه عملکردمان هستیم، این ترس از همان‌جا در ما نهادینه شده است و حالا بگذارم بروم، از اخلاق عبور کرده‌ام. در آن صورت، جامعه دیگر جامعه قابل اعتمادی نیست.
به عنوان یک فیلمساز زن نگاهی که به عشق‌های نامتعارف داشتی فرقش با نگاه فیلمسازان مرد در مواجهه با این موضوع چیست. زن بودن به عنوان کارگردان چقدر در نگاه امروز شما به زنان تاثیر داشته است؟
فکر می‌کنم که نگاه فیلمساز وارد اثرش می‌شود و قطعا جنسیت در آن مهم است. نمی‌دانم مرد فیلمساز به این قضیه چطور نگاه می‌کند. شاید برای هر دو جنس حق قایل بود. بستگی به نگاه آنها دارد. اگر نگاه سنتی داشته باشند نمی‌پذیرند که زنی میانسال درگیر عشقی نامتعارف شده باشد، اما از سوی دیگر اگر نگاه مدرن داشته باشند، کاملا این موضوع را می‌پذیرند و می‌گویند «این چیزها سن و سال ندارد»، اما وقتی در جایگاه زن قرار می‌گیری تو نیستی که در این مملکت تصمیم می‌گیری، هزاران نگاه هست که روی تو وجود دارد و روی تصمیم‌گیری‌ات اثر می‌گذارد. مضاف بر اینکه فرزندی هم داشته باشی که پسر و در سن بلوغ باشد آن‌وقت بر نگاه‌هایی که جامعه، ‌اطرافیان، همکارانت و خانواده دارند نگاه کسی که از خون تو است هم اضافه می‌شود و تو را زیر سوال می‌برد. به هر حال نمی‌دانم مردان فیلمساز چه نگاهی به این موضوع می‌توانند داشته باشند.
گرچه در هر دو فیلم نگاه منتقدانه به مسائل اجتماعی داشته‌ای با این چیزهایی که گفتی آیا خودت را یک فیلمساز منتقد می‌دانی؟ اصولا هنرمند به عنوان انسانی که تعهد اجتماعی دارد چقدر می‌تواند به این مسائل ورود کند؟
خود را فیلمساز منتقد می‌دانم و فکر می‌کنم فرهنگ‌سازی در یک مملکت کار کسانی است که اهل فرهنگ هستند. قرار نیست که مدیران دولتی فرهنگ‌سازی کنند، هنرمند باید فرهنگ‌سازی کند. فکر می‌کنم ما از خیلی فیلمسازان قبلی‌مان الهام گرفته‌ایم. یک مثال بزنم، سریال مهران مدیری وقتی پخش می‌شد بسیاری از واژه‌هایی که حتی معنایی نداشت و در آن به کار می‌بردند میان مردم باب شد و حتی در فرهنگ لغت ما هم باقی ماند. حالا وقتی تو فیلمساز می‌شوی اگر با نگاه منتقدانه به جامعه‌ات نگاه کنی، شاید ذره‌بینی داشته باشی و دنبال این بگردی که مسائلی را بزرگ‌نمایی کنی تا بقیه آنها را ببینند و به لحاظ فرهنگی، در ذهن‌شان تلنگری زده شود که وقتی در یک موقعیت مشابه قرار گیرند بستر فرهنگی‌اش وجود داشته باشد و با نگاه درست با آن روبه‌رو شوند. بنابراین به عنوان فیلمساز نمی‌توانی از این مسائل عبور کنی. در ایران این کار خیلی کار سختی است زیرا تو لبه خط هستی، هر وقت دست به نقد اجتماعی می‌زنی متهم به نقد سیاسی می‌شوی. کار بسیار سختی است که روی این خط حرکت کنی. در سال‌های گذشته، هنرمندان محکوم به این بودند که با فیلم‌های‌شان سیاه‌نمایی می‌کنند و پایان تلخ دارند. واقعیت این است که جامعه دچار تلخی و بحران بود به دلیل شرایط اجتماعی و اقتصادی که بر آن حاکم شده بود، ‌سیاسیون از نگاه سیاسی به آن می‌نگرند، ولی فیلمسازان از نگاه اجتماعی به آن نگاه می‌کنند. تاثیراتی که با تحریم، بحران اقتصادی و مالی که در جامعه به وجود آمد، تبعات زیادی در جامعه داشت و ما اگر بخواهیم روی این تبعات زوم کنیم – مثل نگاهی که در خانوم داشتم که بسته شدن ال سی یک کارخانه، از طبقات بالا تا پایین سلسله‌وار تاثیر داشت- نمی‌خواهم با این نگاه، سیاست را نقد کنم، بلکه می‌خواهم بگویم تاثیر اجتماعی‌اش این است. ما باید اینها را ببینیم و بگوییم که شاید آنها قربانی شرایط اجتماعی هستند که می‌تواند از شرایط سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی منتج شده باشد، ولی اینجا ما هر وقت روی مساله زنانه انگشت می‌گذاریم، محکوم می‌شویم به نگاه فمینیستی، ‌هر وقت نقد اجتماعی می‌کنیم متهم به سیاه‌نمایی یا نقد سیاسی می‌شویم، به نظرم این موضوع هنرمند را ابتر می‌کند.
به هر حال شاید تو به عنوان هنرمند شاخک‌های حساس‌تری داشته باشی، اما سوی دیگر قضیه این خواهد بود که منتقدان بگویند که نگاه ناامیدانه داری یا سیاه‌نمایی می‌کنی. نگاه ابزورد در هر دو فیلم تو وجود دارد. شاید شما این نگاه را، تعهد اجتماعی‌ات بدانی ولی منتقدانت نگاه ناامیدانه یا سیاه‌نمایی را از آن برداشت کنند.
من خودم معتقدم که آدم زنده‌‌‌‌‌‌‌ای هستم. آدم جنگجویی هم هستم. برای همین زنان فیلم‌های من آدم‌هایی مبارز هستند و برای حق‌شان و حق دیگران می‌ایستند. انتهای فیلم خانوم، دو شخصیت از فرط استیصال به خنده می‌افتند و این یعنی شروع زندگی وقتی‌که ما از مرگ عبور کردیم، از یک نیستی گذشتیم و حالا زندگی چقدر زیبا است. این زندگی ادامه دارد. در اپیزود دوم، با وجود اینکه ساز آن آدم فروخته می‌شود و او درگیر اعتیاد است، زنش دارد دست پر به خانه بر می‌گردد. یا شخصیت اول قصه می‌گوید: «من نمی‌آیم چون تو بر می‌گردی»؛ یعنی زن می‌ایستد و امیدوار است. من به شخصه، آدم ناامیدی نیستم و به تلخی اعتقادی ندارم. در نیمه‌شب اتفاق افتاد هم همین طور است. ما در این فیلم با زنی روبه‌رو هستیم که از نگاه روانشناسی می‌تواند بعد از تروما به نابودی برسد یا خودکشی کند اما این کار را نمی‌کند. ‌زندگی دیگری را در جایی پر از زندگی، تشکیل می‌دهد آن هم در سالن عروسی. جایی که قرار است که یک زندگی تازه شروع شود. او در بطن زندگی قرار می‌گیرد. ته فیلم سرنوشتی که می‌داند چیست می‌پذیرد، برای اینکه تهش امیدی به بخشش دارد. به نظرم اگر از یک قضیه عبور می‌کردم و با یک عذاب وجدان می‌ماندم، سیاه‌نمایی کرده بودم.
ولی این فیلم از زندگی و شادی شروع می‌شود و در پایان به یک اتفاق و غم بزرگ منتهی می‌شود، این نگاه، نگاهی است که از شادی به غم رسیده است.
من یک سوالی می‌پرسم، مثلا من باید به جنگ و خط مقدم جبهه بروم. خودم می‌دانم که ٩٠ درصد ممکن است بمیرم و امکان برگشتم ١٠درصد است. اینکه می‌روم یا نمی‌روم اوج بودن است، یعنی آنقدر وجود داری که می‌روی حتی اگر قرار است نباشی و این موضوع از یک وجود محکم و درست می‌آید که شخصیت این فیلم به «بودن» و «انگیزه پس از کارش» اعتقاد دارد. با این حساب می‌توانم بگویم که بیشتر به پذیرش شرایط و رفتن در مسیر اخلاقی یا روبه‌رو شدن با آن شرایط اعتقاد دارم. وقتی زیبا می‌رود که اعتراف کند، تلنگری به تو می‌خورد که چرا این کار را می‌کند؟ آنها که نفهمیده‌اند! این حرف برای کسی است که اهل عبور است، ولی کسانی که اخلاق‌مدار هستند می‌گویند آفرین. جایی که مادر و پسر، دست هم را می‌گیرند، می‌خواهم بگویم که شراکتی وجود دارد که تهش مرگ نیست بلکه امید است. دیالوگ‌هایی که به زبان انسی می‌آید همه‌اش در طلب عفو است. در رسیدن به اتفاق نیمه‌شب، خیلی‌ها مجرم هستند. همه آن آدم‌ها به نوعی مجرم‌اند. هر‌کدام بخواهند محکوم کنند، خودشان محکوم هستند. همه ما در شکل‌گیری یک زندگی یا نابودی‌اش سهم داریم. این سهم می‌تواند کوچک یا بزرگ باشد.
بازیگرانی که انتخاب کردی زیاد هستند وصحنه‌های شلوغ زیادی داری. چطور این همه بازیگر را مدیریت کردی. بازیگری مثل حامد بهداد در این فیلم بازی متفاوتی دارد و کاملا بازی‌اش کنترل شده است این‌ موضوع چقدر در کارگردانی شکل گرفته است؟
موقعی که فیلمنامه دارد نوشته می‌شود، شخصیت‌ها روی کاغذ تقریبا شکل می‌گیرند و نماد بیرونی‌شان را بین بازیگران موجود باید پیدا کنیم. خوشبختانه وقتی می‌خواستم این کار را بسازم، از بازیگران موجود یک یا دو نفر به نقش مربوط بودند. انتخاب اولم برای نقش حسین، حامد بهداد بود و به نظرم بهداد این نقش را درجه یک بازی کرد. از روز اولی که با او صحبت کردم، بهداد به من به عنوان یک کارگردان جوان اعتماد کرد و پذیرفت آنچه من می‌گویم درست است و همه را مو به مو انجام داد، خودش هم کلی بار خوب سر کار آورد. صحبتی که با بهداد روز اول داشتم این بود که اگر حسین، حامد بهدادی باشد که بازی برون‌گرایی دارد، هم من، هم او باخته‌ایم و هم فیلم زمین خورده است. او باید آن حامد را خانه بگذارد و با حسینی سر صحنه بیاید که محجوب و خجالتی و درون‌گرا است و در نهایت به جایی می‌رسد که علت آن را می‌فهمیم که به خاطر بیماری‌اش خودش را از همه‌چیز دور نگه می‌دارد. خیلی جالب است که فیلمبرداری ما به ماه رمضان افتاد و حامد همه روزه‌هایش را گرفت، به جز اعتقادات قلبی که خودش دارد، روزه گرفتن باعث می‌شد که مظلوم‌تر باشد، روزه‌ها به او کمک کرد به خاطر ضعف بدنی‌ نمی‌توانست خیلی آن شلوغ‌بازی‌هایی که همیشه دارد را داشته باشد. در مورد صحنه‌های پر از بازیگر واقعیت این است که تجربه سال‌ها دستیاری و مدیر تولید بودن خیلی به من کمک کرد. نکته مهم دیگر ارتباط با بازیگراست. اصلا بیرون از ایران درس‌های رابطه بازیگر با کارگردان و برعکس تدریس می‌شود. به نظرم یکی از اتفاقات مهم این است که مدیریت کنی. وقتی چند بازیگر درخشان کنار هم داری، هر کدام می‌خواهند ستاره آن صحنه شلوغ باشند و هر کدام ممکن است کارهایی کنند که توسط تماشاچی بیشتر دیده شوند، ولی واقعیت این است که همه اینها و من در خدمت متن و قصه‌ای هستیم که در قالب فیلم باید درست روایت شود. سوهان کشیدن و نرم کردن و درجه را بالا و پایین بردن وظیفه کارگردان است. وقتی بازیگرانت زیاد می‌شوند، این موضوع قدری سخت است ولی آنها به واسطه تجربه کاری‌ای که داشتیم به من اعتماد کردند و هرچه گفتم را گوش کردند. خودشان هم کمک می‌کردند که بار صحنه‌ها را زیاد کنند و ایده‌هایی را می‌آوردند که گاهی قبول می‌کردم، گاهی هم به خاطر اینکه صحنه را به سمت دیگری می‌برد، نمی‌پذیرفتم.
به دستیاری اشاره کردید، سابقه همکاری با مهرجویی و کیمیایی و بیضایی داشتید. در هر دو فیلم ردپای این فیلمسازان را می‌بینیم. خودتان فکر می‌کنید که چقدر همکاری با این فیلمسازان در نوع نگاه شما تاثیر داشته است؟
اینها استادان من هستند. من خودم را از این فیلمسازان منقطع نمی‌دانم، مثل این است که شما شاعر شعر نو باشید و بگویید که شعر کلاسیک را قبول ندارید. شما نمی‌توانید شاعر بوده باشید مگر اینکه آن شعرها را خوانده باشید. می‌توانی قالب‌شکنی کنی ولی حتما ردپای آن شعرها به عمد یا غیر عمد در شعرهای تو وجود دارد. خیلی اصرار داشتم که انتخاب کنم با چه کسانی کار می‌کنم و به جز یکی دو مورد در کارنامه‌ام، دوست داشتم که با بیضایی، ‌کیمیایی و مهرجویی کار کنم. من از بیضایی دکوپاژ را آموختم. از مهرجویی میزانسن و از کیمیایی بازی گرفتن و مدیریتی که روی عواملش دارد را یاد گرفتم. در فیلم خانوم خیلی راحت می‌توانم بگویم که در اپیزود اول ردپای بیضایی را داریم، در اپیزود دوم مهرجویی و در اپیزود سوم ردپای کیمیایی را می‌بینیم، اما در فیلم نیمه‌شب نمی‌توانم تفکیک کنم. شاید این ناخودآگاهی است که یاد گرفته‌ام و دارم اجرا می‌کنم. انکار نمی‌کنم تحت تاثیر و مدیون آنها هستم. دیدن فیلم «گوزن‌ها»ی کیمیایی و «سوته‌دلان» حاتمی و «باشو غریبه کوچک» بیضایی باعث شد که وارد سینما شوم. چطور ممکن است کسی که اینقدر تحت‌تاثیر قرار گرفته، از آنها عبور کرده و آنها را نبیند.
رنگ و موسیقی یکی از نقاط قوت فیلم است. ترانه‌های این فیلم بسیار نوستالژیک است به عنوان یک کارگردان دهه پنجاهی مثل خیلی‌های دیگر درگیر نوستالژی هستی و در فیلمت از آن بهره گرفته‌ای و همین نقطه موفقیت فیلم است.
دقیقا همین است. ما همه مشغول خاطره‌بازی هستیم. با این ترانه‌ها عاشق شده‌ایم و با آنها خاطره داریم. کسی که فیلم را می‌بیند قصه یک تلنگرهایی و ترانه تلنگرهای دیگری می‌زند. دهه پنجاهی بودن در این قضیه خیلی تاثیر داشت. در مورد رنگ هم باید بگویم که آن فضای غمناک را با رنگ می‌خواستم تلطیف کنم، برای همین آشپزخانه‌ای پر از غذاهای رنگی و آدم‌هایی که لباس‌های شاد و رنگی می‌پوشند در فیلم زیاد است. ضمن اینکه فضایی که در آن فیلمبرداری شده باغی سرسبز است که شاید آن اندوه بزرگ انتهای فیلم را تلطیف کند. در این زمینه بسیار قدردان فرشاد محمدی با نورپردازی درخشان و هوتن حق‌شناس با اصلاح رنگ بسیار زیبا و علی عابدینی طراح نازنین کار هستم.



واگذاری بهداشت زنان باردار روستایی به مراقبان سلامت

$
0
0

1bardariشرق: شهرزاد همتی / طرح تحول بهداشت در حوزه نظام سلامت را بزرگ‌ترین طرح تحول نظام سلامت نام نهاده‌اند. طرحی که با افتتاح پایگاه‌های بهداشت در حاشیه‌ها و مناطق محروم قرار است از مرگ و میر بکاهد و شرایط بهداشتی بهتری را برای افراد محروم مناطق رقم بزند. اما با‌وجوداین در این طرح، سلامت مادران باردار این مناطق به‌جای سپردن به ماماها به افرادی به ‌عنوان مراقب سلامتی واگذار شده است که فاقد اطلاعات آموزشی مرتبط هستند.

طبق اعلام مسئولان وزارت بهداشت مهم‌ترین اقدام در طرح تحول بهداشت بازسازی، بهسازی و تکمیل شبکه بهداشت روستایی، شهرهای زیر ٢٠ ‌هزار نفر و عشایر خواهد بود. براساس این طرح پوشش‌ خدمات بهداشتی (مراقبت‌های اولیه بهداشتی) برای ساکنان حاشیه شهرها یعنی جمعیتی بالغ بر ٨,۵ ‌میلیون نفر پیش‌بینی شده است. باوجوداین، بررسی جزئی‌تر این طرح حاکی از برخی ایرادهای اساسی در آن است.
اما این تمام ماجرای این طرح نبود و به نظر می‌رسد که کلیات آن خصوصا در حوزه مادران باردار با چیزی که در برنامه جامع آن وجود داشت بسیار تفاوت دارد. دکتر محمد پارسا، متخصص زنان و نازایی، با انتقاد از مراکز بهداشتی که پس از طرح تحول بهداشت در مراکز حاشیه‌نشین تأسیس شده‌اند به «شرق» می‌گوید: «طرح تحول بهداشت که به طرح حاشیه شهرها مشهور است دارای مشکلات ساختاری عدیده است که متأسفانه به دلیل همین مشکل هر روز یک نسخه و بخشنامه جدید برای آن صادر می‌شود که نه‌تنها موجب نارضایتی شدید ارائه‌دهندگان خدمت در طرح شده بلکه زنان و به‌خصوص مادران باردار را نیز دچار سرگردانی و بعضا دریافت خدمات بدون کیفیتِ لازم کرده است که بیم آن می‌رود خدای‌ناکرده مرگ مادران افزایش یابد. چندی پیش در استان فارس متأسفانه دو مورد به دلیل ارائه‌نشدن خدمات صحیح به مادر باردار در تیم پزشک خانواده اتفاق افتاد».
پارسا در ادامه می‌افزاید: «در نسخه سه برنامه هیچ جایگاه مشخص و سازمان‌یافته‌ای برای خدمات به مادران باردار مد نظر قرار داده نشده است و مشخص نیست مراقب سلامتی که قرار است مادر بارداری را ویزیت کند چه کسی است؟ چه مهارت و چه مدرک دانشگاهی دارد؟ برای هر مادر باردار چقدر وقت صرف شود؟ درحالی‌که در چنین طرح‌هایی باید عامل ارائه خدمات به مادر باردار به‌وضوح مشخص شود؛ یعنی چه کسی با چه مشخصات و تخصصی این کار را انجام دهد و اینکه شخص ارائه‌دهنده خدمت به مادر باردار به کار دیگری مشغول نشود. در اغلب این پایگاه‌ها، ماما حضور دارد ولی اتاق مامایی ویژه مادران باردار پیش‌بینی نشده است و هر مراقب سلامتی با هر پیشینه تحصیلی با طی چند ساعت آموزش ضمن خدمت و بدون مهارت و تسلط کافی مشغول ارائه خدمت به مادر باردار شده است».
این متخصص زنان در پایان تأکید می‌کند: «زنان متقاضی خدمات سلامت باروری و مادران باردار انتظار دارند تا از ماما خدمات خود را دریافت کنند ولی متأسفانه با تغییر نام ماما به مراقب سلامت مراجعان سرگردان بوده و چون اطمینانی به نامی غیر از ماما یا واحد مامایی ندارند، اغلب با وجود داشتن پرونده به مراکز خصوصی مراجعه می‌کنند که این رویکرد، مغایر با اهداف طرح است».
در همین حال اما دکتر ناهید خدا کرمی، دبیر کارگروه بهداشت و سلامت معاونت زنان و خانواده ریاست‌جمهوری، در گفت‌وگو با «شرق»، توضیحاتی را درباره طرح تحول بهداشت ارائه کرده و گفت: «طرح تحول سلامت در حوزه بهداشت بسیار خوب است و بازدهی بسیار بالایی را برای مردم در بلندمدت خواهد داشت. خوشبختانه شبکه بهداشتی ما حدود ٣٠ سال در حوزه پزشکی خدمات پایه‌ای مطلوب سلامت را به مردم ارائه می‌کرد. بعد از آن هم طرح پزشک خانواده روستایی را داشتیم که آن هم به نحو بسیار خوب و سازمان‌یافته ارائه خدمات می‌کرد و یکی از بهترین دستاوردهای آن، این بود که یک ماما و یک پزشک عمومی خدمات خود را به روستاییان می‌دادند و منجر به کاهش میزان مرگ‌ومیر مادران باردار در روستاها شد؛ اما در طرح تحول حاشیه شهرها، تصمیم بر این شد که خدمات اولیه سلامت در خدمت حاشیه‌نشین‌ها باشد اما اتفاقی که افتاده این است که متأسفانه می‌بینیم درسی از تجارب گذشته نگرفته‌ایم و بهره‌‌ای از تجارب گذشته برای ترسیم این برنامه نبرده‌ایم و کمترین توجه به نتایج برنامه قبلی در این برنامه شده».
رئیس انجمن علمی مامایی در ادامه افزود: «از طرفی از پتانسیل فارغ‌التحصیل‌های گروه‌های مختلف در این طرح خوب بهره‌برداری نمی‌شود به‌طوری‌که درحال‌حاضر مثلا یک کاردان بهداشت خانواده یا یک کاردان بهداشت عمومی در کلاسی می‌نشیند که لیسانس مامایی یا کارشناس مبارزه با بیماری‌ها می‌نشیند و از همه اینها یک خدمت خواسته می‌شود. برای همین ما در بحث خدمات تخصصی سلامت مثل خدمات گروه‌های سنی، نوزادان مادران باردار و خدمات سلامتی باروری، در مراکزی که الان خدمات ارائه می‌دهند، دچار چالش شده‌ایم. به این صورت که مادر باردار ممکن است توسط یک ماما مراقبت شود که اسمش مراقب سلامت است یا توسط یک کاردان بهداشت که اسم آن هم مراقب سلامت است یا توسط یک بهداشت خانواده که آن هم همین اسم را دارد. مشکلی که اینجا پیش آمده سرگردانی مادر باردار است و نداشتن اطمینان و اعتماد به تیم ارائه‌دهنده خدمت که مجبور می‌شود به مرکز دیگر مراجعه کند؛ چون اطمینان ندارد طرف واقعا ماما هست یا نیست؛ چون مردم ترجیح می‌دهند و می‌خواهند خدمات خود را از ماما دریافت کنند».
خداکرمی تأکید می‌کند: «از آن طرف هم مامایی که باید در خدمت مادر باردار باشد، مجبور است خدمات عمومی سلامت را ارائه دهد؛ بنابراین این طرح با وجود نقاط قوتی که دارد متأسفانه در چیدمان نیروی انسانی بی‌توجهی به فارغ‌التحصیلان گروه پزشکی را دارد و جالب است که این فارغ‌التحصیلان را معاونتی به اسم معاونت آموزشی تربیت می‌کند، اما معاونت بهداشتی اینها را به کار دیگری می‌گمارد یا دوباره برایشان دوره آموزشی می‌گذارد».
رئیس کارگروه مامایی خاطرنشان کرد: «اینجا این مسئله مطرح می‌شود که اگر واقعا یک نفر با ٢٠ ساعت یا ١۴٠ ساعت آموزش می‌تواند کار فرد دیگری را انجام دهد، کلا و اصلا فلسفه دانشکده علوم پزشکی چیست؟ اصلا پزشک عمومی چرا باید چهار سال دوره تخصصی جراحی عمومی ببینید؟ چرا یک دوره سه‌ماهه نمی‌بیند و جراح نمی‌شود؟ ما باید به مردم احترام بگذاریم و نیازهای سلامتی آنها را بشناسیم. درست است که هدف این طرح پیشگیری از بیماری‌های غیرواگیر است، اما یکی از مهم‌ترین علت بیماری‌های غیرواگیر وضعیت سلامت باروری و هنگام تولد نوزادان است؛ بنابراین مسئولان ما باید توجه ویژه‌ای به زنان و دختران و مادران باردار داشته باشند. بحث بعدی میزان دریافتی کارشناس مامایی در این طرح است. میزان دریافتی کارشناس مامایی در این طرح از یک کارشناس تغذیه کمتر است؛ درحالی‌که تعداد خدمت وی بیشتر است، اما متأسفانه این بی‌عدالتی در پرداخت‌ها وجود دارد و در بحث سوم نظارت بر کار پایگاه‌ها، به رشته‌های غیربالینی سپرده شده است؛ یعنی به رشته‌های تغذیه و روان‌شناسی؛ درصورتی‌که روان‌شناس اصلا از چگونگی ارائه خدمات بالینی خبر ندارد و این خدمات سلامتی و بالینی خدماتی هستند که باید از سوی فردی که آگاه به نوع خدمات هستند ارائه شود، نه فردی که خارج از نظام بالینی و به‌ویژه نظام سلامت است. اینها مشکلاتی به نظر کوچک است، اما در آینده مشکلاتی بزرگ را ایجاد خواهد کرد».
شیما، کارشناس مامایی است و در دانشگاه علوم پزشکی اراک درس خوانده و حالا در خانه بهداشت اراک مشغول به کار است و مدتی است تصمیم گرفته که از این طرح انصراف بدهد. او دلایل انصراف خودش را برای «شرق» این‌گونه بیان می‌کند: «این طرح آن‌قدر مشکل دارد که ترجیح می‌دهم دیگر با آن همکاری نکنم. من خودم کارشناس مامایی هستم و چهار سال با مشقت دروس مامایی و زنان را خوانده‌ام. ما درس‌هایی را که متخصص زنان می‌خواند به همان سنگینی می‌خوانیم و پاس می‌کنیم، رشته مامایی بهترین رشته لیسانس در شهر خودم بود. بسیاری از هم‌رشته‌ای‌های من با رتبه‌های خوب زیر پنج هزار برای همین که در شهر خودشان بتوانند درس بخوانند، رشته مامایی را انتخاب کردند، اما حالا می‌بینیم در این طرح با آنهایی که با رتبه ٢٠‌هزار رشته بهداشت خانواده خوانده‌اند، هیچ فرقی نداریم. بعد از طرحم هم در یکی از شهرهای اطراف اراک یک سال به ‌عنوان مامای بهورز کار کردم و با وجودی که من هر روز باید یک روستا می‌رفتم، اما به خاطر علاقه به رشته‌ام تحمل می‌کردم. کیس‌های روستا را روی تخت ساده با امکانات ابتدایی معاینه می‌کردم تا بتوانم اطلاعات خود را بالا ببرم. من به ‌عنوان همه‌کاره تیم سلامت به همراه یک پزشک، ٩٠ مادر باردار را ویزیت می‌کردیم».
او می‌افزاید: «اما در طرح بهداشت همه چیز فرق کرد. در طرح مراقبین سلامت دیدم اصلا ماجرا چیز دیگری است. شغل مامایی که تو دوست داشتی به حاشیه می‌رود و همه کارهای بهداشتی که بچه‌های بهداشتی باید انجام بدهند، اصل ماجرا می‌شود. آنها یک دوره آموزشی برای ما گذاشته‌اند و می‌گویند چون کلاسش را گذرانده‌اید، باید این کارها را بکنید؛ درحالی‌که اصلا ما نباید این کارها را نکنیم وقتی وظیفه ما مراقبت بارداری است؟ از طرف دیگر بچه‌های بهداشت بیایند استرس مراقبت بارداری را تحمل کنند؛ واقعا نمی‌توانند. این چه منطقی است که از ما می‌خواهد به‌زور پا در کفش یکدیگر نکنیم؟ ماما می‌تواند کار واکسیناسیون بکند، اما فارغ‌التحصیل بهداشت خانواده، طبیعی است که نمی‌تواند کمکی به مادر باردار بکند. او با دو ساعت کلاس آموزشی نمی‌تواند مراقبت بارداری بکند. من تازه فقط در حوزه مراقبت بارداری صحبت می‌کنم؛ نمی‌خواهم وارد کارهای تخصصی‌مان شوم. من دیدم در این طرح ما را به چالش کشیده‌اند و این کار بسیار برایم ناراحت‌کننده بود و ترجیح دادم دیگر ادامه ندهم».


سمیناری در کلن آلمان: بنیادگرایی، دشمن زنان

$
0
0

سمینار در آلمانبررسی پدیده بنیادگرایی و تاثیر آن بر زنان و نیز نقش جنبش زنان در مبارزه با بنیادگرایی موضوع سمینار مستقل زنان ایرانی در آلمان بود. هایده مغیثی و ماریادومار کاسترو دو سخنران اصلی این سمینار بودند.

روزهای جمعه ۲۹ تا یک‌شنبه ۳۱ ژانویه (۹ تا ۱۱ بهمن) شهر کلن میزبان فعالان جنبش زنان از چند کشور اروپایی بود. چهلمین سمینار سراسری تشکل‌های زنان و زنان دگر‌جنس‌گرا و هم‌جنس‌گرای ایرانی در آلمان با موضوع تاثیر رشد بنیادگرایی بر وضعیت زنان و نقش جنبش زنان با حضور فعالان زنان از اروپا و آمریکا برگزار شد.

دو سخنران اصلی این سمینار هایده مغیثی، استاد بازنشسته جامعه‌شناسی و مطالعات برابری در دانشگاه یورک آمریکا و ماریا دومار کاسترو والرا استاد روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه سالومون برلین بودند.

در کنار این سخنرانی‌ها یک میزگرد نیز با عنوان بررسی مقوله بنیادگرایی با حضور پروین ثقفی، فریده گوسمن، مژده نورزاد و نهیه خوش‌کلام برگزار شد.

در این میزگرد که گرداننده آن حمیلا نیسگیلی بود، فریده گوسمن که روانشناس است به بررسی پدیده افراط‌گرایی و بنیادگرایی از زاویه روانشناسی پرداخت.

مژده نورزاد، فعال در شبکه همبستگی زنان درباره زن، اسلام‌گرایی و نقش جنبش زنان در مقابل آن صحبت کرد.

پروین ثقفی، فعال سیاسی چپ و عضو شبکه همبستگی زنان در باره مقوله بنیادگرایی نکاتی را مطرح کرد و نهیه خوش‌کلام، فعال زن کرد، درباره بنیادگرایی و ستم چندگانه به زنان کرد در منطقه صحبت کرد.

خانم خوش‌کلام در صحبت‌هایش به این نکته اشاره کرد که اگر زنان در کوبانی تفنگ به دست می‌گیرند و می‌جنگند، معنایش این نیست که به حقوق برابر دست یافته‌اند. او گفت زن کرد هویت زنانه‌اش را در سایه ستم قومیتی فراموش کرده و فرزندش را برای جنگیدن تربیت می‌کند.

به گفته خوش‌کلام برای زنان کرد مبارزه با تبعیض‌های قومیتی همیشه در اولویت مبارزه با تبعیض‌های جنسیتی بوده است.

هایده مغیثی نویسنده کتاب «فمینیسم و بنیادگرایی» در ابتدای سخنانش به تاریخ نگارش این کتاب که به ۱۵ سال پیش بازمی‌گردد اشاره کرد و گفت اگر بنا بود امروز این کتاب را بنویسد قطعا طور دیگری می‌نوشت.

خانم مغیثی ۱۱ سپتامبر را نه به عنوان شروع بنیادگرایی بلکه آغاز جدی گرفتن این معضل در دنیا دانست و گفت: «اتفاقی که در ۱۱ سپتامبر افتاد این بود که آنچه بیش از دو دهه تجربه مردم در خاورمیانه، آسیا، آفریقا و شمال آفریقا بود، در مقابل چشمان همه دنیا قرار گرفت. یعنی یک نیروی واپسگرا که شهرها، خانه‌ها و مردم خاورمیانه و آسیا و آفریقا را مورد تجاوز قرار داده بود، این بار آمریکایی​ها را هدف قرار داد و به همین جهت ما بعد از آن دیدیم که این سرآغاز یک نظام جهانی شد که زندگی، صلح و آزادی تمام بشریت را مورد تهدید قرار خواهد داد.»

این استاد بازنشسته دانشگاه به رویکردی در مواجهه با بنیادگرایی اشاره کرد که با دیدی ذات‌گرایانه مشکل اصلی را در اسلام دانسته و بدین ترتیب تمام مسلمانان را بنیادگرایان افراطی‌ای می‌دانند که حاضرند برای رسیدن به اهدافشان به هر خشونتی دست بزنند.

مغیثی در نقد این گروه، ناهمسان بودن مسلمانان و درگیری‌هایی که همین الان بین گروه‌های مسلمان وجود دارد را مطرح کرد و نیز این نکته که بیشترین قربانیان افراط‌گرایی در منطقه خود مسلمانان هستند.

نقد دیگر او به این گروه از این منظر بود که بنیادگرایی ربطی به اسلام ندارد و در تمام ادیان از جمله یهودیت و مسیحیت و حتی بودائیسم وجود دارد. خانم مغیثی به عنوان مثال به فعالیت آنجلیست‌ها (مسیحیان افراطی) در آمریکا اشاره کرد که تا پایان سال ۲۰۱۱، ۳۰ هزار رادیوی فعال در سراسر آمریکا داشته‌اند. یکی از اعضای این گروه افراطی نیز ماه نوامبر گذشته با حمله به یک کلینیک سقط جنین یک نفر را کشت و چندین تن را زخمی کرد.

این پژوهشگر تاکید کرد که بنیادگرایی مسیحی تفاوتی با بنیادگرایی اسلامی ندارد و تنها تفاوتش وجود یک قانون اساسی سکولار است که در کشورهای غربی به بنیادگرایان مسیحی اجازه ورود به حکومت را نمی‌دهد.

مشکل بنیادگرایی با زنان چیست؟

پاسخ این پرسش، درحقیقت محور اصلی سخنان هایده مغیثی بود. او تاکید داشت که هرجا که بنیادگرایی پیشرفت کرده نتیجه​‌اش بدون هیچ اما و اگری باخت و زیان برای زنان بوده است.

گفت‌وگو با هایده مغیثی درباره بنیادگرایی و فمینیسم

وی البته توضیح داد: «این بدان معنا نیست که مردان از بنیادگرایی اسلامی آزار نمی‌بینند. منظور محتوای جنسیتی​ این آزارهاست. یعنی رویکرد جنسیتی که معمولا ندیده گرفته می​شود. با این رویکرد، همان آزار و ستم​هایی که مردان می​بینند، همان محدودیت‌ها، خطرها، کمبودها، عدم امکان آزادی بیان، زندان و همه آن چیزهایی که بخشی از حکومت​های دیکتاتوری است، زن​ها به​خاطر محتوای جنسیتی بیشتر از مردان آزار می​بینند. یعنی آزار مضاعف می​بینند.»

خانم مغیثی در پاسخ این پرسش که مشکل بنیادگرایی با زنان چیست گفت: «مشکل بنیادگرایی اسلامی با زنان، ترس آمیخته با شگفتی​ در مورد سکسوآلیته یا جنسیت زن است. در تمام کشورهایی که دولت​های بنیادگرا بر سرکار هستند یا جنبش​های بسیار قوی بنیادگرایی به​طور غیرمستقیم سیاست​ها را تعیین می​کنند، نسبت به توان جنسی زن نوعی شگفتی آمیخته با تنفر وجود دارد. یعنی توان جنسی‌ای که سبب می​شود مرد در دست قدرت وسوسه زن بازیچه​ای بیشتر نباشد.»

مشکل دیگری که از نظر این نویسنده و پژوهشگر بنیادگرایی با زنان دارد نگرانی از دگرگون شدن روابط زن و مرد در دوران سرمایه‌داری است چرا که با مدرن شدن جوامع، دیگر روابط سنتی میان زن و مرد نمی‌تواند مثل سابق برقرار باشد و این تهدیدی برای بنیادگرایان است.

بنیادگرایی با پیشرفت اجتماع بی‌تاثیر میشود

هایده مغیثی در بخش دیگری از سخنانش به تکیه بیش از حد بر بدن زن در میان بنیادگرایان مذهبی اشاره کرد و به عنوان مثال قانون نشوز در اسلام را نقد کرد. بر اساس این قانون زن موظف است هر زمان که شوهرش بخواهد با او رابطه جنسی داشته باشد و زنی که اطاعت نکند ناشزه نامیده می‌شود و زن ناشزه از نفقه و غذا و لباس محروم است.

این اصل که مورد قبول علمای سنی و شیعه است به روشنی نشان می‌دهد که بدن و جنسیت زن به طور کامل در اختیار مرد است. این استاد بازنشسته دانشگاه از این مسئله نقبی به حوادث شب سال نوی میلادی در کلن زد و گفت: «وقتی که مرد متعصب از لحاظ مذهبی دسترسی به بدن زن را حق خودش می​داند، اگر زنی را عاری از شرف اسلامی بداند، خیلی آسان می​تواند به تجاوز و آزار جنسی زن اقدام بکند و خودش را مسئول اعمال خودش نداند، برای اینکه این حق اوست که این کار را بکند. این فقط مسئله تجاوز جنسی نیست، این مسئله ترساندن زنان است. مسئله بیرون راندن​ زنان از عرصه عمومی و به خصوص عرصه سیاسی​ست.»

گفت‌وگو با حمیلا نیسگیلی درباره تاریخچه سمینار زنان ایرانی در آلمان

سخنران تأکید کرد که مشابه چنین نگرشی در دین مسیحیت هم وجود داشته به عنوان مثال تا قرن ۱۹ قانونی موسوم به «بند انگشت» در انگلستان رایج بود که بر اساس آن چوبی که مردان با آن زنانشان را کتک می‌زنند نباید کلفت‌تر از یک بند انگشت باشد و یا تا دهه ۱۹۷۰ میلادی خشونت خانگی در اکثر جوامع اروپایی و آمریکایی یک امر خصوصی بود و مجازاتی در قانون برایش در نظر گرفته نشده بود.

خانم غیاثی می‌گوید تنها با پیشرفت و توسعه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و جدایی دین از حکومت است که می‌توان این تفکر بنیادگرایانه را پس زد و به آن مجال ظهور نداد.

نقد برتر دانستن ارزش‌های غربی

ماریا دومار کاسترو وارلا استاد علوم تربیتی در برلین سخنران بعدی سمینار زنان بود. محور بحث‌های او که به زبان آلمانی ارائه شد بر این نظر بود که نمی‌توان بنیادگرایی را نقد کرد بدون آنکه به تاریخ کولونیالیسم و استعمار کشورهای آفریقایی و آسیایی توسط اروپا نگاه کرد.

ماریا دومار کاسترو وارلا استاد علوم تربیتی ماریا دومار کاسترو وارلا استاد علوم تربیتی

او بنیادگرایی و استعمارگرایی را دارای شاخصه‌های مشترکی مثل برتری جنس مردانه، ناسیونالیسم مردانه و پوپولیسم می‌داند.

به عقیده این استاد دانشگاه که در اسپانیا به دنیا آمده اروپا پس از دوران استعمار حالا به بهانه مبارزه با بنیادگرایی در پی برتری دادن ارزش‌های خود بر جهان است و اصولا تقسیم دنیا به «غرب و سایر کشورها» را تقسیم‌بندی‌خطرناکی عنوان کرد.

به گفته خانم وارلا یکی از این ارزش‌هایی که اروپا به هر قیمتی می‌خواهد آن را به همه جهان صادر کند سکولاریسم است. او معتقد است سکولاریسم به خودی خود یک ارزش نیست و این اشتباه است که ما فکر کنیم مفهوم سکولاریسم با مفهوم مدرنیته عجین است و همه کشورهای سکولار لزوما کشورهای مدرنی هستند چون غیرمذهبی‌ هستند.

ماریا وارلا همچنین محدود کردن بنیادگرایی به بنیادگرایی اسلامی را نیز نقد کرد و گفت نباید این پدیده را تنها به دین اسلام محدود کنیم.

پس از این سخنرانی‌ها گروه‌های کاری مرتبط با موضوعات تشکیل شد و روز یک‌شنبه نیز این گروه‌های کاری گزارش خود را ارائه کردند.

سمینار بنیادگرایی و تاثیر آن بر زنان در روز شنبه با اجرای موسیقی توسط گروه وارش و نیز «تک‌پرده‌های پروانه حمیدی» که نقد طنزآمیز سیاسی و اجتماعی (Kabarett) است پایان گرفت.


نخستین پناهگاه برای پناهجویان هم‌جنس‌گرا در آلمان

$
0
0

پناهندگان همجنس گرا در آلمانآلمان

دگرباشان جنسی در پناهگاه‌های آلمان مورد اذیت و آزار دیگر پناهجویان قرار می‌گیرند. به همت یک هم‌جنس‌گرای ایرانی، مسئولان شهر نورنبرگ آلمان نخستین پناهگاه امن برای این گروه از پناهجویان را ایجاد کردند.

اعضای مرکز هم‌جنس‌گرایان فلیدرلیش نورنبرگ در آپارتمان ویژه پناهجویان هم‌جنس‌گرا اعضای مرکز هم‌جنس‌گرایان «فلیدرلیش» نورنبرگ در آپارتمان ویژه پناهجویان هم‌جنس‌گرا

شماری از پناهجویانی که به آلمان پناه برده‌اند هم‌جنس‌گرا هستند. این افراد با وجود این‌که خطرهای زیادی را پشت سر گذشته‌اند، در پناهگاه‌های مستقر در آلمان نیز، که به طور معمول مکانی امن به‌شمار می‌روتد، احساس امنیت نمی‌کنند.

در ماه‌های اخیر گزار‌ش‌های متعددی در مورد اذیت و آزار هم‌جنس‌گرایان توسط پناهجویانی که هم‌جنس‌گرایی را نمی‌پذیرند، منتشر شده است.

به گفته شاهدان عینی، پناهجویان هم‌جنس‌گرا در محل سکونت خود روزانه مورد توهین و تمسخر دیگران قرار می‌گیرند، به همین دلیل برخی از آنها حتی جرات بیرون آمدن از اتاق خود را هم ندارند.

بیشتر بخوانید: دفاع دیوان‌عالی اروپا از منزلت انسانی پناهجویان هم‌جنس‌گرا

به گفته یک سخنگوی «کانون هم‌جنس‌گرایان زن و مرد ایالت‌های برلین و براندنبورگ» از تابستان تا آخر پاییز ۲۰۱۵ نزدیک به ۱۰۰ حمله به پناهجویان هم‌جنس‌گرا گزارش شده است. اکثر این حمله‌ها در اقامتگاه پناهجویان رخ داده‌است.

تجربیات ناخوشایند هژیر

توجه مرکز هم‌جنس‌گرایان «فلیدرلیش» شهر نورنبرگ آلمان نخستین بار با گزارش یک پناهجوی هم‌جنس‌گرای ایرانی به نام هژیر به این مشکل جلب می‌شود. کارکنان این مرکز سپس با شماری از پناهجویان صحبت می‌کنند و به این نتیجه می‌رسند که باید پناهجویان هم‌جنس‌گرا را از دیگر پناهجویان جدا کرد.

آنها اکنون با کمک مالی شهرداری نورنبرگ دو آپارتمان برای پناهجویان هم‌جنس‌گرا آماده کرده‌اند. این دو آپارتمان شامل پنج اتاق بزرگ هستند که در مجموع برای ۱۰ نفر در نظر گرفته شد‌ه‌اند.

پناهجویان هم‌جنس‌گرا بیش از همه توسط هم‌وطنان و حتی اعضای خانواده خود اذیت و آزار می‌شوند پناهجویان هم‌جنس‌گرا بیش از همه توسط هم‌وطنان و حتی اعضای خانواده خود اذیت و آزار می‌شوند

خشونت از جانب خویشاوندان

بر اساس گزارشی که اشپیگل آنلاین از نخستین پناهگاه پناهجویان هم‌جنس‌گرا منتشر کرده، این دسته از افراد بیش از همه توسط هم‌وطنان و حتی اعضای خانواده خود اذیت و آزار می‌شوند. رئیس مرکز هم‌جنس‌گرایان «فلیدریش» گفته است که بعضی از مسلمانان حضور دگرباشان جنسی در محل اقامت خود را «توهین‌» می‌دانند.

بیشتر بخوانید: نگاهی به وضعیت پناهجویان هم‌جنس‌گرای ایرانی در ترکیه

در گزارش اشپیگل آنلاین به نقل از هژیر آمده است که جند تن از اعضای فامیل او تصمیم گرفته بودند، او را به قتل برسانند و جسدش را در یک جنگل به خاک بسپارند.

سازمان دفاع از پناهجویان «پرو آزول» از ایجاد نخستین پناهگاه امن برای هم‌جنس‌گرایان پناهجو ابراز خشنودی کرده و گفته است که اصولا بهتر است، پناهندگان در یک مرکز بزرگ مستقر نباشند.

در برلین هم قرار است که در ماه مارس نخستین خانه امن برای پناهجویان هم‌جنس‌گرا ایجاد شود.
گروه‌های مشابه «فلیدریش» در شهرهای بزرگ دیگر آلمان، از جمله فرانکفورت و مونیخ نیز به فکر اقدامات هم‌‌گون افتاده‌اند.


بهره‌کشی از کودکان سوری در کارخانه‌های پوشاک ترکیه

$
0
0

کودکان سوری و کار ارزان در ترکیهبر اساس تحقیقاتی که فعالان حقوق بشر در بریتانیا به عمل آورده‌اند حدود ۴۰۰ هزار پناهجوی سوری در ترکیه با دستمزد ناچیز و شرایط شغلی دشوار به کار غیرقانونی گمارده شده‌اند. در میان آنان کودکان سوری نیز دیده می‌شوند.

حامیان حقوق بشر در بریتانیا که در مرکزی به نام «تجارت و حقوق بشر» فعالیت می‌کنند، در یک بررسی می‌خواستند شمار پناهجویانی را که در ترکیه به کار غیرقانونی مشغول‌اند تعیین کنند. در جریان این بررسی برای آنان روشن شد که بخشی از کسانی که به کار غیرقانونی در ترکیه گمارده شده‌اند، کودکان پناهجویان سوری هستند.

به گفته‌ی این فعالان حقوق بشر، شرکت‌های تولید پوشاک H&M و Next حتی اعتراف کرده‌اند که در برخی از شعبه‌های بخش ارسال آنها در ترکیه، کودکان سوری به کار مشغول‌اند.

بیشتر بخوانید: مشکلات اتحادیه اروپا بر سر ساماندهی امور پناهجویان

بر اساس داده‌های فعالان حقوق بشر از ۲۸ شرکتی که در فهرست این نظرسنجی وجود داشتند، ۴ شرکت گفته‌اند که پی برده‌اند در بخش‌های مربوط به ارسال کالا بطور غیرقانونی از کار پناهجویان استفاده می‌شود.

شرکت سوئدی تولید پوشاک H&M گفته است که چنین موردی در یکی از کارخانه‌هایش در ترکیه دیده شده است. شرکت بریتانیایی تولید پوشاک Next نیز از دو مورد در کارخانه‌هایش در ترکیه خبر داده است.

پناهجویان «نامرئی‌اند»

به گفته‌ی سازمان حقوق بشری «تجارت و حقوق بشر» در نظرسنجی مربوط به کار غیرقانونی پناهجویان فقط ۱۰ شرکت حاضر شده‌اند اطلاعات گسترده‌ای در این زمینه به سازمان یاد شده ارائه دهند و ۵ شرکت اصلا پاسخی نداده‌اند.

سازمان حقوق بشری یادشده معتقد است که برای برخی از این شرکت‌ها پناهجویان در کارخانه‌هایشان «نامرئی» هستند. فقط چند شرکت تولید پوشاک برای محافظت از حقوق پناهجویان در چرخه‌ی تولید خود گام‌های ضروری را برداشته‌اند.

بیشتر بخوانید: تصمیم ترکیه برای اجباری کردن ویزا برای شهروندان سوریه

فعالان حقوق بشر همچنین گفته‌اند که طبق برآورد آنها بین ۲۵۰ تا ۴۰۰ هزار پناهجوی سوری در ترکیه در شرایطی دشوار و با حقوقی بسیار اندک به کار غیرقانونی مشغول‌اند. آنان در گزارش خود افزوده‌اند که اگر چه دولت ترکیه اعلام کرده به پناهجویان اجازه‌ی کار خواهد داد، ولی «بسیاری از پناهجویان همچنان در شرایط غیرقانونی باقی خواهند ماند».

در حال حاضر در ترکیه ۲/۲ میلیون پناهجوی سوری وجود دارد که ۲/ ۱ میلیون نفر به سن قانونی نرسیده‌اند. طبق ضوابطی تازه این افراد می‌توانند ۶ ماه پس از به رسمیت شناخته شدن به عنوان پناهجو، اجازه‌ی کاری موقت درخواست کنند.

کمک ۳ میلیاردی اتحادیه‌ی اروپا

اتحادیه‌ی اروپا قصد دارد با کمکی ۳ میلیارد یورویی به ترکیه از پناهجویان در این کشور پشتیبانی کند. این پول هنوز پرداخت نشده است، ولی ترکیه از هم اکنون خواستار پول بیشتری است. فقط از اکتبر ۲۰۱۵ تا اواسط ژانویه‌ی ۲۰۱۶ حدود ۳۰۰ هزار پناهجوی دیگر از سوریه وارد ترکیه شده‌اند.

دولت ترکیه تامین مایحتاج پناهجویان سوری را ۵/ ۷ میلیارد دلار برآورد و به همین دلیل اخیرا دو میلیارد یورو بیشتر از اتحادیه‌ی اروپا مطالبه کرده است. بعید است که بروکسل بتواند با چنین درخواستی مخالفت کند.

بیشتر بخوانید: توافق اولیه اتحادیه اروپا و ترکیه در امور پناهجویان

در حال حاضر روزانه ۲۲۵۰ پناهجو از طریق ترکیه وارد یونان می‌شوند. اگر بروکسل بخواهد که ترکیه از سفر این پناهجویان به کشورهای اتحادیه‌ی اروپا جلوگیری کند، باید خود را آماده‌ی پرداخت کمک‌های بیشتری کند.

در حال حاضر دولت اردوغان اصراری ندارد که از ادامه‌ی سفر پناهجویان سوری، عراقی، افغان و نیز مهاجران از کشورهای شمال آفریقا به اتحادیه‌ی اروپا جلوگیری کند. زیرا هر پناهجویی که از ترکیه رهسپار اروپا شود، هزینه‌اش از روی دوش ترکیه برداشته می‌شود.


«صفا پوینده» درگذشت

$
0
0

1safa pooyande khahare jafar pooyandeتأمین ۲۴/ صفا پوینده از سال ۱۳۸۰ ابتدا در حوزه توانمند سازی کودکان در وضعیت دشوار با انجمن حمایت از حقوق کودکان همکاری می کرد و سپس از سال ۸۶ آوای ماندگار دروازه غار را به منظور توانمند سازی زنان و دختران محله دروازه غار تاسیس کرد .

در طی این سالها بی وقفه تلاش کرد و برای کمک به دستیابی بخشی از هموطنان به زندگی بهتر تلاش خستگی ناپذیرش تا زمان بستری شدن ادامه داشت.

به گزارش «تامین۲۴» (tamin24.ir)، «فریده جلالی» از اعضای فعال انجمن حمایت از کودکان‌کار و جزو هیئت مؤسس مؤسسه آوای ماندگار در مورد پوینده می گوید: «سال ۱۳۷۹ آموزش کودکان‌کار را از بوستان خواجوی در محله دروازه غار آغاز کردیم. صفا به دیدن خانواده‌های این بچه‌ها و گروه‌های آسیب‌پذیر می‌رفت تا از خانواده آنها برای حضورشان در کلاس‌ها اجازه بگیرد. کار ما با ۱۴ کودک شروع شد و به مرور در مدرسه منتظری ۴۵۰ کودک کار سرکلاس درس ما می‌نشستند.

شادی آنها به خستگی‌های این کار می‌ارزید. بچه‌هایی که سر کلاس‌های ما می‌آمدند، دمپایی‌هایشان مستهلک و پاره بود. بیشتر این بچه‌ها در خانواده‌هایی بودند که از آنها برای جابه‌جایی موادمخدر، کار و گدایی استفاده می‌کردند.

وقتی سر کلاس درس می‌نشستند و می‌دیدند نامشان را با پسوند آقا و خانم صدا می‌کنیم و محترم شمرده می‌شوند ذوق می‌کردند. سال ۱۳۸۵ هم طرح حرفه‌آموزی کودکان‌کار را به یونیسف ارائه کردیم و تجلیل شدیم.»

دوست و همکار پوینده درباره حال و احوال او ادامه می دهد: «صفا در مؤسسه را زودتر از همه باز می‌کرد و شب‌ها دیرتر از همه به خانه می‌رفت. بعد از بازنشستگی از معلمی، آنچه از خیاطی و هنرهای خانگی می‌دانست را به بانوان مددجو آموزش داد.

به مرور کار توسعه یافت و اکنون کارهای مؤسسه در حوزه خیاطی، تکه‌دوزی و سوزن‌دوزی مثال‌زدنی است. ما یک دستگاه خیاطی بزرگ از آلمان خریده‌ایم که نیاز به فضایی بزرگ دارد. با آن برای تعداد بیشتری از خانم‌ها اشتغالزایی می‌شود. دستگاه را هدیه گرفتیم اما منتظریم جایی برای بهره‌برداری از آن پیدا کنیم.

صفا قدرت جذب خوبی داشت. پای خیّران بسیاری را به مؤسسه باز کرد. امیدوارم زود حالش خوب شود و با همان رونق قبل کار را ادامه دهیم. تا به حال از بعضی کشورهای همسایه نماینده‌هایی آمده‌اند و از مؤسسه ما بازدید کرده‌اند. بخش زیادی از این رونق‌ها را مدیون زحمات صفا هستیم.»

گفتنی است صفا پوینده خواهرِ محمد جعفر پوینده (نویسنده و مترجم) بود.


نگاهی به جایگاه زن در سریال‌های ترک مریم رحمانی

$
0
0
film turkieبیدارزنی: سریال‌های ترکی سال‌هاست مهمان خانه‌های شهرها و روستاهای ایران شده‌اند. مسئولان می‌ترسند اخلاق ایرانیان با دیدن محتوای این سریال‌ها که خبری از آن‌ها در نمونه‌های وطنی‌شان نیست، فاسد شود. فمینیست‌ها هم نگران تاثیرگذاری سریال‌ها بر مخاطبان به‌گونه‌ای دیگرند؛ نگرانی‌هایی که فراتر از صحنه‌های عاشقانه‌ای است که بین کاراکترهای مختلف روی می‌دهد. عادی شدن خشونت خانگی، تحکیم کلیشه‌های جنسیتی و نسبت دادن خصوصیات منفی به زنان بخشی از این دل نگرانی‌هاست.
دیدگاه‌های فمینیستی در رسانه‌ها به طور کلی به نقد نحوه بازنمایی زنان به شیوه‌ای جنسی، ناعادلانه و استثماری در فرهنگ عمومی و رسانه نقد دارند. فمینیست‌ها معتقدند در فرهنگ توده‌ای امروز به طور کلی زنان به عنوان اُبژه یا موجوداتی حاشیه‌ای و ابزاری بازنمایی می‌شوند.

تصویر فرهنگی زنان در رسانه‌های جمعی از نظر فمینیست‌ها در جهت حمایت و تداوم تقسیم‌کار جنسی و تقویت مفاهیم پذیرفته شده درباره زنانگی و مردانگی به کار می‌روند که با امحای نمادین زنان به ما می‌گویند زنان باید در نقش همسر، مادر و کدبانو ظاهر شوند و در یک جامعه پدرسالاری سرنوشت زنان جز این نیست[۱] (استریناتی۱۳۷۹، ص۲۴۴)

در این فرصت نگاهی اجمالی به سریال برگ‌ریزان و لطیفه به‌عنوان دو نمونه از سریال‌های ترک می‌پردازم و تلاش می‌کنم کلیشه‌های بازنمایی شده در این سریال‌ها را نشان دهم. در این سریال‌ها کاراکترهای مشخصی وجود دارند که در همه سریال‌های دیگر نیز حضور دارند و تنها کم و کیف داستان‌ها باهم تفاوت دارد.

پدرسالاری عریان

سریال برگ‌ریزان ماجراهای یک خانه پرجمعیت است که علیرضا تکین و خیریه والدین این خانواده هستند. علیرضا خان! مردی صادق، عقلانی و مهربان است و در مقابل خیریه زنی کم‌عقل، حسود، وراج که تنها دغدغه‌اش ازدواج دخترانش و پول‌دار بودن است و مدام به شوهرش (بخشدار بازنشسته) سرکوفت بی‌پولی‌اش را می‌زند. لیلا، نجلا و فکرت، دختران این خانواده، هرکدام شخصیت‌های متفاوتی دارند. فکرت که بزرگ‌ترین آن‌هاست دختری عاقل و سربه‌راه است و از این رو به نسبت دوتای دیگر موفق‌تر در زندگی خانوادگی.

در این سریال پدر نقشی کلیدی دارد و اوست که قوام خانواده را در نظر دارد. اما مادر خانواده نقشی حاشیه‌ای دارد که با نادانی‌هایش خانواده را مسئله‌دار می‌کند. این ویژگی تقریبا در سریال‌های ترکیه‌ای برجسته است.

لیلا دختر این خانواده، زنی فاقد اعتمادبه‌نفس است که تنها برایش ازدواج کردن و داشتن رابطه با یک مرد مهم است. او قادر نیست مانند خواهرش نجلا زندگی خودش را بدون اتکا به یک مرد (پدر، برادر، شوهر یا دوست‌پسرش) بگذارند. او به دلیل فرار خواهرش با همسرش دچار روان‌نژندی شد. پدرش به خاطر بارداری‌اش و حفظ آبرو او را مجبور کرد که با اوز ازدواج کند. ازدواجی که او دلش می‌خواست رخ ندهد تا مانع از سقوط او شود. اما پدر و برادرش به‌سرعت ترتیب این ازدواج را دادند. او بار دیگر با مردی متاهل آشنا شد که در پی متوجه شدن زنش او را ترک کرد. سپس با مردی پزشک دوست شد که به دلیل اختلاس شوکت و رابطه نجلا با شوهر قبلی‌اش، او را ترک کرد و سبب شد بار دیگر لیلا در بیمارستان بستری شود و در نهایت به اوز پناه ببرد.

۲۰۱۳۱۲۳۱۷۱۳۴۳

زنان مستقل فاقد خانواده‌اند

نجلا خواهر دیگر اما عاقل‌تر از لیلاست به‌سرعت اوز را رها کرد و گلیمش را به‌تنهایی از آب بیرون کشید. اما در این سریال او زنی سرد و فاقد عشق بازنمایی می‌شود. او نمی‌تواند مردی را دوست بدارد و تنها به فکر کار کردن است! او عجولانه بعد از مرگ همسرش به دلیل توهین‌هایی که از طرف خانواده همسرش شد با مرد دیگری ازدواج کرد. ازدواجی که سرنوشت خوبی نداشت و به جدایی منجر شد. نجلا زنی مستقل است اما فرهنگ مردسالار ترکیه زن مستقل را برنمی‌تابد بنابراین نجلا را هم به‌گونه‌ای دیگر تخریب می‌کند.

یا در همین سریال مشاور لیلا که زنی موفق بود، دارای زندگی زناشویی مغشوشی نشان داده شد که بیشتر وقتش را برای کارش می گذارد نمی تواند رابطه درستی با همسرش داشته باشد.و همین مساله سبب شد همسرش با لیلا رابطه بگیرد.

زنان، فضول، وراج و بی‌عقل‌اند!

خیریه مادر خانواده و فرخنده عروس سابق خانواده نیز زن‌هایی مسئله‌دار هستند. خیریه با بی‌عقلی‌ها و پنهان‌کاری‌هایی که از همسرش دارد، مشکلات زیادی را برای خانواده‌اش رقم می‌زند و فرخنده با بوالهوسی‌ها و بدجنسی‌ها و فضولی‌هایش شخصیت زن مخدوش دیگر سریال است. شوکت و خانواده تکین همه بلاهایی که بر سرشان آمده است را به گردن فرخنده می‌اندازند درحالی‌که هرکسی خودش انتخاب می‌کند که چه رفتاری داشته باشد.

زنان بدون مردان هیچ‌اند؟

فرخنده زنی طمّاع نشان داده می‌شود که دلیل رابطه گرفتنش با مردان، ترقی وضعیت اقتصادی و اجتماعی خودش است و دلیل خیانتش به شوکت نیز آشنا شدن با مردی پولدارتر. فرخنده بعد از طلاق احساس خلایی ناشی از نداشتن خانواده و همسر می‌کند.

مهم بودن نقش خانواده و محوری بودن نقش پدر در آن بدون مهم بودن زن از موارد دیگری است که در سریال‌های ترکیه باید به آن اشاره کرد. لیلا با این‌که می‌توانست در شناسنامه دخترش تنها نام خودش را بگذارد از نام پدرش استفاده کرد و پدر که تا قبل از آن او را فاحشه می‌دانست خوشحال از این نام‌گذاری او را دوباره پذیرفت! در این سریال‌ها خانواده بسیار نقش مهمی دارد و آدم‌ها فارغ از خانواده، به‌عنوان فرد به رسمیت شناخته نمی‌شوند.

در سریال‌های ترک منزلت زنان بسته به وابستگی‌شان به یک مرد تعریف می‌شود، مثلا خیریه در مراسم عروسی صدف به زنان دیگر در مورد چگونگی آشنایی‌اش با علیرضا توضیح داد و گفت ازدواج با او مرا از یک خیریه معمولی به زن بخشدار تبدیل کرد، همه احترام و اقتدارم از او بود.

Yaprak-Dukumu-8-DametJiz_Com

ازدواج بهتر از استقلال!

فکرت دختر بزرگ خانواده برای فرار از مشکلات خانواده‌اش با مردی که اصلا نمی‌شناسدش، ازدواج کرد درحالی‌که بعدها وقتی همسرش به او خیانت می‌کند او محل زندگی را ترک می‌کند و تلاش می‌کند خانه کوچکی اجاره کند. او می‌توانست قبل از ازدواج نیز این گزینه را انتخاب کند اما گویی ازدواج با همه سختی‌هایی که برای او داشت، گزینه دم دست‌تری بود؛ گزینه‌ای که گویا بیشتر مورد تایید جامعه است.

مردان تنها قدرت تصمیم‌گیری دارند

در سریال‌های ترک این مردان هستند که حرف اول و آخر را می‌زنند و کمتر شاهد مشورت گرفتن از زنان توسط مردان هستیم. در سریال برگ‌ریزان، صدف، زنی که دوره‌ای عاشق شوکت همسر سابق فرخنده شد، دختری با ویژگی‌های مثبت نشان داده می‌شود. او عاقلانه قید زندگی با شوکت را می‌زند و برای پیشرفت به ایتالیا می‌رود. در آنجا با امیر آشنا می‌شود و امیر تصمیم می‌گیرد بعد از ازدواج به استانبول برگردند. درحالی‌که صدف راضی نیست و کارش را در ایتالیا دوست دارد. در بسیاری از موارد تصمیم نهایی را مردان می‌گیرند بدون پرسش از زنان یا دخالت دادن آن‌ها در تصمیم‌گیری‌ها.

زنان مدرن اما حسود!

در سریال لطیفه داستانی عاشقانه که در مورد پول‌شویی و نقش پلیس‌های فاسد و درست‌کار است نیز لطیفه با اینکه به‌ظاهر زنی مدرن و تواناست اما حسود نیز هست و خانواده‌اش نیز مانند او هستند. حتی جایی که لطیفه حسادت آن‌ها را بی‌مورد می‌داند آن‌ها اصرار دارند که رابطه نامزد او با همکار زنش ایپک جای سوال است و لطیفه باید حسودی کند. گویا حسود بودن بخش جدایی‌ناپذیر از عشق است!

لطیفه به همکار عمر که معشوق سابق او بوده است با وجود این‌که می‌داند عمر چقدر او، لطیفه را دوست دارد، حسادت می‌کند. خیریه هم به زن پرستار همسرش حسادت می‌ورزد و هر زنی که شوهرش با او مراوده داشته باشد.   این مسئله نیز یکی دیگر از مسائلی است که می تواند بدآموزی داشته باشد.

همچنین در همه سریال‌های ترک حسادت‌هایی توسط مردان نسبت به همسر یا دوست دخترشان وقتی با مرد دیگری در حال صحبت کردن هستند، اعمال می‌شود و از آن تعبیر به دوست داشتن می‌شود. امری که می‌تواند به افزایش خشونت علیه زنان در جامعه منجر شود.

به طور کلی معتقدم حسادت از جانب هر کدام از طرفین می تواند رابطه سالم را به رابطه ای غیرسالم تبدیل کند. عشق با حسادت رابطه ندارد بلکه از مالکیت نسبت به دیگری نشات می گیرد و اعتماد که پایه یک رابطه سالم است را از بین می برد.  در سریال های ترک حسادت های مرد و زن علیه رقیب همیشه خشونت هایی در پی دارد. زنان به دلیل فرودست بودن با توطئه چینی علیه زنان دیگر و مردان با قلدری و کتک زدن سعی در بیرون کردن رقیب از صحنه دارند. و بخشی از داستان بر اثر همین حسادت های بیمارگونه پیش می رود.

۲۰۱۴_۱۰_۲۶_۱۳_۱۹_۱۴_۴۴۱

تقبیح خشونت خانگی فیزیکی

در سریال‌های ترکیه خشونت بسیاری علیه زنان اعمال می‌شود. خشونت‌هایی که بیشتر کلامی است و حساسیتی نسبت به آن‌ها نه تنها وجود ندارد که گویا گاهی تعمدی در حق زنان روا می‌شود. مانند خشونت‌هایی که مردان در حق زنان وراج خود در این سریال‌ها مرتکب می‌شوند یا خیانت‌هایی که به آنان می‌کنند و بانی اش هم شخصیت زن سریال دانسته می شود نه مردی که مرتکب خشونت شده است. اما نکته مثبت این سریال‌ها تقبیح خشونت خانگی فیزیکی در حق زنان است و همدلی همسایه‌ها در شکایت از شوهر خشونت گر.

نکته مثبت دیگر در برگ‌ریزان البته پذیرفته شدن رابطه خارج از ازدواج و فرزند لیلا بود. هرچند علیرضا خان سخت و دیر لیلا را پذیرفت. اما خواهر، مادر، دوستان و همسایه‌ها، او و فرزندش را پذیرفتند.

برجسته بودن تقسیم‌کار سنتی

یکی دیگر از نکات منفی در سریال‌های ترک تقسیم‌کار سنتی است که در این سریال‌ها به چشم می‌خورد. در سریال‌های ایرانی گاهی مردانی دیده می‌شوند که در کار خانه به همسرشان کمک می‌کنند اما در سریال‌های ترکیه اصلا چنین مواردی را نمی‌بینیم.

نظر مخاطبان چیست؟

اما این سریال‌ها از نظر زنان چه تاثیری بر جامعه می‌گذارند؟ افسانه ۴۴ ساله و لیسانس روان‌شناسی در مورد تاثیر سریال‌ها بر زنان و دختران می‌گوید که «۵۰ درصد صفاتی که به زنان در این سریال‌ها نسبت داده می‌شود منفی است و زمانی که مخاطب به کرات در برابر چنین تصاویری قرار بگیرد این صفات را پذیرفته و درونی می‌کند».

او همچنین از الگوپذیری زنان از نوع پوشش و آرایش زنان در این سریال‌ها نیز نگران است. از دیگر سو او به شخصیت جمیله در سریال روزی روزگاری اشاره می‌کند، زنی که همسرش او را ترک کرد اما او توانست علی‌رغم همه سختی‌ها موفق شود. از نظر او این سریال نشان از قدرت زنان دارد و این‌که می‌توانند همیشه گلیم خود را از آب بیرون بکشند. همین‌طور او به سریال لطیفه و نقش پلیس‌های زن در آن اشاره می‌کند و می‌گوید «در ایران پلیس زن باورپذیر نیست. با چادر در عملیات‌ها شرکت می‌کند. من که خودم چادریم نمی‌توانم باور کنم که آدم با چادر بتواند در تعقیب و گریز پلیسی شرکت کند. همین‌طور در سریال لطیفه زنان پلیس زرنگ و باهوش هستند هم پای مردان در داستان پیش می‌روند درحالی‌که پلیس زن در ایران تنها دنبال رو مردان است.»

سمانه خادمی فعال حقوق زنان که از منظر دیگری به این سریال‌ها نگاه می‌کند، می‌گوید: «آن‌چه در سریال‌های ترک همیشه توجه من را جلب کرده نمایش شکاف طبقاتی در پوشش و رفتار افراد، محوریت عشق (و این دیدگاه که عشق هر چیزی را توجیه می‌کند است). بازی‌های متعددی که افراد به کار می‌گیرند تا به مقصودشان که همان عشق هست برسند. فکر می‌کنم در سریالی مانند برگ‌ریزان کل خانواده فروپاشید به خاطر عشق‌های غلطی که افراد خانواده به آن مبتلا می‌شدند و این مساله که آیا من زن جذابی هستم؟ اگر کسی من را نخواهد پس من جذاب نیستم و من نمی‌توانم به اندازه کافی خوب به‌نظر برسم. برای این‌که این فرایند در سریال طراحی شود،‌ استفاده از کلیشه‌های جنسیتی به همراه کلیشه‌های طبقاتی به وفور صورت می‌گیرد. مثلا دختری که پوشش ساده دارد و اصلا جذاب به نظر نمی‌رسد، بعد برای شرکت در یک جشن به خودش می‌رسد و آن شب در مهمانی می‌درخشد و به چشم همه میاید و پس از این ماجرا موج جدیدی از حوادث رخ می‌دهد.»

او ادامه می‌دهد: «درواقع بیشترین چیزی که در سریالی مثل برگ‌ریزان یا خیلی از سریال‌های ترکی به چشم می‌آید تلاش برای تحرک طبقاتی است که از جذابیت‌های ظاهری زنان و مردان بهره می‌گیرد. یعنی شما می‌بینید که زن زیبا تلاش می‌کند که تحرک طبقاتی داشته باشد و افراد دیگر که این را تهدید می‌بینند سعی می‌کنند در مقابل این تلاش سنگ بیاندازند و این آغاز بازی‌های عجیب و اغلب غیراخلاقی و غیرانسانی است.»

خادمی معتقد است: «سریال برگ‌ریزان با طراحی یک پدر مقتدر و مهربان و شعارگو و البته حمایت‌گر و سنتی و در مقابل یک مادر پول‌دوست و بدون اعتمادبه‌نفس و مهربان،‌ تلاش داشت هر دو این کلیشه رو به چالش بکشد. علی‌رضا خان بارها در جریان فیلم محکوم شد که اشتباه کرده اما همچنان به عنوان یک پدر حامی تا آخرین لحظه نقشش را ایفا کرد.»

این فعال زنان ادامه می‌دهد: «تاثیری که من در بین مردم از سریال‌های ترک می‌بینم نگرانی از بی‌پروایی عشق ترک‌هاست و این نگرانی که هر چیزی می‌تواند اتفاق بیافتد، خواهران به هم خیانت کنند،‌ مادر ناتنی با پسر جوان همسرش روی هم بریزند،‌ و داستان‌هایی از این قبیل که در آن پیروز ماجرا زنان لوند و زیبای پول‌دار هستند. فرخنده و نجلا تحرک طبقاتی‌شان را هم‌زمان مدیون تحصیلات و البته لوندی و زیبایی‌شان بودند. درحالی‌که لیلای بیچاره هرگز نتوانست به آن سطح برسد و قربانی سادگی‌اش شد.»

او می‌گوید «این سریال‌ها نوعی بی‌اعتمادی را در بین مردم ترویج می‌کنند. همچنین این‌که آدم‌ها راه‌کار اشتباهی را برای حل مسایلشان مکرر انجام می‌دهند. از این جهت می‌توانم با سریال‌های هالیوودی مقایسه کنم که معمولا راه‌کارهای سازنده را به مخاطب آموزش می‌دهند.»

مرجان ۳۹ ساله می‌گوید «من سریال برگ‌ریزان را نگاه می‌کردم اما سریال‌های دیگر را جسته و گریخته نگاه می‌کنم. در بسیاری از این سریال‌ها زنان تلاش می‌کنند که ازدواج کنند، با هر شرایطی، این ازدواج است که آن‌ها را مستقل می‌کند و به آن‌ها شخصیت می‌بخشد، مثلا در چکاوک، نجمیه با این‌که سلیم دوستش ندارد و در حق او خشونت هم می‌کند باز برای به دست آوردن دل او تلاش می‌کند. درحالی‌که می‌داند او مرد درستی نیست و دغل‌باز است. در سریال لطیفه، نیلوفر می‌خواهد فاتح را که مردی خشونت گر است با مثلا عشق خودش سر به راه کند و این‌ها از نظر من خطرناک است چرا که کسی را که کودکیِ خوبی نداشته و خشونت را آموخته است با عشق به تنهایی نمی‌توان تغییر داد. از نظر من این‌ها بدآموزی دارد. اگر زنی که این سریال را نگاه می‌کند آگاهی جنسیتی نداشته باشد ممکن است این‌ها را باور کند.»

به هر حال سریال‌های ترک راهشان را به منازل ما بازکرده‌اند. حکومت نگران خیانت زن‌ها به شوهرانشان است که در این سریال‌ها نشان داده می‌شوند. هرچند که خیانت امری مذموم است، از جانب هرکسی که باشد، اما مهم‌تر از آن تصویر مخدوشی است که از روابط بین مرد و زن در این سریال‌ها ارائه می‌شود. امری که مانند سریال‌های ایرانی به شناخت بهتر مرد و زن از هم نمی‌انجامد. تصویری که به برابری و رابطه بهتر بین زن و مرد در جامعه‌ای مثل ایران منجر نمی‌شود؛ جامعه‌ای با روابط مخدوش و کلیشه‌هایی که هرروز از مردانگی و زنانگی بازتولید می‌شود.

[۱] استریناتی، دومینیک، مترجم ثریا پاک نظر، گام نو ۱۳۸۰

 


آمارهایی از ترک تحصیل دانش‌آموزان کمیته‌امداد

$
0
0

دانش آموزان2معاون امور فرهنگی کمیته امداد، ضمن بیان آنکه در حال حاضر تعداد دانش‌آموزان تحت پوشش این نهاد ۳۳۳ هزار نفر است گفت: سالیانه ۱۰۰۰ تا ۱۱۰۰ نفر از دانش آموزان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) به علت مشکلات اقتصادی ترک تحصیل می کنند که تقریبا هرساله حدود ۸۰۰ نفر آنان با حمایت کمیته امداد به فرآیند تحصیل بازمی‌گردند.

اکبر میرشکار در گفت‌وگو با ایسنا، در ادامه گفت: سالیانه بخشی از دانش آموزان تحت پوشش کمیته امداد به دلیل مسائل و مشکلات متعدد ترک تحصیل می‌کنند. وی در ادامه تصریح کرد: حدود ۳۰ درصد آنها به دلیل ازدواج، ۲۰ تا ۲۲ درصد اشتغال، ۲۵ درصد مشکلات استعدادی و عدم توانایی تحصیل مانند کند ذهنی و عقب ماندگی ذهنی و کمتر از ۲۵ درصد نیز به علت مشکلات اقتصادی ترک تحصیل می کنند.

وی عنوان کرد: مشاوران و مددکاران کمیته امداد به محض آنکه متوجه شوند فردی به علت مشکلات اقتصادی ترک تحصیل کرده است، طی فرآیند مشاوره و نیاز سنجی سعی در تامین نیاز وی و بازگشت آن به سیستم آموزشی می کنند.

میرشکار ادامه داد: در حال حاضر به علت آنکه بخشی از مدارس کشور به صورت هیات امنایی اداره می شوند و خانواده برای هر دانش آموز باید برای مثال شهریه ۳۰۰ هزار تومانی پرداخت کند و به علت عدم توانایی پرداخت شهریه از سوی خانواده، فرد از چرخه تحصیل خارج می شود.

وی در ادامه ضمن بیان آنکه در تمامی مقاطع با فراوانی‌های مختلف شاهد ترک تحصیل دانش آموزان هستیم گفت: بیشترین ترک تحصیل در مقطع دبیرستان صورت می گیرد؛ زیرا اکثر دختران روستایی در این مقطع ازدواج و پسران نیز در همین دوره جذب بازار کار می شوند.



اقدام کانون البرز در تمدید نکردن پروانه وکالت نجما رحمانی مصداق تخلف انتظامی است

$
0
0

najmarahmaniانتخاب خبر: نجما رحمانی در تاریخ ۹۲/۱۰/۱۴ توسط  شعبه ۱۵ دادگاه  انقلاب تهران به اتهام عضویت در کمیته زنان و کودکان کانون مدافعان حقوق بشر و به جهت دفاع در پرونده های کانون صنفی معلمان، فعالین دانشجویی، فعالیت زنان وعقیدتی و مدنی، به سه سال حبس و دو سال محرومیت از وکالت  محکوم شد.

این حقوقدان درباره روند پرونده در دستگاه قضایی به خبرنگار انتخاب خبر گفت: پس از بازداشت آقای عبدالفتاح سلطانی در سال ۱۳۹۰، پرونده ای با موضوع اتهام عضویت در کمیته زنان و کودکان کانون مدافعان حقوق بشر و دفاع از برخی پرونده های فعالین دانشجویی، زنان، کانون صنفی معلمان و… برای اینجانب تشکیل شد و در تاریخ ۹۲/۱۰/۱۴ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست آقای صلواتی منجر به صدور رأی مبنی بر سه سال حبس و دو سال محرومیت از وکالت گردید، که این حکم  در شعبه ۳۴ دادگاه تجدید نظر تبدیل به ۵ میلیون تومان جزای نقدی و ۲ سال محرومیت از وکالت  شد.

نجما رحمانیوی افزود: پس از صدور این رأی از سوی دادگاه انقلاب و ارجاع آن به کانون وکلای البرز متأسفانه رئیس کانون البرز، سرکار خانم دکتر داوودی – که نایب رییس دوم اسکودا(اتحادیه سراسری کانون های وکلای دادگستری) هم هستند- و همینطور نایب رئیس محترم آقای جعفررضازاده از تمدید پروانه وکالت اینجانب امتناع کرده اند و جالب اینکه  از تاریخ نامعلومی cms بدون اطلاع قبلی  به بنده توسط کانون البرز مسدود شده است، لذا عمل رییس و نایب رییس محترم کانون البرز مصداق تخلف انتظامی می باشد.

رحمانی با بیان اینکه در طول این چند ماه تلاش شده است که این مسأله از طریق رایزنی همکاران با ایشان حل شود، ادامه داد: طوماری نیز از سوی همکاران در سراسر کانون های وکلای دادگستری خطاب به ریاست کانون البرز سرکار خانم داودی تهیه شد مبنی بر درخواست عمومی وکلا در حمایت از تمدید پروانه بنده  که می تواند مصداق کوچک عملی از استقلال کانون باشد که همانگونه که اشاره شد ریاست کانون به این درخواست نیز بی اعتنا بوده است.

وی گفت: مستحضر هستید طبق ماده ۱۷ لایحه استقلال، هیچ وکیلی را نمی توان از شغل وکالت معلق یا ممنوع نمود مگر به موجب حکم قطعی دادگاه انتظامی و حکم این ماده همچنان پابرجاست و دستگاه قضایی امکان صدور حکم مبنی بر محرومیت و تعلیق را ندارد و در صورتی که چنین روندی در دستگاه قضایی متداول شود، وکلا به طور عام و وکلایی که در حوزه حقوق بشری فعالیت می کنند، به طور خاص امنیت شغلی لازم را نخواهند داشت.

رحمانی با اشاره به اولین جلسه دادگاه انتظامی خود اظهار داشت: اولین جلسه دادگاه انتظامی اینجانب در تاریخ ۳۰ دی ماه سال جاری تشکیل  شده است که و در تاریخ ۹۴/۱۱/۱۲ رأی شعبه اول دادگاه انتظامی به ریاست آقای محمد رضا اویسی و مستشاران محترم آقایان محمد حسین واعظی و اسماعیل حضرتی مبنی بر  پنج ماه ممنوعیت از حرفه وکالت به وکیل بنده ابلاغ شد که این رأی قابلیت تجدید نظر خواهی در دادگاه انتظامی قضات را دارد و سرکارخانم داوودی اخیراً در تاریخ ۹۴/۱۰/۲۲، پرسشی از دادگاه انتظامی داشته اند که آیا امکان تمدید پروانه یا عدم امکان تمدید پروانه بنده براساس تبصره ۵ ماده ۲ کیفیت اخذ پروانه(که رییس کانون رو موظف به کسب اجازه از دادگاه انتظامی می کند) وجود دارد یا خیر؟ که دادگاه در این خصوص نظری را ابراز ننموده است.

وی تصریح کرد: این بدان مفهوم  است که تا این تاریخ هیچ سؤال و اجازه ای از طرف خانم دکتر داوودی از دادگاه انتظامی نشده بوده است و عمل ایشان و نایب رییس محترم خلاف قانون بوده است و تا وقتی که رأی قطعی از سوی  دادگاه انتظامی صادر نشده است، رییس یا نایب رییس کانون البرز، مطابق با صراحت قانون موظف به تمدید پروانه  هستند.

این حقوقدان در پاسخ به این پرسش که آیا اینکه پرونده وکالت تمدید نمی شود آیا خودسرانه بوده است، تأکید کرد: در این خصوص می توان نظر خانم داودی را جویا شد، چون متأسفانه تاکنون ایشان از مذاکره مستقیم با بنده سرباز زده اند و به هر صورت عملکرد خانم دکتر داوودی به این معنی است که خود ایشان پیشاپیش پذیرفته اند که کانون وکلا فاقد استقلال است.

وی تصریح کرد: اما سخن وکلا آن است که تا رأی قطعی از سوی  دادگاه انتظامی صادر نشده باشد، هیچ فرد یا نهادی حق تمدید نکردن پروانه را ندارند.

رحمانی در رابطه با اینکه آیا امکان شکایت از رییس و نایب رییس وجود دارد، گفت: هیچ شخصی از این که بخواهد علیه همکاران خود در خانه ی صنفی اش در دادگاه انتظامی طرح دعوا بنماید خوشنود نخواهد شد و تمامی تلاش ها تاکنون بر این بود که مسأله به صورت صنفی حل شود اما صرف نظر از مساله شخصی که دربرارنده امنیت شغلی بنده است، این موضوع نمی بایست در کانون های وکلا رایج شود و در صورت نیاز دست به این اقدام  خواهم زد.

اما آیا این اقدام، امنیت وکلا را تهدید نمی کند؟ این حقوقدان در همین رابطه گفت: قوانین خاصی برای مصونیت وکلا در بیشتر کشورهای دنیا وجود دارد. وکلا در برابر قضات برای دفاع از متهمان یا موکلین شان قرار می گیرند و برای اینکه امنیت وکیل حفظ شود پیش بینی شده که صرفاً در دادگاه انتظامی به تخلفات انتظامی وکلا رسیدگی شود.

وی اضافه کرد: در صورتی که قاضی یا هر مرجع دیگری مانند وزیر دادگستری و حتی رئیس قوه قضائیه، تخلفی از وکیلی مشاهده کند، راهکار قانونی آن است که به دادسرای انتظامی، متنی را مبنی بر ارتکاب تخلف انتظامی توسط وکیل ارسال کند، و دادسرای انتظامی و همینطور پس از آن، دادگاه انتظامی وکلا باید به چنین تخلفی رسیدگی کنند و رأی مربوطه را صادر کنند و بدین ترتیب رأی حتماً می بایست از طریق دادگاه انتظامی صادر شود.

این حقوقدان هشدار داد: با چنین رویکردهایی عملاً در مورد پرونده های حقوق بشری و سیاسی، امر وکالت غیرممکن خواهد بود؛ کما اینکه آقایان عبدالفتاح سلطانی، محمدعلی دادخواه، محمد سیف زاده و خانم نسرین ستوده و اینجانب وکلایی بوده ایم که بعد از قضایای سال ۸۸ رأی محرومیت برای نامبردگان از سوی دستگاه قضایی صادر شده است که البته این موضوع نه منحصر به افراد ذکر شده می شود و نه صرفاً به وکلای حقوق بشری و حسب اطلاع متأسفانه در سایر کانون ها، وکلایی که وکالت پرونده های عادی را نیز قبول می کرده اند نظیر این احکام و رویکردها را شاهد بوده اند که این نقض آشکار استقلال کانون وکلا است و مستلزم چاره اندیشی جدی از سوی جامعه ی وکالت می باشد.

وی تصریح کرد: پس از صدور حکم مبنی بر پنج ماه ممنوعیت از وکالت از سوی دادگاه انتظامی در تاریخ ۹۴/۱۱/۱۲ با توجه به گذشت همین مقدار از زمان از تاریخ صورتجلسه ای با ریاست کانون البرز- که قریب به یقین تاریخ مسدود کردن cms بنده بوده است، به وکیل بنده گفته شده بود که می توانم جهت تمدید پروانه مراجعه کنم که متأسفانه در مراجعه به دفتر ریاست، تمدید پروانه صورت نگرفت.

نجما رحمانی تأکید کرد: شایسته است اکنون در آستانه ی انتخابات کانون البرز، وکلایی که در سخنرانی ها و محافل دم از استقلال کانون وکلا می زنند در میدان عمل نیز به جد بدان پایبند باشند و از هیچ تلاشی برای تحقق  این هدف فرو نگذارند.

گفتنی است؛ پیگیری خبرنگار انتخاب خبر درباره پرونده نجما رحمانی از طریق مصاحبه با خانم هما داوودی، رییس کانون وکلای البرز همچنان بی نتیجه ماند و علیرغم تماس با ایشان و موافقت نامبرده جهت ارسال سوالات، اما هیچگونه جوابی از سوی خانم دکتر داوودی تاکنون دریافت نشده است.


انعطاف‌پذیری یا موقتی‌سازی مرجان نمازی

$
0
0

زنان کارتأمین ۲۴: این الگوی جدید که عمدتاً به‌عنوان «الگوی اشتغال انعطاف‌پذیر» خوانده می‌شود اما در واقع در جهت همان «موقتی‌سازی نیروی کار» است، در ایران نیز در سال‌‌های گذشته به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته و مشکلات زیادی را در پی داشته و بحث‌‌های بسیاری را برانگیخته است.

مرکز پژوهش‌‌های مجلس شورای اسلامی به درخواست برخی از نمایندگان، مطالعاتی در این زمینه انجام داده که نتایج آنها در قالب سلسله‌ گزارشاتی منتشر می‌شود.

این مرکز در گزارش آبان‌ماه خود به بررسی مفهوم کار پیمانکاری موقت، جایگاه آن در روابط کار و منطق استفاده از این الگوی اشتغال می‌پردازد و همچنین سعی دارد نمایی از صنعت پیمانکاری موقت در سراسر جهان به دست دهد.

«دلالان انعطاف‌پذیری»، واسط بین نیروی کار و سازمان کاربر

در دسته‌بندی سازمان بین‌المللی کار (ILO) دو الگوی اشتغال استاندارد و غیراستاندارد از یکدیگر تفکیک شده‌اند. در الگوی استاندارد روابط استخدامی و کاری، سازمان کاربر و نیروی کار مستقیم و بدون واسطه در محل کارفرمای کسب‌وکار رودرروی یکدیگر قرار می‌گیرند و قراردادی کاری را که دائم و تمام‌وقت است بین خود منعقد می‌کنند.

اما در روابط استخدامی و کاری غیراستاندارد از این سه مؤلفه یعنی روابط استخدامی بدون واسطه و مستقیم، روابط استخدامی دائم و کار تمام‌وقت عدول می‌شود. در کار پیمانکاری موقت که گونه‌ای از اشتغال غیراستاندارد است، در رابطه‌ای سه‌وجهی، آژانس‌‌های پیمانکاری به عنوان واسطه‌ای بین سازمان کاربر و نیروی کار قرار می‌گیرد.

این آژانس‌ها که وظیفه تأمین نیرو برای آن سازمان را به عهده می‌گیرند، یک قرارداد تجاری – و نه استخدامی- با سازمان کاربر و در مقابل با نیروی کار یک قرارداد استخدامی -که طبق تعریف ILO محدود و نامشخص است و هیچ ضمانتی برای ادامه آن وجود ندارد- منعقد می‌کنند و او را در قالب کار پیمانکاری موقت در الگوی اشتغال مثلثی به خدمت می‌گیرند.

سازمان کاربر هزینه‌‌ها را به آژانس می‌پردازد و آژانس دستمزد نیرو‌ها را پرداخت می‌کند. به ‌این ترتیب گرچه نیروی کار پیمانکاری و موقتی در محل سازمان کاربر کار می‌کند و این سازمان کاربر است که تخصیص وظایف و مدیریت و نظارت بر اجرای آنها را انجام می‌دهد اما هیچ‌گونه رابطه استخدامی مستقیم یا قراردادی بین نیروی کار و سازمان کاربر وجود ندارد و حتی قرارداد نیروی کار با آژانس هم هیچ ضمانتی برای تمدید ندارد.

آژانس‌‌های خصوصی استخدام یا به تعبیر ILO «دلالان انعطاف‌پذیری» گرچه نیاز سازمان‌‌های کاربری که در رقابت شدید سودآوری بیشتر قرار گرفته‌اند، به انعطاف‌پذیری را تأمین می‌نمایند و در سطح کلان هم عدم قطعیت اقتصادی و ریسک در بازار کار را مدیریت می‌کنند اما اینها همه به هزینه نیروی کار موقتی و پیمانکاری تمام می‌شود که در مقایسه با نیروی کار دائمی و دارای رابطه مستقیم و استاندارد با سازمان کاربر، امنیت شغلی بسیار پایین‌تر، حمایت اجتماعی و اقتصادی کمتر و قدرت چانه‌زنی محدودتری دارد و در معرض آسیب‌‌های بیشتری قرار گرفته است.

«صنعت کار پیمانکاری موقت» در آینه آمار و ارقام

بر اساس گزارش کنفدراسیون بین‌المللی آژانس‌‌های خصوصی استخدام در سال ۲۰۱۳ که مبتنی ‌بر مشخصه‌‌های ۳۴ کشور (شامل ۲۵ کشور اروپایی، ۶ کشور آمریکایی، ۲ کشور آسیایی و ۱ کشور آفریقایی) است، در سال ۲۰۱۱ این صنعت در جهان از ۱۴۰هزار آژانس خصوصی استخدام و ۱۷۹هزار شعبه در سراسر جهان تشکیل شده و ۸۶۳ هزار کارمند داخلی داشته است.

همچنین این آژانس‌‌ها در مجموع ۴۶ میلیون نفر را به کار گرفته و ۲۵۹ میلیارد یورو (۳۶۵ میلیارد دلار آمریکا) در سال درآمد داشته‌اند. بر اساس این گزارش منطقه آسیا و اقیانوسیه ۶۱ درصد، اروپا ۲۴ درصد و آمریکای شمالی ۱۱ درصد از کل آژانس‌‌های خصوصی استخدام دنیا را دارا هستند.

طبق گزارش سال ۲۰۱۱ کنوانسیون بین‌المللی آژانس‌‌های خصوصی، به‌طور متوسط، نیرو‌های پیمانکاری نصف ساعات کاری کارکنان دائم کار می‌کنند، بیشتر مشاغل پیمانکاری بیش از یک ماه به طول می‌انجامند، ۵۷ درصد نیرو‌های پیمانکاری زیر ۳۰ سال سن دارند، به‌طور متوسط ۲۴ درصد از نیرو‌های پیمانکاری تحصیلات عالی را به پایان رسانده‌اند.

بسیاری از مشاغل در کار پیمانکاری موقت به سطح مهارت پایین یا متوسط نیاز دارند و اکثراً هم در بخش تولید و خدمات هستند، بازار‌های خدمات‌محور بیشتر تمایل به استخدام کارگران زن دارند در حالی که بازار‌هایی با تاریخچه قوی صنعتی عموماً نیروی مرد استخدام می‌کنند.

چرایی کاربرد کار پیمانکاری موقت

براساس این گزارش، گرچه اصالتاً عملکرد اصلی آژانس‌‌های پیمانکاری این است که نیرو‌های پیمانکاری خود را در اختیار سازمان‌‌های کاربری قرار می‌دهند که به‌دلیل غیبت موقت نیروی اصلی (ناشی از زایمان یا تعطیلات و غیره)، نوسانات فصلی یا کوتاه‌مدت، نیاز موقتی به مهارت‌‌های تخصصی، پر کردن کمبود نیرو در خلال دوره استخدامی به نیروی کار موقت نیاز پیدا می‌کند اما در عمل وضعیت به گونه‌ای تغییر یافته است که طبق گزارش ILO نیرو‌های پیمانکاری موقت به لایه‌‌های انعطاف‌پذیری بدل شده‌اند که سازمان‌‌ها پیرامون نیرو‌های کار هسته (اصلی) خود ایجاد کرده‌ تا از استخدام نیرو‌های اصلی بیشتر اجتناب کنند.

اگرچه انگیزه اصلی برای شروع به کار کردن به‌عنوان یک نیروی پیمانکاری تا حد زیادی بستگی به شرایط فردی و بستر ملی دارد، اما به‌طور کلی بر اساس تحقیقات صورت گرفته می‌توان گفت در بازار کار کارجویانی که معمولاً با دشواری‌‌هایی در یافتن شغلی دائمی که با رضایت شغلی نیز توأم باشد مواجه هستند تن به اشتغال پیمانکاری موقت می‌دهند.

براساس نظرسنجی‌‌ها در کشور‌های آفریقای جنوبی، آلمان، یونان و سوئد مهمترین انگیزه نیروی پیمانکاری از پذیرش کار پیمانکاری موقت دستیابی به شغلی دائم است و در حقیقت بسیاری از نیرو‌ها این نوع کار را به‌عنوان کانالی برای دستیابی به شغلی دائمی تصور می‌کنند.


طرح های داعشی:جزییات طرح عفاف و حجاب در اماکن عمومی تهران

$
0
0

بد حجاباعتماد: دیروز لایحه «عفاف و حجاب» در دستور کار شورای شهرقرارگرفت که گرچه جزییات آن چندان مطرح نشد و به چالش کشیده نشد و تنها کلیات آن به تصویب رسید، اما می‌توان با اطمینان اعلام کرد که در صورت علنی شدن بندهای مختلف آن می‌تواند به یکی از چالش‌برانگیزترین لوایح شورا و شهرداری در روزها و هفته‌های آینده بدل شود. پیش از این نیز اخباری در ارتباط با اجرای طرح‌های تفکیک جنسیتی در شهرداری تهران منتشر شده بود که خبرساز شدند اگرچه در نهایت شهرداری اجرای چنین طرح‌هایی را رد کرد.

در مقدمه لایحه جدید عفاف و حجاب از سوی کمیسیون فرهنگی شورای شهر آمده است: در راستای اجرای ماده واحده مصوبه «الزام شهرداری تهران به ارایه برنامه جامع عفاف و حجاب برمبنای مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی به تاریخ ١٢/٧/١٣٩٣ شورای شهر و همچنین مفاد ماده ١٠٢ برنامه مصوب پنج ساله دوم شهرداری تهران، برنامه جامع عفاف و حجاب در شهر تهران به شرح بندهای زیر تدوین می‌شود. براساس این برنامه گسترش فرهنگ عفاف و حجاب با رویکرد ترویجی، آموزشی و تبلیغی، مناسب‌سازی فضاهای شهری و توسعه اماکن و زیرساخت‌های در زمینه عفاف و حجاب، حمایت از فعالیت‌های سازمان‌های مردم‌‌نهاد، کانون‌ها و گروه‌های همیاراجتماعی و افزایش مشارکت‌های اجتماعی در زمینه عفاف و حجاب و بهره‌‌گیری از ظرفیت مشارکت‌های اجتماعی و اقدامات نهادی و بین‌‌بخشی به عنوان راهبردها مشخص شده است.»

در جریان بررسی این لایحه تندگویان با اشاره به‌بندی از این لایحه که براساس آن «مناسب‌سازی اماکن در این لایحه با اشاره به اینکه ایجاد فضاهای اختصاصی برای بانوان در پارک‌ها، اماکن ورزشی و فرهنگی» آورده شده است، گفت: خوب است که این فضاهای اختصاصی در اماکن تجاری نیز در نظر گرفته شود یا حتی می‌توانیم پاساژ ویژه بانوان نیز داشته باشیم. ولی این پیشنهاد با واکنش محسن سرخو روبه‌رو شد، چنانچه او در پاسخ تندگویان گفت: اینکه فضای اختصاصی در اماکن ورزشی و پارک‌ها برای زنان احداث شود، کار خوبی است ولی اگر این مساله به فضاهای تفریحی و تجاری نیز تعمیم داده شود، از آن برداشت تفکیک جنسیتی خواهد شد. وی ادامه داد: نباید چنین برداشتی شود که قرار است مراکز تجاری ویژه بانوان و مراکز تجاری ویژه آقایان تاسیس شود.

یکی دیگر ازبندهای این لایحه، پیشنهاد واگذاری برخی وظایف به سازمان حمل و نقل شهرداری جهت ترویج و بهبود وضعیت حجاب و عفاف بود که احمد حکیمی‌پور در این رابطه با ذکر اینکه باید قوانینی تصویب شود که اجرایی باشد، گفت: حجاب بخشی از مساله عفاف است، اما عفت عمومی محدود به بحث پوشش نیست و نباید برنامه‌های تکراری در این حوزه انجام شده و محلی برای خرج‌تراشی ایجاد شود.

حکیمی‌پورهمچنین در مورد‌بندی از این لایحه که به برگزاری همایش‌ها و جشنواره‌هایی متناسب با این موضوع برگزار می‌شود، اختصاص دارد گفت: در این برنامه به برگزاری جشنواره و همایش در حوزه حجاب و عفاف اشاره شده است در حالی که ما باید تلاش کنیم که از شهرداری همایش‌زدایی و جشنواره‌زدایی کنیم.

وی در مورد پیشنهاد ایجاد مراکز تجاری بانوان نیزگفت: یکی از تفریحات خانواده این است که با هم به خرید یا پارک بروند نباید کاری کنیم که در جامعه اتفاقات دیگری رخ دهد. اما با تمام این تفاصیل، این بحث‌ها و واکنش‌ها تاثیرچندانی برکلیت این لایحه و مضامین آن نداشت و درنهایت کلیات لایحه جامع عفاف و حجاب در شهر تهران به تصویب رسید.

۴ پیوست لایحه و ١٨ بند پر داستان

در لایحه ارایه شده از سوی کمیسیون فرهنگی شورای شهر، بندهای مختلفی وجود دارد که از برنامه‌ریزی تا نحوه اجرای آن توسط شهرداری را شامل می‌شود. در ماده ٢ این لایحه شهرداری تهران مکلف به تشکیل کمیته عفاف و حجاب و دبیرخانه مرتبط با اجرای این دستورالعمل شده است. ضمن آنکه شهرداری موظف شده تا اعتبارات مورد نیاز برای حسن اجرای مصوبه را در بودجه سنواتی شهرداری پیش‌بینی و لحاظ کند. همچنین شهرداری تهران در بند ۴ این لایحه موظف خواهد بود تا هر ۶ ماه یک‌بارنتایج اقدامات خود را به شورا ارسال کند.

اما این تمام لایحه عفاف و حجابی نیست که در شورای شهر به تصویب رسید. این لایحه از ۴ جدول پیوست راهبردی تشکیل شده است که در حقیقت نقشه راه اجرای این طرح هستند. ۴ جدول راهبردی با ١٨ بند دستورالعمل، در بخش‌های: ترویجی، آموزشی و تبلیغی- مناسب‌سازی فضاهای شهری و توسعه اماکن و زیرساخت‌ها در زمینه عفاف و حجاب – راهبردی حمایت از فعالیت‌های سازمان‌های مردم‌نهاد، کانون‌ها و همیاری‌های اجتماعی در زمینه عفاف و حجاب و راهبرد اقدامات نهادی و بین بخشی.

اما هر یک از جداول پیوست شامل پیشنهادهایی است؛ به عنوان مثال در جدول راهبرد شماره یک یعنی جدول بخش‌های ترویجی، آموزشی و تبلیغی مقرر شده تا در سال ٩۵، ١۵ نمایشگاه، در سال ٩۶، ٢٠ نمایشگاه و در سال ٩٧، ٢٣ نمایشگاه مد و لباس اسلامی توسط شهرداری در تهران برگزار شود. همچنین شهرداری موظف شده تا هرساله ٢٢ همایش و در سه سال آتی به ترتیب ۵، ٧ و ١٠ جشنواره را نیز برگزارکند.

در بخش راهبردهای حمایت از فعالیت‌های سازمان‌های مردم‌نهاد، کانون‌ها و همیاری‌های اجتماعی در زمینه عفاف و حجاب نیز که از ۴ بند تشکیل شده است، به توزیع محصولات فرهنگی مرتبط در سه سال آینده اشاره شده است، به‌طوری‌که اداره کل فرهنگی شهرداری باید برای سال آینده ٣۵۴ هزار بسته، برای سال ٩۶، ۴٠٠هزار بسته و برای سال ٩٧، ۵٠٠ هزار بسته فرهنگی با موضوع حجاب و عفاف را تهیه و توزیع کند. همچنین معاونت اجتماعی، فرهنگی شهرداری موظف شده تا علاوه بر برگزاری جشنواره، همایش و نمایشگاهی که در راهبرد یکم آمده است در سال ٩۵، از ٢٢ نمایشگاه و جشنواره و همایش، در سال ٩۶ از ۴۴ و در سال ٩٧ از ۶۶ نمایشگاه و همایش و جشنواره «حمایت» کند.

جدول راهبردی چهارم این لایحه‌، گرچه تنها از ٣ بند تشکیل شده اما دو بند آن یعنی تدوین مقرراتی برای رعایت و ترویج عفاف و حجاب در تمامی مجموعه‌های ورزشی و فرهنگی از سوی تمامی واحدهای شهرداری و همچنین بند تدوین ضوابط و مقرراتی برای یکسان‌سازی «پوشش» کارکنان شهرداری از سوی معاونت منابع انسانی به تنهایی می‌تواند قابل تامل باشد. چرا که ارایه این بندها سوالات فراوانی را در ذهن تداعی می‌کند؟ اینکه آیا قرار است قوانین و ضوابط سختگیرانه‌ای در اماکن ورزشی و فرهنگی تدوین و اجرا شود؟ یا این سوال که آیا قرار است چادر و لباس‌هایی خاص و اسلامی، به عنوان لباس‌های فرم، برای پوشش بانوان شاغل در شهرداری طراحی و در نظر گرفته شود هنوز مشخص نیست و باید دید آیین‌نامه‌های اجرایی این لایحه در صورت تصویب جزییات آن چگونه نوشته می‌شود.

اما شاید مهم‌ترین جدول راهبردی این لایحه، جدول شماره ٢ آن یعنی جدول مناسب‌سازی فضاهای شهری و توسعه اماکن و زیر ساخت‌ها در زمینه عفاف و حجاب باشد. این جدول همان جدولی است که اعضای شورای شهر را در جریان تصویب این لایحه، به واکنش در صحن شورا واداشت. در بند ١ این جدول معاونت حمل و نقل شهرداری موظف شده تا در سال ٩۵، ٧٧٠٠ تاکسی، مترو و اتوبوس را برای تامین آسایش و کرامت بانوان، مناسب‌سازی کند. رقمی که درسال‌های ٩۶ و ٩٧ باید به ترتیب به ٨۵٠٠ و ٩٠٠٠ دستگاه برسد. این بند در حالی به تصویب رسیده که هم اینک نیز در اتوبوس‌ها و متروها بخش‌های بانوان و آقایان تفکیک شده و مجزاست. بدین‌ترتیب با توجه به اینکه در این بند از مناسب‌سازی «تاکسی»‌ها نیز نام برده شده، به نظر می‌رسد هدف اختصاص اتوبوس‌ها، واگن‌های مترو و تاکسی‌های مجزایی برای بانوان باشد، اگرچه هم‌اکنون نیز تاکسی بانوان در سطح تهران فعالیت می‌کنند.

همچنین در بند ٢ این جدول، شهرداری‌های مناطق موظف شده‌اند تا در سال آتی، ٨٣ پارک، مرکز ورزشی، کتابخانه ویژه بانوان و… را احداث کند که این تعداد باید در سال‌های ٩۶ و ٩٧ به ترتیب به ٨۶ و ٩٠ مرکز افزایش پیدا کند.
بدین‌ترتیب، به نظر می‌رسد، باید به زودی شاهد اجرای طرح‌هایی گسترده و همه‌جانبه در راستای جداسازی فعالیت بانوان و به خصوص بانوان شاغل در شهرداری تهران باشیم. گرچه این اقدامات به قدری کلی و پرابهام است که تا زمانی که جزییات آنها اعلام یا اجرا نشود، نمی‌توان در مورد کارشناسی بودن یا اجرایی بودن آن اظهارنظر قطعی کرد.

حمید رضا خالدی


ازهر 30 زن ایرانی یک نفر مبتلا به سرطان سینه هستند

$
0
0

سرطان پستانتهران-ایرنا-رئیس بخش سرطان بیمارستان امام خمینی (ره ) با بیان اینکه سرطان در ایران نسبت به سایر کشورهای اروپایی و پیشرفته کمتر است، گفت: مطالعات نشان می دهد که از هر ۳۰ زن ایرانی یک نفر و در کشورهای اروپایی و آمریکایی از هر ۱۰زن یک نفر به سرطان سینه دچار می شوند.

دکتر محمدرضا میر روز چهارشنبه در گفت وگو با خبرنگار علمی ایرنا با اشاره به هفته ملی مبارزه با سرطان که از هشتم تا ۱۵ بهمن ماه برگزار می شود،افزود: سرطان در ایران مانند سایر کشورهای جهان رو به افزایش است اما این میزان نسبت به کشورهای غربی و پیشرفته بسیارکمتر است.
وی با بیان اینکه سالانه در کشور حدود ۸۵ هزار نفر به این بیماری مبتلا می شوند ادامه داد:در آمریکا با جمعیت چهار برابر ایران سالانه نزدیک به ۲۸۰ هزار نفر زن به سرطان سینه مبتلا می شوند، این در حالی است که در ایران سالانه ۱۰ هزار مورد جدید شناسایی می شود.
رئیس بخش سرطان بیمارستان امام خمینی به شایع ترین سرطان در کشورمان اشاره کرد و گفت :سرطان های معده ، مثانه ، روده بزرگ و مری به ترتیب از شایع ترین سرطان ها محسوب می شوند. در زنان نیز سرطان سینه ، معده و روده بزرگ بیشترین شیوع را دارد.
میر با بیان اینکه سرطان اگر در مراحل اولیه تشخیص داده شود درمان قطعی دارد، افزود: مهمترین شرط در درمان سرطان، تشخیص زود هنگام است و اگر بتوانیم با تست های غربالگری زودتر بیماری را کشف و درمان کنیم، جای ناامیدی وجود ندارد.
وی اظهار کرد :بیش از ۵۰ درصد از مبتلایان به سرطان سینه در مراحل یک و دو بیماری برای درمان به پزشک مراجعه می کنند و می توانند افزایش طول عمر بیش از ۱۰ تا ۱۵ سال و حتی ۲۰ سال را داشته باشند.
میر با بیان اینکه درمان سرطان در کشور با توجه به پیشرفت های علمی و پزشکی به بهترین شکل توسط متخصصان ایرانی ارائه می شود،گفت :بخشی از درمانهای سرطان به تکنولوژی وابسته است و ممکن است در برخی از مراکز و بخش ها کم و کاستی وجودداشته باشد اما در سایر درمان های سرطان ما شاهد توانمندی های متخصصان ایرانی هستیم و کمبودی در ایران وجود ندارد و حتی بهترینیم.
رئیس بخش سرطان بیمارستان امام خمینی افزود :به عنوان مثال در ایران بیماران در مقایسه کشور کانادا یا کشورهای اروپایی زودتر به پزشکان متخصص دسترسی دارند و در کنار آن به راحتی می توانند به مراکز درمانی و یا بیمارستان ها برای انجام آزمایشگاه ها، تست ها ، مامو گرافی ، سونو گرافی و ..مراجعه کنند و این در حالی است که در این کشور حداقل دو ماه طول می کشد تا به متخصص مراجعه و اقدامات درمانی آغاز شود.
وی گفت: در درمان سرطان روش ها و وسایل پیشرفته جراحی مانند ربات ها نیاز است که البته هنور رویکرد کشورهای جهان به این سمت به طور جدی پیش نرفته است اما در آینده برای درمان بیماران نیازمند این تکنولوژی و روش های پیشرفته هستیم.
به گفته وی درمان سرطان در کشور ازنظر طب سنتی و درمان تسکینی کمبودی وجود ندارد و بهتر است طب سنتی با نظارت و کنترل شده تحت نظر افراد متخصص در این رشته اقدام شود تا بیماران دچار عوارض در روند درمان خود نشوند.
به گفته وی اگر بیماران در کنار درمان کلاسیک و داروهای تجویز شده بتوانند سایر روش های درمانی مانند طب سنتی ، تغذیه و طب تسکینی را داشته باشند ادامه روند درمان و بهبودی بهتری حاصل می شود.


بی خبری مطلق از وضعیت آفرین چیت سازخبرنگار روزنامه ایران

$
0
0

آفرین چیت ساز روزنامه نگاررسحام نیوز:نزدیک به سه ماه از دستگیری آفرین چیت ساز، خبرنگار روزنامه ایران می گذرد اما از وضعیت وی هیچ اطلاعی در دست نیست.

به گزارش سحام٬ خانم چیت ساز به همراه عیسی سحرخیز و احسان مازندرانی، اواسط آبان ماه امسال توسط نیروهای امنیتی سپاه در منزلش بازداشت و به مکان نا معلومی منتقل شده بود.
هنوز از جزییات دستگیری و اتهامات این روزنامه نگار اطلاعی نرسیده و وضعیت وی در سکوت مطلق خبری است.
نبود اطلاع از شرایط چیت ساز نگرانی از وضعیت وی را بیش از پیش کرده است.
دستگیری این روزنامه نگار پس از اپیدمی شدن واژه ی نفوذ که ابزاری برای برخورد با منتقدان شد؛ صورت گرفته است.


Viewing all 6328 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>